فهرست مطالب

ذهن - سال نوزدهم شماره 3 (پیاپی 75، پاییز 1397)

فصلنامه ذهن
سال نوزدهم شماره 3 (پیاپی 75، پاییز 1397)

  • 282 صفحه، بهای روی جلد: 190,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1397/09/20
  • تعداد عناوین: 9
|
  • علیرضا قائمی نیا صفحات 5-53
    زبان شناسی شناختی یکی از علوم شناختی است که در دهه های اخیر گسترش چشمگیری یافته است. این شاخه علمی که از نتایج دیگرعلوم شناختی در خصوص ذهن و فرایندهای ذهنی سود می برد، تاثیر گسترده ای بر مطالعات ادبی و فهم متون دینی داشته است. به کارگیری این جریان در مطالعات قرآنی دستاوردهای زیادی داشته و همچنان در حال گسترش می باشد. نگارنده با اشاره به ادعای اصلی این جریان و اصول آن، به بیان نقدهای مختلف از قبیل تجربه گرایی و نسبیت گرایی و عدم همخوانی با تجرد نفس و تجرد ادراک و غیره می پردازد و این نقدها را ناشی از سوء فهم این اصول و برخی ادعاهای فلسفی و عدم تعمق در آنها می داند. از این گذشته، به وجود تقریرهای مختلف از برخی دیدگاه ها- مانند بدن مندی- می پردازد؛ همچنین نگارنده تفاوت استعاره های مفهومی با استعاره ادبی را بیان کرده، مغالطات مخالفان در این زمینه را بر می شمارد و در پایان، به برخی دستاوردهای این نوع تحلیل در مطالعات قرآنی می پردازد. مطالعات قرآنی در عصر حاضر به مطالعات پیشین و پسین تقسیم می شوند. در نوع نخست، بر خلاف نوع دوم، به مفهوم سازی های درونی قرآنی وقع چندانی نهاده نمی شود و به تطبیق پاره ای از اصول زبان شناختی پیشین بسنده می شود.  
    کلیدواژگان: معناشناسی، تجربه گرایی، نسبیت گرایی، بدن مندی، تجربه گرایی تعبیری، استعاره مفهومی، استعاره ادبی
  • رمضان علی تبار فیروزجایی صفحات 55-84

    یکی از مسائل مهم و اصلی در علوم انسانی، روش شناسی آن است. عوامل و متغیرهای مختلفی در روش شناسی نقش دارند که از جمله آن، موضوع علوم انسانی و نوع تلقی از آن است. موضوع علوم انسانی در یک معنای کلی، انسان و جامعه و در معنای دقیق تر عبارت است از کنش انسانی. نوع تلقی از انسان و کنش های وی در مکاتب علمی- نظیر پارادایم های سه گانه در علوم انسانی- متفاوت بوده و بر اساس آن، به روش شناسی متفاوتی نائل شدند. کنش انسانی به مثابه موضوع علوم انسانی دارای مختصات و ویژگی های مختلفی اند که آن را از موضوع دیگرعلوم به‏ویژه علوم طبیعی متمایز می سازد. این ویژگی ها عبارت‏اند از: آگاهانه بودن، ارادی بودن، هدفمند بودن، معناداربودن، اعتباری بودن و… که وجود هر کدام به گونه ای در روش شناسی علم نقش داشته و درمجموع در علوم انسانی نیز اقتضای روشی خاصی خواهد داشت. مقاله حاضر با روش اسناد و مدارکی در گردآوری داده ها و روش عقلی در تحلیل اطلاعات، زمینه را برای نظریه پردازی در روش شناسی علوم انسانی فراهم می سازد؛ ازاین‏رو سعی می شود ضمن معرفی انسان علوم انسانی و روش شناخت آن، به ویژگی های کنش انسانی و اقتضائات روش شناختی آن در علوم انسانی بپردازد. مقاله حاضر برگرفته از طرح تحقیقی «معیار دینی بودن علوم انسانی» (از نگارنده مقاله) مربوط به صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور (INSF) Iran National Science Foundation به شماره 91004340 می باشد.

