الهیات از منظر فلسفه متاخر ویتگنشتاین
حیات فلسفی ویتگنشتاین به دو دوره تقسیم می شود. این تقسیم به این علت است که او دست کم یکبار دچار تحول فکری عمیقی شد و از نو فلسفه ای جدید بنا نهاد. دغدغه اصلی ویتگنشتاین زبان و نحوه کارکرد زبان بود. این پرسش، تمام عمر، ویتگنشتاین را به خود مشغول داشته بود. اما حیطه تاثیرگذاری ایده های ویتگنشتاین در قلمرو زبان محدود نماند و به حوزه های دیگری از جمله دین گسترش یافت. نوشتار پیش رو به توصیف دیدگاه فلسفی متاخر ویتگنشتاین و پیوند آن با نگاه او به الهیات می پردازد. این نوشتار تلاش دارد با روش توصیفی-تحلیلی ویژگی های پژوهش فلسفی از منظر ویتگنشتاین متاخر را بکاود و سپس تبعات آن را برای الهیات بیان کند. بنا به فلسفه متاخر ویتگنشتاین آگاهی از کاربرد درست زبان می تواند نتایجی در فهم دین داشته باشد. از این جهت، مهارت تحلیل زبانی موجب قوت تحلیل های فلسفی در باب دین می شود. نگارنده معتقد است بسیاری از ایده ها و دعاوی ویتگنشتاین درست اند و بخشی از مشکلات فلسفی برآمده از این هستند که ما منطق زبان گزاره های دینی را به درستی درنیافته ایم و واژه ها و جملات را اشتباه به کار می بریم. ما به راستی گاهی افسون زبان خود می شویم و تحلیل های درست زبانی ما را از سحر زبان هوشیار می سازند. اما روش ویتگنشتاین متاخر برای پرداختن به فلسفه که نه خود پدیده ها، بلکه دستور زبان و کاربرد واژه ها را می کاوید، ممکن است سبب غفلت از سوالاتی مهم درباره واقعیت های متافیزیکی گردد و فیلسوف دین را به تحلیل های زبانی سرگرم کند و او را از مسایل ژرف و مهم باز دارد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.