واکاوی انگیزه های هنرمندان ایرانی دوره اسلامی در باب گرایش به تصوف و عرفان
چگونگی ارتباط و برهم کنش میان هنر اسلامی با عرفان و تصوف، یکی از مسایل مناقشه انگیز میان پژوهشگران، در سال های اخیر، بوده است. از یک سو سنت گرایان، در پس صور و اقسام گوناگون هنر اسلامی، معانی عرفانی و ذات گرایانه یافته و این ارتباط را جوهری و متافیزیک دانسته اند؛ از سویی دیگر، پژوهشگران منتقد، با مردود شمردن این دیدگاه به دلیل فقدان توجه به واقعیات تاریخی، بعضا به کلی منکر هرگونه ارتباط میان هنر اسلامی با عرفان شده اند. از این رو، با توجه به ضرورت رویکرد تاریخی و اجتماعی به مسیله و نیز وجود دلایل متعدد از ارتباط هنر اسلامی و هنرمندان آن با تصوف، هر دو دیدگاه نیازمند بازنگری است. در این راستا، هدف این پژوهش ارایه رویکردی مستدل بر مبنای واقعیات در تبیین رابطه هنر اسلامی با عرفان و طرح نگرشی جدید در این حوزه است. بنابراین، پرسش و مسیله بنیادین پژوهش حاضر آن است که با مبنا قراردادن هنرمند، به عنوان مولفه ای محسوس و عامل اصلی آفرینش هنری، چه دلایل و انگیزه هایی سبب گرویدن هنرمندان ایرانی به تصوف و خلق آثار مرتبط با عرفان شده است. بدین منظور، در این پژوهش، با رویکردی تاریخی، بر بنیان تحقیقی کیفی و با بهره مندی از روش های پژوهشی توصیفی-تحلیلی، مسیله تحقیق واکاوی و داده های به دست آمده به شیوه استقرایی تحلیل شده است. بر این اساس، نتایج پژوهش بر آن اذعان دارد که تمایل برخی هنرمندان ایرانی به عرفان و تصوف در دوگانه میان شریعت و طریقت، امری مسلم بوده است و اشتراک ذاتی هنر و عرفان، ممنوعیت های شرعی علما بر برخی اقسام هنر، هنرپروری اهل تصوف، الگوبرداری از آموزه های عرفانی در خلق آثار هنری، تاثیر حاکمان و ثروتمندان متصوف بر خلق آثار هنری با مضامین عرفانی و نقش ناملایمات سیاسی و اجتماعی در تمایل مردمان به اهل طریقت، شش انگیزه اساسی هنرمندان ایرانی در تمایل به عقاید عرفانی و صوفیانه است.
هنر اسلامی ، عرفان ، تصوف ، سنت گرایی ، هنرمند
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.