    کلیدواژگان: علوم انسانی، موضوع علوم انسانی، کنش انسانی، روش شناسی
  • محمد عرب صالحی، صدیقه نیک طبع صفحات 85-108
    در راستای نظریه جهان شمولی خطابات الهی که تاریخی به بلندای تاریخ بعثت پیامبر اکرم… دارد، نظریه تاریخ‎مندی قرآن و برخی آموزه‏های آن، نظریه ای است که اخیرا توسط برخی نواندیشان دینی منسوب به جریان فکری نومعتزله- از جمله نصر حامد ابوزید- ارائه شده است. آنها متاثر از نگرش تاریخی نگری در غرب و همچنین تاثیرپذیری از نظریه گفتاری و شفاهی بودن متون مقدس، گفتاری بودن سبک قرآن را موید و شاهد تاریخیت قرآن می‏دانند. بررسی این موضوع افزون بر لوازمی که بر آن مترتب است، از جهت سابقه بحث شفاهی‏بودن خطابات در کتب اصولی و وجه ارتباط یا تمایز آن با نظریه تاریخ‏مندی قرآن و اینکه چگونه از اصل مشترک گفتاری‎بودن، نتایج متفاوتی گرفته شده است، دارای اهمیت است. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به نقد و بررسی این موضوع، با تاکید بر اصل «گفتاری‎بودن وحی» از یک سو و تکیه بر مبانی اصولیان در موضوع خطابات شفاهی می پردازیم و معلوم می گردد ادعای ملازمه بین گفتاری‎بودن و تاریخیت قرآن ادعایی سست و بدون پشتوانه عقلی است؛ بلکه علاوه بر مبانی متعدد کلامی، مبانی اصولیان هم، مانع از ملازمه بین سبک گفتاری و تاریخی‏بودن قرآن می شوند.


    کلیدواژگان: گفتاری بودن، تاریخ‏مندی قرآن، خطابات شفاهی، عمومیت خطابات الهی، نصر حامد ابوزید
  • میثم دادخواه، علی نقی باقرشاهی صفحات 109-137
    هستی شناسی و هرمنوتیک در قرن بیستم تعاملاتی جدی با هم داشته اند؛ تعاملی که البته از طریق پدیدارشناسی ممکن شد و اوج این ارتباط را در آثار سه فیلسوف مطرح این قرن یعنی هایدگر، گادامر و ریکور می‏توان مشاهده کرد. در این مقاله مروری بر ویژگی های برجسته خط سیر فلسفی ریکور ارائه می شود؛ مسیری که او با گرفتن سرنخ از متفکران هرمنوتیک آلمان از جمله دیلتای، هایدگر و گادامر سعی در تلفیقی منطقی از دو شق عمده هرمنوتیک، یعنی هرمنوتیک رمانتیک و پدیدارشناختی دارد؛ تلفیقی که به دنبال آن است تا حق هر دو نگاه هرمنوتیکی را ادا نموده، در عین حال نقاط ضعف آنان را نیز تا حدودی پوشش دهد. درحقیقت ریکور در روند فلسفی خویش به جای اینکه همانند هایدگر مستقیما به مسئله هستی شناسی بپردازد، با گذار از سطح معناشناسی و تلفیق آن با فلسفه تاملی درنهایت هستی شناسی را نیز مورد توجه خویش قرارمی دهد؛ ازاین رو برای ریکور نیز هستی شناسی مسئله بنیادین بود؛ اما او مسیری طولانی تر را برای رسیدن به این هدف برگزید؛ مسیری که در آن لازم بود پدیدار شناسی نیز در ساختاری جدید و به شکلی متفاوت از هوسرل و هایدگر مطرح شود. تلاش این نوشتار بررسی این مسیر طولانی تر در مقایسه با نگاه مستقیم هایدگر به مسئله هستی شناسی و بیان این ادعاست که برگزیدن این راه با وفادارماندن به هستی شناسی هم ممکن و هم لازم بوده است؛ از سوی دیگر بررسی و ایضاح نقش هایدگر و ریکور در تحول پدیدارشناسی هوسرل از طریق تزریق هرمنوتیک به آن، بخش دیگری از این نوشتار را تشکیل می دهد؛ همچنین این موضوع را نقد و ارزیابی خواهیم کرد که ریکور تا چه میزان توانسته است تاریخی‏بودن فهم انسان را در کنار جنبه عینی گرایانه معرفت شناسی حفظ کند و رویکرد او در تلفیق میان تبیین و فهم با چه چالش هایی روبروست.

