فهرست مطالب

نشریه فیزیولوژی ورزش و فعالیت بدنی
سال چهارم شماره 2 (پاییز و زمستان 1390)

  • تاریخ انتشار: 1390/08/17
  • تعداد عناوین: 8
|
  • امیرحسین حقیقی*، پروانه اصغری اردیزی، سید علیرضا حسینی کاخک صفحات 607-616
    هدف از این تحقیق، بررسی اثر مصرف مکمل کافئین بر توان بی هوازی، زمان رسیدن به واماندگی و عملکرد ورزشی در دختران رزمی کار بود. روش شناسی: تعداد 13 دختر رزمی کار با میانگین سنی 78/2±46/21 سال، قد 16/8±161سانتی متر و وزن 17/7±54/52 کیلوگرم، به طور داوطلبانه انتخاب شدند. طرح تحقیق متقاطع بود و آزمودنی ها در سه حالت کنترل، مصرف مکمل کافئین (5 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و دارونما (پودر نشاسته به صورت کپسول) قرار گرفتند. سپس آزمودنی ها، آزمون 30 ثانیه وینگیت را جهت محاسبه توان بی هوازی، آزمون بیشینه (90 درصد حداکثر ضربان قلب) روی نوارگردان برای اندازه گیری زمان واماندگی و آزمون شبیه سازی شده ی تکنیک های رزمی را جهت محاسبه عملکرد ورزشی انجام دادند. داده ها با استفاده از آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد که مصرف کافئین در مقایسه با کنترل و دارونما باعث افزایش معنادار زمان رسیدن به واماندگی گردید در حالی که بر توان بی هوازی و عملکرد ورزشی تاثیری نداشت.
    بحث و نتیجه گیری
    در مجموع می توان گفت دختران رزمی کار برای بهبود استقامت خود می توانند از مکمل کافئین (5 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، یک ساعت قبل ورزش) استفاده کنند اما در رابطه با تاثیر کافئین بر توان بی هوازی و عملکرد ورزشی در این ورزشکاران، به تحقیقات بیشتری نیاز است.
    کلیدواژگان: کافئینو توان بی هوازیو زمان واماندگیوعملکرد ورزشیو دختران رزمی کار
  • اسماء طاهری*، عبدالحمید حبیبی، محسن قنبرزاده، وازگن میناسیان صفحات 617-625
    هدف
    یکی از موانع مهم در اجرای مطلوب و موفقیت آمیز فعالیت های ورزشی بروز خستگی است، که از پیامدهای اجتناب ناپذیر فعالیت های شدید جسمانی است. به نظر می رسد که از علل احتمالی بروز خستگی در فعالیت های شدید، تجمع اسید لاکتیک باشد. روش شناسی: تعداد 13 نفر از دانشجویان دختر با میانگین سن 86/1±84/21 سال، قد 85/3±162 سانتی متر و وزن 44/8±46/57 کیلوگرم به طور داوطلب انتخاب شدند. آزمودنی ها در سه روز جداگانه مسافت 200 متر شنای کرال سینه را با شدت بیشینه انجام، و سپس یکی از روش های برگشت به حالت اولیه شامل 5 دقیقه راه رفتن در آب سرد (C 20)، راه رفتن در آب گرم (C 39) و راه رفتن در آب معتدل (C 28) انجام شد. سطوح اسید لاکتیک خون آزمودنی ها در فواصل زمانی قبل، بلافاصله پس از اجرا، و در دقیقه 2 و 4 از برگشت به حالت اولیه از طریق خون گیری با استفاده از کیت های لاکتات و دستگاه لاکتومتر اندازه گیری گردید. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری تحلیل واریانس اندازه های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.
    نتایج
    نتایج مطالعه نشان داد که بین میزان اسیدلاکتیک خون در سه روش برگشت به حالت اولیه تفاوت معناداری وجود دارد و برگشت به حالت اولیه در آب سرد در مقایسه با آب گرم و معتدل باعث کاهش معناداری در اسیدلاکتیک گردید (01/0 =p). همچنین یافته ها نشان داد که در برگشت به حالت اولیه فعال با آب سرد در مقایسه با آب معتدل و گرم بیشترین کاهش در ضربان قلب وجود دارد (001/0=p).
    بحث و نتیجه گیری
    برگشت به حالت اولیه در آب سرد باعث دفع بیشتر اسید لاکتیک و نیز بیشترین کاهش ضربان قلب می گردد.
