فهرست مطالب

حکمت معاصر - پیاپی 17 (پاییز 1394)

فصلنامه حکمت معاصر
پیاپی 17 (پاییز 1394)

  • تاریخ انتشار: 1394/09/28
  • تعداد عناوین: 6
|
  • جبار امینی، محمد سعیدی مهر صفحات 1-18
    ملا رجبعلی تبریزی از فیلسوفان دوره صفوی و معاصر صدرالمتالهین فیلسوف بزرگ جهان اسلام است. با وجود این که تبریزی معاصر ملاصدراست به شدت با اصالت وجود مخالفت می کند و به اثبات اصالت ماهیت می پردازد. او در عین حال وجود را امری خارجی و فرع بر ماهیت می داند. به نظر می رسد این دیدگاه متاثر از تعریف وی از ماهیت و وجود و رابطه آن دو در خارج است. در مقاله حاضر به تشریح تعریف تبریزی از ماهیت و وجود و نسبت آن دو در خارج و هم چنین ادله وی بر اصالت ماهیت می پردازیم. در پایان نیز بررسی ای انتقادی از ادله تبریزی بر اصالت ماهیت ارائه می دهیم.
    کلیدواژگان: ملارجبعلی تبریزی، اصالت وجود، اصالت ماهیت، مکتب اصفهان
  • فروغ سادات رحیم پور، محمد نصر اصفهانی صفحات 19-50
    موارد تشابه بسیاری بین دیدگاه های فلسفی افلوطین و ملاصدرا وجود دارد؛ یکی از این موارد مباحث نفس است. هدف ما در این تحقیق بررسی میزان اشتراک دیدگاه این دو فیلسوف بزرگ در خصوص احوال نفس در سه مقطع نفس قبل از بدن، با بدن، و بعد از بدن است که با شیوه توصیفی تحلیلی انجام می شود.
    در اولین مقطع هر دو فیلسوف با اختلافی اندک به وجود نفس پیش از بدن قائل اند. در دومین مقطع نظر افلوطین این است که با وجود هم کنشی بین نفس و بدن نفس ماهیتا با بدن بیگانه است، اما ملاصدرا نفس را در مقاطعی با بدن متحد می داند. با این حال از نظر او به سبب حرکت استکمالی جوهری از بدن فاصله می گیرد و با مرگ آن را کاملا رها می کند. در سومین مقطع به نظر افلوطین نفس بعد از خروج از بدن به جایگاه اصلی خود بازمی گردد، اما تخیلات و تصورات این دنیایی را در ادامه حیات خود به هم راه دارد و به نظر ملاصدرا نفس بدن را رها می کند و به ترتیب در بدن های مثالی و اخروی خود ساخته به حیات خود ادامه می دهد. اختلاف عمده این دو فیلسوف در این مقطع این است که افلوطین برای انسان های رشد نیافته معتقد به تناسخ است، اما ملاصدرا به هیچ وجه تناسخ را نپذیرفته است.
    کلیدواژگان: نفس، بدن، افلوطین، ملاصدرا
  • روح الله کریمی صفحات 51-74
    هدف اصلی این پژوهش تحلیل «وجود» نزد کانت با کمک گرفتن از دیدگاه ولف، هیوم، و فلاسفه اسلامی درباره وجود است. با توجه به این که کانت در نقد عقل محض در دو موضع به تحلیل «وجود» می پردازد، ابتدا در بخش تحلیل استعلایی در مبحث «مقولات محض فاهمه»، به منزله یکی از مقولات وجهه نظر «جهت»، و دیگربار در بخش دیالکتیک استعلایی در نقد برهان وجودی، این مقاله با هدف ارائه تبیینی جامع و منسجم از این دو موضع نشان می دهد که کانت در دیالکتیک استعلایی، برای اجتناب از ایدئالیسم جزمی و ایدئالیسم شکاکانه، داده شدگی وجود را متاثر از هیوم برای نقد برهان وجودی به کار می گیرد، اما در تحلیل استعلایی که بر فهم ما از وجود متمرکز است، متاثر از ولف که برای او وجود امری فرعی و مجهول است، وجود را از مراتب علم ما به گزاره ها می داند. هم چنین با برقراری نوعی هم ارزی ابتدایی میان «اصالت وجود در حکمت متعالیه» و «داده شدگی وجود نزد هیوم»، و «اصالت ماهیت و اعتباری بودن مفهوم وجود نزد سهروردی» و «متمم بودن آن نزد ولف» از ابزارهای مفهومی برای تحلیل وجود در حکمت متعالیه و حکمت اشراق، هم چون «معقولات ثانیه فلسفی»، «زیادت وجود بر ماهیت»، و «جهات ثلاث» برای تبیین وجود نزد کانت کمک گرفته می شود.
