تجزیه ساختار جمعیت در برخی از ژنوتیپ های گندم نان و دوروم با استفاده از نشانگرهای SNP و روش های PCA و DAPC
ارزیابی ساختار جمعیت، جهت درک الگوهای تنوع، انتخاب والدین مناسب برای تلاقی، شناسایی دقیق مکان های ژنومی کنترل کننده صفات، مطالعات تکاملی و روابط خویشاوندی ضروری است. در جریان تحقیق حاضر، ساختار ژنتیکی در جمعیتی متشکل از 383 ژنوتیپ گندم ایرانی از گونه های هگزاپلویید (ارقام زراعی و توده های بومی) و تتراپلویید بر اساس روش های مبتنی بر فاصله (تجزیه به مولفه های اصلی و تجزیه تابع تشخیص مولفه های اصلی) مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور از 16270 نشانگر چندشکلی تک نوکلیوتیدی (SNP) به دست آمده توسط روش GBS، استفاده شد. بر اساس نتایج، تقریبا یک چهارم از واریانس کل به تنوع بین جمعیت ها تعلق داشت و ضریب Fst بین ارقام زراعی و توده های بومی برابر با 0.15 به دست آمد. در حالی که ضریب فوق بین نمونه های تتراپلویید و توده های بومی هگزاپلویید بالا و برابر با 0.44 بود. ژنوم D کمترین مقدار شاخص Fst را به خود اختصاص داد و کروموزوم 4B بیشترین میزان ضریب Fst و سایر شاخص تنوع ژنی را نشان داد. گرچه بای پلات PCA، ارقام زراعی و توده های بومی گندم های هگزاپلویید را به خوبی از هم تفکیک نمود، اما نتوانست تمایز روشنی بین نمونه های تتراپلویید با سایر ژنوتیپ ها ایجاد نماید. ارزیابی دقیق ساختار جمعیت با روش DAPC توانست به طور موفقیت آمیزی گروه های از پیش تعیین شده را شناسایی و تفکیک کند. این نتیجه بدان دلیل است که رویکرد DAPC تمایز بین گروه ها را به حداکثر و تغییرات درون گروه را به حداقل می رساند. اختلاط جزیی بین ارقام زراعی و توده های بومی هگزاپلویید را می توان به تبادل ژنی بین این دو گروه و یا شاید برچسب گذاری اشتباه آنان در زمان جمع آوری ارتباط داد. به طور کلی، نتایج حاصل از این مطالعه اطلاعات مفیدی درباره تمایز ژنتیکی نمونه های گندم تتراپلویید و هگزاپلویید ایرانی ارایه داد که می تواند در برنامه ریزی های آتی به نژادی گندم مورد استفاده قرار گیرد. همچنین حفاظت از این نمونه ها در بانک های ژن برای استراتژی های مختلف ضروری می باشد.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.