    کلیدواژگان: برگشت به حال اولیه، لاکتاتوضربان قلبوشنای 200 مترکرال سینه
  • محسن اکبرپور صفحات 627-637
    هدف
    هدف مطالعه حاضر، تعیین اثر 12 هفته تمرین موازی مقاومتی-استقامتی بر سطح سرمی هورمون های گرلین آسیل دار، انسولین و رشد مردان چاق بود. روش شناسی: بدین منظور30 مرد چاق غیر ورزشکار به صورت تصادفی در 2 گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. گروه تجربی پروتکل تمرین موازی قدرتی-استقامتی را سه جلسه در هفته به مدت 12 هفته اجرا کرد، درحالی که گروه کنترل در طول اجرای تحقیق هیچ برنامه تمرینی نداشت. 5 میلی لیتر خون سیاهرگی در آغاز دوره، پایان هفته ششم و هفته دوازدهم جهت سنجش هورمون های گرلین، انسولین و رشد از آزمودنی ها جمع آوری شد.
    نتایج
    یافته ها نشان داد 12 هفته تمرین موازی مقاومتی-استقامتی موجب افزایش گرلین آسیل دار (0001/0=p)، هورمون رشد (045/0=p) و کاهش هورمون انسولین (0001/0=p) در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل شد درحالی که این تغییرات پس از اجرای 6 هفته برنامه تمرینی معنادار نبود، همچنین در گروه تجربی افزایش معناداری در سطح گرلین آسیل دار و هورمون رشد و کاهش معناداری در سطح هورمون انسولین بین مرحله پس آزمون و پیش آزمون وجود داشت.
    بحث و نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه مشخص شد که تمرینات موازی مقاومتی-استقامتی، به واسطه بهبود مقادیر گرلین آسیل دار، هورمون رشد و انسولین می تواند منجر به کاهش وزن و درصد چربی بدن شود، همچنین افزایش سطح گرلین آسیل دار پلاسما در سازگاری به برنامه تمرینی احتمالا از یک روند تاخیری برخوردار است و در این روند طول مدت برنامه تمرینی در کنار کاهش درصد چربی و وزن بدن می تواند در تغییر سطح گرلین پلاسما و کنترل وزن موثر باشد.
    کلیدواژگان: تمرین موازی، گرلین آسیل دار، هورمون رشد، هورمون انسولین، مردان چاق
  • سعید فاضلی فر*، خسرو ابراهیم صفحات 639-646
    هدف
    هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر تمرینات ورزشی همزمان (استقامتی، قدرتی) و بی تمرینی بر میزان لپتین و انسولین پلاسما در کودکان چاق بود. روش شناسی: 24 نفر از پسران چاق (با شاخص توده بدنی بیشتر از 28 و دامنه سنی 11 تا 13 سال) داوطلبانه به عنوان آزمودنی در این تحقیق شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه تجربی (12 نفر) و کنترل (12 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت 12 هفته و هر هفته 3 جلسه تمرینات استقامتی و مقاومتی را انجام دادند. شدت، حجم و مدت تمرینات به تدریج و فزاینده افزایش یافت. پس از پایان 12 هفته تمرینات ورزشی از گروه تجربی خواسته شد تا به شیوه زندگی کم تحرک قبلی خود برای 4 هفته آینده بدون فعالیت ورزشی برگردند (مرحله بی تمرینی). در شرایط مشابه خون گیری و سنجش ترکیب بدن در گروه تجربی در 3 مرحله(پیش آزمون، پس از برنامه تمرینی و بعد از بی تمرینی) و در گروه کنترل در 2 مرحله (پیش آزمون و پس از برنامه تمرینی) انجام شد.
    نتایج
    یافته های تحقیق نشان می دهد که 12هفته تمرینات استقامتی و مقاومتی موجب کاهش معنی دار سطوح لپتین و انسولین در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل شد (05/0P<). به علاوه مشخص شد پس از 4 هفته بی تمرینی (پایان هفته شانزدهم) غلظت های لپتین و انسولین در گروه تجربی، به طور معنی داری افزایش یافت (05/0P<).
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج تحقیق نشان می دهد که انجام تمرینات ورزشی منظم موجب کاهش معنی دار لپتین و انسولین در کودکان چاق می گردد. سازگاری های ناشی از تمرینات ورزشی با بی تمرینی برگشت پذیرند. بنابراین توصیه می شود که کودکان چاق باید برای شرکت منظم در فعالیت های ورزشی تشویق شوند.
