خوانشی تطبیقی بر تجلی عنصر بصری رنگ در آراء فلاسفه ایران و یونان باستان
رنگ به دلیل دارا بودن نقشی مهم و پویا در حیات زیستی و آفرینش های زیبایی شناختی انسان، پیوسته از دوران باستان، مسیله ای انگیزشی و مورد تدقیق فلاسفه، خاصه در سرزمین-های ایران و یونان بوده است. مسیله ای که پژوهش حاضر نقطه عطف تاثیر و تاثر آنها از یکدیگر در صدور نظریه حول محسوسات هستی پنداشته و برآن شده تا بدین پرسش پاسخ دهد که: فلاسفه این دو سرزمین کهن، فرآیند دریافت و رویت رنگ را چگونه تبیین نموده و وجوه تشابه و تمایز آراء آنها در این باب چیست؟ نتایج حاصله از تحلیل های تطبیقی نشان می دهند که: هرچند دایره رنگ های اصلی (سپید، سیاه و سرخ) از سوی فلاسفه مورد بحث، چه در همنشینی به صورت سلسله مراتب طولی یا عرضی، تقریبا یکسان و برگرفته از نشانه های هستی در نظر گرفته شده اند؛ لیکن فلاسفه ایرانی مبتنی بر حس فاهمه و شهود انواع رنگی معتقد بوده که رنگ به سبب دریافت ادراکی انسان امکانی را می یابد تا دارای بارهای معنایی و محتوایی نمادینی گردد. در حالیکه فلاسفه یونانی با استدلا ل های فیزیکی، رویت انواع رنگی را از طریق حس باصره دانسته که به واسطه احساس دریافت می گردند و این قابلیت را دارند تا در ترکیباتی بدیع، پدیدآورنده دیگر رنگ ها نیز باشند. کلید واژه ها: رنگ، رویت، نور، فلاسفه، ایران و یونان باستان
رنگ ، رویت ، نور ، فلاسفه ، ایران و یونان باستان
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.