پل معلق
یک ساعتی میشود که نشسته ام توی ماشین و زل زده ام به آن طرف خیابان، سر کوچه ی سیزدهم تا بیاید. مرداد از اسمش هم داغ تر است. بطری آب معدنی که از دکه ی روزنامه فروشی خریده ام دانم در دستم تغییر شکل میدهد. آب را تمام کرده ام و شرق را هنوز باز نکرده ام. روزنامه روی داشبورد، زیر بارش آفتاب مثل بوم نقاشی سفید به نظر میرسد. نگاهی می اندازم به صفحه اول که از تدوین سند چشم انداز بیست ساله پر شده. بیست سال زمان زیادی ست. آدم ها برای فراموش کردن قول هاشان اینقدر زمان نمیخواهند...
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.