    کلیدواژگان: هرمنوتیک، هستی شناسی، پدیدارشناسی، هایدگر، ریکور
  • عباس دهقانی نژاد، محسن جوادی صفحات 139-154
    در این مقاله سعی شده است با روش توصیفی تحلیلی دیدگاه قاضی عبدالجبار در مورد مناقشه معرفتی ذهنیت‎گرایی در سه حیطه متافیزیکی (هویات خارجی) ، ارزش های اخلاقی و ارزش های زیباشناختی بیان شود. هرچند تا کنون پژوهش‎‏هایی درباره عینیت یا ذهنیت ارزش‎های اخلاقی از دیدگاه عبدالجبار انجام شده، اما کار مستقلی که به بررسی ذهنیت‎گرایی در هر سه حیطه پرداخته باشد، صورت نگرفته است. از دیدگاه عبدالجبار پذیرش ذهنیت‎گرایی متافیزیکی مستلزم تناقض است و او با دلایل متعدد سعی در ابطال این دیدگاه دارد. در حیطه اخلاق نیز عبدالجبار با ارائه نظریه‏ای به نام وجوه، ارزش‏های اخلاقی را عینی دانسته و در رد ذهنیت‎گرایی و همچنین قراردادگرایی در اخلاق دلایلی اقامه می‏کند؛ اما در ارزش‏های زیباشناختی عبدالجبار جانب ذهنیت‎گرایی را گرفته و این ارزش‏ها را وابسته به فاعل شناسا می داند؛ البته در این قسمت وی بیشتر به توصیف دیدگاهش پرداخته و دلایل چندانی برای دیدگاهش اقامه نمی‏کند.  

    کلیدواژگان: معرفت شناسی، ذهنیت گرایی، اخلاق، زیبایی شناسی، قاضی عبدالجبار
  • علیرضا کرمانی صفحات 155-172
    علم ظهور و پیدایی است در موطن نفس و حضور مدرک است نزد مدرک. انسان صرفا به هر آنچه در اوست، حقیقتا علم دارد و امری بیرونی بدان جهت که از موطن نفس غایب است، بالذات متعلق علم قرار نمی گیرد. در این تفسیر که مبتنی است بر مساوقت علم و وجود، علم منحصر است در علم حضوری و صورت‏ های علمی، بعینه صورت نفس عالم‏ اند و با او وحدتی دارند از سنخ وحدت معلول با علت. با این وصف، این صور ت‏ ها انشای نفس انسان‏اند و لذا عالمی که آدمی ظرف وجود اوست، در همه وسعت و جزئیات و کلیاتش به انشای نفس موجود است. افضل‏الدین کاشانی و محمدحسن الهی طباطباییŠ با چنین تفسیری از حقیقت علم و بیان رابطه آن با عین، علاوه بر ارائه پاسخ‏ هایی به پرسش‏ های معرفت شناختی، راه را برای تبیینی از معجزات و خوارق عادات هم باز نموده‏ اند.

    کلیدواژگان: علم، معرفت، علم حضوری، افضل‏الدین کاشانی، محمدحسن الهی طباطبایی
  • محمدعلی معمارزاده اصفهانی، مهدی قوام صفری صفحات 173-199
    ارسطو نوس را در تحلیلات ثانوی به عنوان ملکه معرفتی و دانش علمی برهان ناپذیر معرفی می کند. کارکرد این ملکه معرفتی دریافت اصل های دانش و اموری است که همه دانش ها بر آن استوارند. نوس در درباره نفس به عنوان ویژگی انسانی شناخته شده است؛ آن ویژگی در ما که نفس به واسطه آن می شناسد و حکم می کند. نوس از نظر ارسطو واجد تقسیم هایی است: عملی و نظری، منفعل و سازنده. نوس منفعل پیش از ادراک معقولات خود هیچ چیز نیست و پس از به فعلیت رسیدن به صورت تمامی معقولات در می آید؛ اما ویژگی ای که در نوس موجب به فعلیت رسیدن معقولات می شود، همان نوس سازنده است. نوس سازنده ملکه ای نفسانی و درونی است که موجب بالفعل شدن معقولات می گردد. تلقی ابن سینا از عقل تفاوت های جدی ای با ارسطو دارد؛ او عقل را در مقام ذات خود مجرد دانسته، آن را واجد خودآگاهی پیش از درک اشیا می داند. مراتب عقل نزد ابن سینا به جای دو مرتبه به چهار مرتبه: هیولانی، بالملکه، بالفعل و مستفاد ارتقا می یابد. عقل فعال برای ابن سینا امری بیرونی است که با اشراق خود نفس را به فعلیت عقلانی می رساند. رویکرد ابن سینا به عقل با توجه به سنت ارسطویی واجد تفاوت هایی جدی است. وی از طرفی تلقی ارسطو از عقل را می پذیرد و با توجه به آن، لوازمش را پیگیری می کند؛ از سوی دیگر رگه هایی از تفکر نوافلاطونی را در دیدگاه خود وارد کرده و می کوشد آن را با رویکرد اول سازگار کند. این مقاله وجوه تلائم و تنافر تفسیر ابن سینا از نظریه نوس ارسطو را بررسی می کند.

