هنجارگریزی در شعر کودک بر پایه نظریه لیچ
شاعر یا نویسنده با شکستن معیارهای زبانی روزمره و شناخته شده، زبان را از هنجار کلام عادی دور میکند و شکل و رنگ تازه ای به آن میبخشد؛ در چنین نمایی از شعر با هنجارگریزی روبرو میشویم. هنجارگریزی همانگونه که با تناسبهای تعیینکننده ای با سبکهای مختلف در ارتباط است، در شعر کودک هم مختصات ویژه ای پیدا میکند. شگرد هنجارگریزی برای آنکه زبان ادبی و شعر را هرچه بیشتر از زبان عادی و مکانیکی متمایز کند، نیازمند بهره گیری بیشتری از برجسته سازی و آشنایی زدایی است. جفری لیچ برای نخستین بار انواع هشتگانه ای برای هنجارگریزی تعیین نمود و تلاش کرد نشان دهد برجستگی متن و دور شدن از وضعیت خودکارشدگی متن در هشت سطح واژگانی، نحوی، آوایی، نوشتاری، معنایی، گویشی، سبکی و زمانی اتفاق میفتد. در این مقاله هنجارگریزی در شعر کودک بر پایه نظریه لیچ مورد بررسی قرار میگیرد.
روش این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی خواهد بود و روش گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای، متکی به مطالعه و مقایسه است تا بنیاد های تبیین نظریه دریافت شود و سپس به تحلیل آنها پرداخته میشود.
در شعر کودک استفاده از واژه های کمکاربردتر زبان و یا واژه هایی که مناسب با لحن و زبان کودکانه ساخته شده اند از مصادیق هنجارگریزی واژگانی است. وقتی شاعر تلاش دارد ذهن مخاطب را از پیام بسمت متن متوجه کند، از انواع گسترده هنجارگریزی معنایی استفاده میکند. کودک هرچند درکی از آرایه های خیال انگیز ندارد، تصویرهای ذهنی حاصل از استعاره و تشبیه و... برایش جذاب و سرگرمکننده است. استفاده از واژگان گویشهای جغرافیایی سبب هنجارگریزی گویشی متن میشود، اما این نوع هنجارگریزی در شعر کودک بسیار نادر است.
مشخصترین و مناسبترین شکل هنجارگریزی سبکی در شعر کودک، استفاده از کلام عامیانه و محاوره است که کودک با این شکل زبان انس و آشنایی بیشتری دارد. هنجارگریزی زمانی در شعر کودک کمتر دیده میشود.
کلمات کلیدی
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.