بررسی تطبیقی عنصر داستانگریزی در ژرف ساخت روایت داستان های مثنوی معنوی و قرآن کریم
در این مقاله کوشیده شده است با نگاهی تطبیقی و متفاوت از آنچه همواره درباره چگونگی داستانپردازی در مثنوی مورد بحث بوده، وجه اشتراک آن را درزمینه داستانپردازی با قرآن کریم نشان داده شود. در پژوهش پیش رو برآنیم اگرچه قرآن کریم و مثنوی معنوی متونی هستند که از داستانپردازی بهره میبرند، در عین حال، داستانگریزند و برپایه همین عنصر داستانگریزی، روایت داستان را شکل میدهند و مخاطب را به غرض راستین سخن، رهنمون میشوند. پاسخ به این پرسش که چگونه ممکن است داستانپردازی در عین داستانگریزی تحقق یابد، به عواملی، از قبیل ساختار وحی، ایدیالیسم اخلاقی، بهرهگیری متفاوت از تخیل در پرداخت داستان، حقیقت و مجاز زبان و هدف داستانگویی در این دو متن، بستگی دارد. با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و تکیه بر مطالعات کتابخانهای و اسنادی، این نتیجه به دست آمده است که اسنادهای مجازی در قرآن و مثنوی، با فراتر رفتن از زمینه های تخیلی تشبیهی یا استعاری یا حتی جاندارانگاری مرسوم، عادت ستیزیها و ساختارشکنی در روایت داستان را تقویت میکنند و درنهایت، به داستانگریز بودن این دو متن یاری میرسانند. همچنین تفاوت هدف داستان گویی در قرآن و مثنوی، باعث میشود این دو متن، با گرایش به عدم بیان جزییات دقیق و عدم زمینهسازیهایی که با طبیعت روایتگری و نیز کنشها و واکنشهای شخصیت های داستانی، سازگاری دارند، به داستانپردازی اقدام کنند و در پیوند با دیگر عوامل یادشده، ژرفساخت داستانگریزی را رقم زنند و خلاف عادت خوانش مخاطب را در پی داشته باشند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.