    کلیدواژگان: تمرینات همزمان، بی تمرینی، لپتین، انسولین، کودکان چاق
  • زینب عسگری، مهدی هدایتی، افسانه شمشکی* صفحات 647-652
    هدف
    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرینات ایستگاهی منتخب بر عوامل دستگاه ایمنی شامل آنزیم های میلوپراکسیداز (MPO) در زنان تمرین نکرده بود. روش شناسی: برای این منظور 30 نفر دانشجوی زن رشته های غیر تربیت بدنی دانشگاه پیام نور سبزوار به طور تصادفی به دو گروه تجربی (تعداد: 15 نفر، سن: 88/0 ± 7/20 سال، و میانگین شاخص توده بدنی 19/4±3/24 کیلوگرم بر مترمربع) و گروه کنترل (تعداد: 15 نفر، میانگین سن :8/1±7/20 سال و شاخص توده بدنی: 3/3 ± 4/21 کیلوگرم بر مترمربع) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت هشت هفته، هفته ای سه روز، تمرینات ایستگاهی منتخب را اجرا کردند. هر ایستگاه از 30 تا 60 دقیقه با 30 ثانیه استراحت بین ایستگاه ها اجرا شد. تعداد دورها از سه تکرار در هفته ی اول به شش تکرار در هفته ی آخر افزایش یافت. تمرین شامل سه بخش گرم کردن، حرکات ایستگاهی بی هوازی و سرد کردن بود. گروه کنترل فعالیتی نداشت. از هر دو گروه در دو نوبت (یک ساعت قبل از فعالیت و 24 ساعت پس از انجام فعالیت) نمونه های خونی برای سنجش میزان تغییرات میلوپراکسیداز اخذ گردید. نرمال بودن داده ها با استفاده از آزمون کلموگراف اسمیرنوف بررسی شد. برای مقایسه ی تغییرات درون و برون گروهی از آزمون t استفاده شد. از روش الایزای ساندویچی برای سنجش سطوح میلوپراکسیداز سرم استفاده شد.
    نتایج
    یافته ها نشان داد که میزان تغییرات سطوح میلوپراکسیداز سرم (گروه تجربی: قبل از تمرین: 67/14±5/64، بعد از تمرین: 83/28±4/70، گروه کنترل: قبل از تمرین: 88/24±5/63 ، بعد از تمرین: 35/25±7/65 )(392/0p=) در هیچ یک از گروه های تجربی و کنترل معنی دار نبود (05/0P≥). تغییرات بین گروهی (گروه تجربی: 9/5+، گروه کنترل: 3/2+) نیز از نظر آماری معنی دار نبود.
    بحث و نتیجه گیری
    از یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که تمرینات ایستگاهی منتخب این پژوهش نمی تواند تاثیر لازم را برای بهبود و افزایش کارایی دستگاه ایمنی در افراد غیرفعال ایجاد نماید.
    کلیدواژگان: تمرین بی هوازی، زنان تمرین نکرده، میلوپراکسیداز
  • غفور غفاری*، اصغر توقیقی، صابر ساعد موچشی صفحات 653-661
    هدف
    التهاب نقش مهمی را در تمام مراحل آترواسکلروز بازی می کند. هموسیستئین و فیبرینوژن دو مارکر التهابی پیشگوی خطر آترواسکلروز می باشند. بنابراین، هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرین منظم هوازی و مصرف مکمل امگا-3 بر سطوح هموسیستئین و فیبرینوژن سرم در زنان سالمند چاق بود. روش شناسی: در یک مطالعه دو سویه کور، 40 زن چاق (30 BMI≥) با میانگین سنی 42/7±65/61 سال به صورت نمونه ی در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی در 4 گروه 10 نفری تمرین، مکمل، تمرین مکمل (ترکیبی) و دارونما (کنترل) قرار گرفتند. آزمودنی های گروه های مکمل و ترکیبی روزانه 2080 میلی گرم امگا-3 ، و آزمودنی های گروه کنترل نیز از شبه داروی روغن آفتابگردان تولیدی شرکت زکریا به مدت 8 هفته مصرف کردند. برنامه تمرینی شامل تمرینات هوازی با شدت 45 تا 55 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت 8 هفته، 40 دقیقه و 3 جلسه در هفته بود. نمونه های خونی آزمودنی ها قبل از شروع دوره در وضعیت ناشتا و 24 ساعت پس از اتمام تمرینات جمع آوری شد. تحلیل داده ها توسط آزمون تی همبسته و آنالیز واریانس دو راهه با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 16 انجام گردید.
    نتایج
    نتایج آزمون آماری نشان داد که در گروه های تمرین، مکمل و ترکیبی میزان هموسیستئین و فیبرینوژن سرم به شکل معناداری کاهش یافت و مداخله ی توامان تمرین- مکمل اثر هم افزایی بر کاهش این متغیر ها داشت (05/0P<).
