مطالعه تطبیقی در باب معرفت شناسی هنر در ایران و اروپا با تاکید بر جایگاه اجتماعی هنرمند
جایگاه هنرمند در ادوار مختلف تاریخ به سبب تفاوت در مفهوم هنر و رابطه هنر و خرد دستخوش تغییرات بنیادین بوده است؛ از ایده خلاقه آفرینش که خالق را در مقام هنرمند اول قرار می داد تا عصر سلطه فلسفه دین یا الهیات که در آن هنرمند در مقام صنعتگری صرف، مجری ایده های برتر و سرنمون ها بود و خود فاقد هرگونه اعتبار ویژه اجتماعی و یا پس از آن که با ظهور رنسانس، هنرمند دانشمندانی پدیدار شدند که با تاکید بر تفوق ایده های انسانی موقعیت جدیدی را ایجاد نمودند که نهایتا در قرن بیستم با ظهور هنر مفهومی تعریف جدیدی از هنرمند فیلسوف، را به منصه ظهور رسانید. اما با زوال اندیشه مدرن و برپایی نظام های نقادی آن، ناقوس پایان و مرگ بسیاری از مفاهیم به صدا درآمد. جستار حاضر که با روش توصیفی تحلیلی و با هدف روش نساختن نسبت میان ایده و اجرای هنری با جایگاه اجتماعی هنرمند در تاریخ به ویژه در دوران متاخر ایران انجام شده است، نشان خواهد داد که در ابتدای تاریخ، هنرمند در مقام خالق، هم پایه داستان های اساطیری خلقت، دارای توانمندی و کنش گری ویژه در امر خلقت است و هنرش در رابطه با امر آفرینش گرایانه تعبیر می شود، در حالیکه در ادوار بعد که ایده هنری از انحصار ذهن و ادراک شخصی هنرمند خارج می گردد، هنر به اندیشه و باور حامیانش تعهدا معطوف و مقید میگردد؛ این امر گرچه اثر هنری را دارای ارج و اهمیت می کند، اما جایگاه هنرمند را به مقام صنعتگری گمنام تنزل میدهد. در عصر خرد، بار دیگر هنرمند با تعهدی که نسبت به خلق اثر هنری مبتنی بر اندیشه فردی به دست می آورد، موفق به کسب مقامی ویژه در عرصه اجتماعی می گردد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.