    کلیدواژگان: ایمانوئل کانت، کریستین ولف، دیوید هیوم، وجود، حکمت متعالیه، شیخ شهاب الدین سهروردی، معقول ثانی فلسفی
  • عبدالرسول کشفی، متین طایفه رستمی صفحات 75-100
    در برابر «تقدیرگرایان کلامی»، که معتقدند علم پیشین الاهی با اراده آزاد انسان در تعارض است، «سازگارگرایان» بر این باورند که علم پیشین خداوند با اراده آزاد انسان سازگار است. «علامه طباطبایی» و «ویلیام کریگ» به گروه اخیر تعلق دارند و برای حل این مسئله راه حل ارائه می دهند. در این مقاله به بررسی تطبیقی «نظریه علم میانه»، به منزله راه حل نهایی کریگ و دیدگاه علامه طباطبایی در باب این مسئله، می پردازیم. نتیجه نهایی آن است که با وجود تفاوت دیدگاه دو متفکر در برخی موارد، هر دو اندیشمند ضمن پذیرش سازگاری علم پیشین الهی با اختیار انسان معتقدند معرفت خداوند به افعال اختیاری انسان ناشی از معرفت او به این نوع افعال با تمام شرایط و خصوصیات آن هاست.
    کلیدواژگان: خداوند، علم پیشین الهی، افعال اختیاری انسان، تقدیرگرایی الهیاتی، نظریه علم میانه، کریگ، علامه طباطبایی
  • فرامرز میرزازاده احمدبیگلو صفحات 101-120
    محمدعابد جابری برای یافتن راه کاری به منظور برون رفت از فضای فکری مسدود عربی اسلامی به تحلیل «سنت» و «گذشته» آن روی آورد و با نگرشی تاریخی و ساختارمند و در چهارچوب عقلانیت انتقادی سه نظام فکری بیانی، عرفانی، و برهانی را در ساختار آن تشخیص داد. روش شناسی تاریخ گرایانه و ساختارگرایانه به فکر وی سمت و سویی داده است که ضمن ساختارشکنی در تحلیل فضای فکری عربی اسلامی، ساختارهایی را نیز بر آن تحمیل می کند. در این مقاله پس از بررسی روش و تفکر جابری، به این نتیجه رسیده ایم که تاریخ گرایی و ساختارگرایی تفکر جابری به این منجر شده است که نگرش وی برای رسیدن به مطلوب خود ایدئولوژیک باشد؛ ایدئولوژی ای که از علم گرایی مدرن، تاریخ گرایی، و ساختارگرایی نگرش وی نشئت می گیرد.
    کلیدواژگان: فرهنگ عربی -اسلامی، تاریخ گرایی، ساختارگرایی، عقل بیانی، عقل عرفانی، عقل برهانی، ایدئولوژی و اپیستمولوژی
  • عصمت همتی، مهدی دهباشی صفحات 121-141
    علامه طباطبایی (1281- 1360 ش) اولین متفکر دوران معاصر است که به بحث های معرفت شناسی پرداخته است. او در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم به شبهات مکاتب سوفسطایی، شکاکیت، و تجربه گرایی افراطی در عدم اعتماد به عقل در دریافت حقیقت پاسخ داده است و فلسفه اسلامی را نظام رئالیستی مبتنی بر عقل گرایی معرفی می کند. وی هم چنین به نقش بی بدیل عقل در فهم حقایق دینی توجه دارد و نکات مهمی را در این باره متذکر می شود. می توان گفت علامه در دو جبهه از خرد ورزی دفاع کرده است، اول: در برابر حس گرایی و تجربه گرایی افراطی که در غرب به شکاکیت و نسبیت گرایی در همه حوزه های اعتقادی و اخلاقی منجر شد و دوم: در برابر ظاهر گرایان و اخباریونی که با بی اعتبارکردن حجت عقل وحی را نیز بی اعتبار کردند و به تعطیلی دین و عقل با هم رسیدند. بررسی موضع علامه موضوع این نوشتار است.
    کلیدواژگان: علامه طباطبایی، عقل گرایی اعتدالی، ظاهرگرایی، تاویل گرایی