    کلیدواژگان: نوس، عقل، هکسیس، خودآگاهی، عقل فعال، عقل منفعل
  • میثم شادپور، علی شیروانی هرندی صفحات 201-230
    فلسفه عمل شاخه‏ای نو از فلسفه است که عمل آدمی را مورد پژوهش فلسفی قرار می‏دهد و به پرسش‏هایی از قبیل چیستی فعل و فاعل می‏پردازد و مقومات و شروط لازم برای تحقق فعل و فاعل را می‏کاود؛ همچنین از اختیار و آزادی عمل پرسش می‏کند و نسبت آن با اصل علیت را مورد توجه قرار می‏دهد. در این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی به بررسی دیدگاه هیوم درباره مسائل فلسفه عمل می‏پردازیم. این مقاله از دو جهت، قابل توجه و کم‏سابقه است: نخست اینکه تقریری از مسائل فلسفه عمل را عرضه می‏کند و دیگر اینکه دیدگاه هیوم درباره این مسائل را بررسی می‏کند. در این نوشتار روشن می‏شود که هیوم همان تلقی سنتی از فعل را قابل قبول می‏داند؛ ولی درباره فاعلیت آدمی تبیین متمایزی عرضه می‏کند و اگرچه فعل آدمی را مشمول اصل علیت می‏داند، از آزادی به معنای خودانگیختگی فعل از فاعل دفاع می‏کند. لازم است ذکر گردد که فلاسفه مسلمان نیز از ایده فاعلیت مختار دفاع می‏کنند بی‏آنکه در دام تفسیرهای سابژکتیو و ذهنی از آنها فرو افتند.

    کلیدواژگان: فلسفه عمل، هیوم فعل، فاعل، اختیار، ضرورت علی
  • فرنگیس عباس زاده صفحات 231-270
    در نشانه‏شناسی لایه‏ای متن قرآن کریم به عنوان منبع لایزال معارف الهی سطوح و لایه‏های معنایی متفاوتی دارد و متن این کتاب مقدس شبکه‏ای باز از لایه‏های متنی متعدد است. ساختار درونی هر لایه که از عناصر، دلالت‏ها و معانی متفاوتی تشکیل شده، بر اساس روابط لایه‏ای آن کشف می‎شود. در مباحث نشانه‏شناسی جدید ثابت شده است که بررسی متون مختلف که زنجیره‏ای از نشانه‎های گسترده است، می‎تواند به خوانشی تازه از متن منجر شود. در این راستا پژوهش حاضر در صدد است به بررسی ابعاد معنایی و نشانه‏شناختی عناصر طبیعت و روابط سلبی میان آنها در متن قرآن کریم بپردازد تا پیام‏هایی را که خداوند از طریق این عناصر و روابط معنادار بین آنها به انسان منتقل نموده، رمزگشایی کند. برای تحقق این مهم، در این جستار با توسل به رویکرد نشانه‏شناسی لایه‏ای به عنوان چارچوب نظری تحقیق و به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی نمونه‏هایی از آیات قرآن کریم پرداخته شده است. نتایج تجزیه و تحلیل داده‏ها در لایه‏های متنی متعدد قرآن کریم حاکی از آن است که متن این کتاب مقدس از لایه‏های ساختاری سلسله‏مراتبی تشکیل شده است که خود لایه‏های مفهومی بزرگ‏تر را در بر می‏گیرد. ازآنجاکه درک عنای عناصر در متن با توجه به محیط و بافت قابل تفسیر است، نشانه‏شناسی لایه‏ای به عنوان یک انگاره میان‏رشته‏ای می‏تواند ابزاری ارزشمند و مفید برای بازنمایی معنایی رمزگان در متن قرآن مورد توجه قرار گیرد.



    کلیدواژگان: نشانه ‏شناسی لایه ‏ای، قرآن کریم، روابط سلبی، عناصر طبیعت، لایه معنایی