    بحث و نتیجه گیری
    بر طبق نتایج پژوهش حاضر، انجام 8 هفته تمرین هوازی به همراه مصرف مکمل امگا-3 می تواند با کاهش چربی بدن و مهار روندهای بالادست تولید عوامل خطرزای قلبی- عروقی، توزیع سرمی این عوامل را کاهش داده و اثرات منفی التهاب را در زنان سالمند چاق به حداقل برساند.
    کلیدواژگان: تمرین هوازی، اسید چرب امگا-3، هموسیستئین، فیبرینوژن، زنان سالمند چاق
  • منصور قاسمی کرم*، علیرضا سلیمی آوانسرا، سجاد احمدی زاد صفحات 663-670
    هدف
    هدف از تحقیق حاضر مقایسه تاثیر 6 هفته تمرین تناوبی شدید (HIIT)، تمرین تداومی آهسته (MCT) و یک هفته ریکاوری متعاقب آن بر شاخص مقاومت به انسولین در مردان دارای اضافه وزن می باشد. روش شناسی: بیست و چهار مرد دارای اضافه وزن با سن، 6/0±4/25 سال بر اساس شاخص توده ی بدنی به سه گروه 8 نفره تقسیم شدند. آزمودنی های دو گروه تمرین سه روز در هفته و به میزان 6 هفته به تمرین HIIT یا MCT و یک هفته ریکاوری بعد آن پرداختند. خون گیری به منظور ارزیابی سطوح پلاسمایی انسولین و گلوکز در حالت ناشتا از ورید بازویی جمع آوری شد و آنالیز واریانس مکرر (ANOVA) نیز برای مقایسه داده ها در سه گروه بکار برده شد.
    نتایج
    مقاومت به انسولین به طور معناداری در هر دو گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت (05/0p<). علاوه بر این، در هر دو گروه تمرین مقاومت به انسولین بعد از یک هفته ریکاوری به سطح اولیه خود بازنگشت و همچنان معنادار باقی ماند(05/0p<).
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج تحقیق حاضر هیچ تفاوت معناداری بین دو نوع شیوه تمرینی در تغییرات مقاومت به انسولین نشان نداد. به نظر می رسد که بهبود در مقاومت انسولین به شدت و نوع تمرین بستگی نداشته باشد و یک برنامه ورزشی منظم در مدت و تکرارهای زمانی مناسب می تواند سبب تغییرات معنادار در مقاومت به انسولین گردد.
    کلیدواژگان: تمرین روی نوار گردان، نوع تمرین، انسولین، گلوکز
  • مینا سهامی*، مظفر یکتایار، شیرکو احمدی صفحات 671-677
    هدف
    هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر تمرینات هوازی موزون بر نیم رخ وضعیت خلقی و آلفا آمیلاز بزاقی در دانشجویان دختر و پسر بود. روش شناسی: 80 دانشجو غیر ورزشکار (40 دختر؛ سن:2±21، وزن: 8±58، قد:5±163 و 40 پسر؛ سن:2±21، وزن:10±68، قد: 5±176)که از لحاظ جسمانی در سلامت کامل به سر برده و سابقه بیماری یا مصرف دارو را نداشتند انتخاب شدند و بر اساس نمرات خلق و خو در پیش آزمون به صورت بلوک بندی تصادفی به دو گروه کنترل (20 دختر و 20 پسر) و تمرینی (20 دختر و 20 پسر) تقسیم شدند. گروه تمرینی به مدت 10 هفته به انجام تمرینات هوازی موزون پرداخت. گروه کنترل در طول پژوهش در هیچ برنامه تمرینی شرکت نکردند. در طی 10 هفته، 5 مرتبه نمونه گیری بزاق و 5 مرتبه تکمیل پرسشنامه خلق و خوی برونل (BRUMS) قبل از تمرین انجام گرفت .جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد.
    نتایج
    نتایج نشان داد که خلق و خوی هر دو گروه دختر و پسر بعد از 10 هفته تمرین بهبود معنی داری یافت (دختران،007/0p=، 50/62F=، 1و 19df=؛ پسران،008/0p=، 50/62F=، 1و19df=). همچنین میزان آلفاآمیلاز بزاقی (دختران، 021/0p=، 37/65F=، 1و 19df= و پسران، 019/0p=، 89/61F=، 1و 19df=) متعاقب 10 هفته تمرین هوازی موزون کاهش یافت.
    بحث و نتیجه گیری
    به طور کلی گنجاندن تمرینات هوازی موزون، به دلیل ماهیت خاص و ویژه اش، در برنامه سلامت افراد جامعه توصیه و پیشنهاد می گردد.
    کلیدواژگان: خلق و خو، بزاق، سلامت، ایروبیک موزون