فهرست مطالب

ادبیات پارسی معاصر - سال پنجم شماره 1 (بهار 1394)

مجله ادبیات پارسی معاصر
سال پنجم شماره 1 (بهار 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/05/16
  • تعداد عناوین: 6
|
  • محمدرضا سهرابی صفحات 1-19
    همان طور که «کلام» یا آن چه گفته می شود اهمیت دارد، توجه به «سکوت» یا «ناگفته های متن» نیز حائز اهمیت است؛ به ویژه با توجه به این نکته که ممکن است مقصود اصلی در همین «سکوت ها» نهفته باشد. بنابراین، در این مقاله موضوع «سکوت» در متون ادبی و به ویژه ادبیات داستانی و چگونگی ایجاد آن در متن بررسی شده است. از طرفی، اهمیت توجه به این «سکوت ها» نیز تبیین و تشریح شده است؛ اما چون «سکوت» ابعاد و اشکال متنوع و گوناگونی به خود می گیرد، این موضوع از ابعاد متفاوت و با توجه به دیدگاه های نظریه پردازان صاحب نام در حوزه های گوناگون تحلیل شده است. بنابراین، ابتدا با استفاده از نظریات پیر ماشری و لویی آلتوسر، ارتباط بین ناگفته های متن و ایدئولوژی بحث و بررسی شده است. سپس، ارتباط میان گفتار و نوشتار با غیاب و سکوت مطرح شده و ضمن آن به موضوع «ناخودآگاه» متن و استقلال آن اشاره شده است. در ادامه، به احتمال وجود متن یا متون دیگری غیر از متن اصلی پرداخته شده و پس از آن نابسندگی و نارسایی زبان برای بیان افکار و احساسات افراد و گروه های خاص تحلیل شده است. در انتها نیز موضوع «سکوت» در ادبیات اقلیت و پسااستعماری تشریح شده است.
    کلیدواژگان: ایدئولوژی، ناخودآگاه متن، استقلال متن، نوشتار زنانه، ادبیات اقلیت، ادبیات پسااستعماری، سکوت
  • مریم شریف نسب، نیره سلیمی صفحات 21-42
    کهن الگوها (به زعم یونگ) عناصر ساختاری اسطوره سازی هستند که همواره در روان ناهشیار بشر وجود دارند و زمینه ای برای نشان دادن واکنش های مشابه به محرک های معین اند. حضور کهن الگو در هر متن ادبی، به نوعی سبب دسترس پذیرشدن پنداره های ازلی به شیوه ای هنرمندانه می شود. ابوتراب خسروی از نویسندگانی است که در آثارش توجه زیادی به اساطیر و کهن الگوها دارد و تکرار مضامین اسطوره ای در داستان هایش از ویژگی های سبکی قلم اوست؛ چنان که در سه مجموعه داستان کوتاه (هاویه، دیوان سومنات، و کتاب ویران) و دو رمانش (اسفار کاتبان و رود راوی) برخی از این نمادها را با بسامد بالا به کار گرفته است.
    با توجه به ویژگی های قلم خسروی، که او را در جرگه نویسندگان مدرن و پسامدرن امروز ایران زمین قرار داده است، بررسی این نماد ها می تواند پرده های بیش تری را از پیش چشم مخاطبان او کنار زند؛ زیرا این نمادهای اسطوره ای به داستان های خسروی ژرفای معنایی بخشیده است.
    در این مقاله نمادهای اسطوره ای کلمه، درختان همیشه سبز (سرو و کاج) و تاک، و ماه و مار (به شیوه تحلیلی توصیفی) بررسی شده و از باب نمونه، تمام داستان «ماه و مار» خوانش کهن الگویی شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد این نمادها نه فقط در چهارچوب معنای ایرانی اسطوره ای خود، بلکه در معنای جهان شمول کهن الگویی به کار گرفته شده و در متن داستان ها خوش نشسته اند.
    کلیدواژگان: ابوتراب خسروی، اسطوره، تاک، سرو، کاج، کلمه، کهن الگو، مار، ماه
  • زینب صابرپور صفحات 43-62
    در این مقاله، رمان باغ بلور (1365) نوشته محسن مخملباف از منظر نحوه تعامل با گفتمان غالب اجتماعی در این دهه، در موضوع زنان و با استفاده از تحلیل متنی برمبنای دستور نقش گرا و عمدتا با استفاده از مولفه هایی که سیمپسون (Paul Simpson) (1993) بر آن ها تاکید کرده است و سپس تبیین یافته ها بر اساس نگره های تفسیری تحلیل فمینیستی انتقادی گفتمان تحلیل شده است. باغ بلور به جریانی در داستان نویسی فارسی تعلق دارد که پس از انقلاب و با هدف اجرای آرمان های انقلاب اسلامی در حوزه ادبیات پدید آمد. در این مقاله، پس از توصیف مختصری از گفتمان های ناظر به جنسیت در تاریخ معاصر ایران و گفتمان غالب در این حوزه در دهه 1360 و برمبنای این زمینه تاریخی و گفتمانی، متن رمان بررسی شده است. نتیجه این بررسی نشان می دهد در این رمان، با بازتولید ارزش های سنت پدرسالاری، بازنماینده دو استراتژی گفتمانی عمده در حوزه زنان به کار گرفته شده است؛ تقلیل زن به مادر و تقدیس مظلومیت وی. این تصویر نیز به نوبه خود، هم جهت با کلیشه های جنسیتی است.
    کلیدواژگان: باغ بلور، تحلیل فمینیستی، انتقادی گفتمان، تصویر زنان، سنت، پدرسالاری
  • مریم عاملی رضایی صفحات 63-84
    نقد جامعه شناختی رمان یکی از انواع پرکاربرد نقد ادبیات داستانی است که بر مبنای پیوند میان ساختارهای اجتماعی و ساختار ادبی، قرائتی جامعه شناسانه از متن ادبی ارائه می دهد و در عین حال، جنبه های زیبایی شناسانه اثر را نیز در نظر می گیرد. این نقد مانند سایر انواع نقد ادبی وارداتی است و در بسیاری موارد میان نظریه و متن بررسی شده پیوند محکمی وجود ندارد. هدف از نگارش این مقاله ارائه الگویی کاربردی از این نقد، متناسب با ویژگی های اجتماعی ادبی رمان فارسی است که با در نظر گرفتن اصول پایه ای این نظریه و تطابق آن با دوره های اجتماعی در رمان فارسی تدوین شده است. کشف ساختارهای معنادار که فاعل جمعی دارند، کشف درون مایه های اجتماعی تکرارشونده در رمان فارسی، اهمیت شناخت جایگاه طبقاتی نویسنده و بازتاب آن بر پیرنگ و شخصیت های رمان، کشف ارتباط و تناظر میان ساختار ادبی و ساختار اجتماعی رمان، و درنهایت تحلیل و تشریح یافته ها و برقراری پیوند میان ساختار اجتماعی و ساختار ادبی ساختار پیشنهادی این مقاله است. به نظر می رسد با استفاده از این ساختار بتوان الگویی کاربردی و متناسب با رمان ایرانی بر مبنای نظریه، برای نقد جامعه شناختی رمان فارسی تدوین کرد.
  • ملیحه قاسمی، یدالله جلالی پندری صفحات 85-124
    انسان ها ساختار روانی پیچیده ای دارند و در موقعیت های گوناگون و ارتباط با افراد متفاوت تغییرپذیرند. بنابراین، ارزیابی شخصیت افراد کار ساده ای نیست که بتوان بر اساس آزمون های متفاوت به نوع شخصیت هر فرد پی برد؛ اما روان شناسان برای شناخت نسبی هر شخصیت آزمون هایی مطرح کرده اند. تیپ نمای «مایرز بریگز» یکی از این روش هاست که به کمک آن می توان به شناخت چهار بعد شخصیتی انسان دست یافت. این چهار بعد شامل برون گرا درون گرا، حسی شهودی، فکری احساسی، و باساختار منعطف است که ترکیب این چهار بعد موجب پیدایش شانزده تیپ شخصیتی می شود.
    رمان شوهر آهو خانم، اثر علی محمد افغانی، با توصیف جزئی اعمال و رفتار شخصیت ها، گزینه مناسبی برای شناخت تیپ شخصیتی شخصیت های اصلی آن (سیدمیران، آهو، و هما) است. در این پژوهش، با توجه به اطلاعاتی که نویسنده از شخصیت های خود به خواننده می دهد، به عبارت های هر بعد امتیاز داده شده است. و پس از تحلیل و بررسی هرکدام از این عبارت ها، تیپ شخصیتی سیدمیران برون گرا، حسی، فکری، و باساختار، تیپ شخصیتی آهو برون گرا، حسی، فکری/ احساسی، و باساختار، و تیپ شخصیتی هما برون گرا، حسی، فکری، و منعطف به دست آمد.
    کلیدواژگان: روان شناسی شخصیت، تیپ شخصیتی، علی محمد افغانی، شوهر آهو خانم
  • مریم موسوی، هلن اولیایی نیا، شهلا خلیل اللهی صفحات 125-137
    هدف از نگارش مقاله حاضر بررسی سه داستان فرجام گریز معاصر ایرانی بر اساس نظریه توماشفسکی، نظریه پرداز و نویسنده روس، در سکانس های روایی است. موضوع اصلی این مقاله پرداختن به دگرگونی در پایان بندی داستان های «حضور» و «پلکان» از ابوتراب خسروی و «مرا بفرستید به تونل» اثر بیژن نجدی است. تبیین میزان توانمندی و موفقیت داستان پردازان معاصر ایرانی و تطبیق داستان آن ها بر اساس نظریه های گوناگون ضرورت این بررسی را ایجاب کرده است. شایان ذکر است که این پژوهش به روش تحلیل اسنادی و تحلیل محتوا، طرح مکانیسم دگرگونی روایی، در سه داستان کوتاه نام برده انجام گرفته است. بررسی داستان ها نشان می دهد که در این آثار هر دو نویسنده با این شیوه نگارش نه تنها در پی پیرنگ کاملی نیستند، بلکه با ساختاری چندلایه و استعاری سعی دارند نشان دهند که از یک داستان نمی توان به یک معنا و پیام واحد بی چون وچرا دست یافت و برای رسیدن از موقعیت ابتدایی به موقعیت پایانی فقط گذشت زمان کافی نیست، بلکه برای ساخت داستان دست کم، وجود یک اقدام برای دگرگونی داده های اولیه در طول فرایند داستان الزامی است.
    کلیدواژگان: توماشفسکی، دگرگونی روایی، دگرگونی صفر، فراداستان، فرجام گریزی