فهرست مطالب

نشریه پژوهش های معماری اسلامی
سال هشتم شماره 2 (پیاپی 27، تابستان 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/08/28
  • تعداد عناوین: 7
|
  • مهدی حمزه نژاد، علی اکبری*، شبنم انصاری صفحات 17-38

    فهم تبلور صور خیال و جنبه های شاعرانه و خیال انگیز آثار معماری ایران در بستر ایمانی و عرفانی ساکنان حق جوی این سرزمین، یکی از مهم ترین مداخل به ادراک ماهیت معماری گذشته ایران است. در این پژوهش، نخست با پرسش از مفهوم خیال و صور خیالین، بر اساس مبانی فلسفی پساساختارگرایی و رویکرد کیفی به تحقیق، با بهره گیری از طرح تحقیق های تحلیل گفتمان در مرحله مطالعه مبانی نظری و مرور ادبیات موضوع از راه گردآوری داده های کتابخانه ای و سپس مبتنی بر طرح تحقیق توصیفی-تحلیلی و با بازدید از مجموعه، به تبیین نمونه موردمطالعه پرداخته شده است. در مرحله تحلیل یافته ها، از روش استدلال منطقی بهره برده شده است. استدلال مبتنی بر دو قضیه تجربی، یکی معطوف به مکانیت خیالین موقعیت هر دو بنا و نسبت آن دو با زمان  و دیگری معطوف به تبلور ساحات خیال مادی در کالبد دو بنا؛ یک قضیه تحلیلی معطوف به اطوار هندسه و استعاره های نور و یک قضیه متافیزیکی معطوف به تباین خیال انگیزی گنبد در دو بنا است. در مرحله اشاعه و تشریح نتایج بحث، از طرح تحقیق پدیدارشناسی بهره گرفته شده است. نتایج تحلیل ها نشان می دهد که دو بنایی که مبتنی بر مفهوم نظمی ازلی-ابدی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند، ضمن ساخت کلیتی یکپارچه و جاودانه، مظهر اسفار اربعه عرفانی اند. مسجد مظهر اسفار رو به تاریکی و آرامگاه، مظهر اسفار رو به نور است. یکی با حالتی پرهیزگارانه و زاهدانه در دل زمین فرو رفته و با ظهوری کم رنگ در شهر و درونگرایی، و تزیینات کم، هیچ تظاهر بیرونی ندارد. اما  دیگری تظاهری برونگرایانه و خیال انگیز داشته و با گنبد و سردر رنگین و تزیینات منحصر به فرد، حرکت از کثرت به وحدت را به نمایش گذاشته است. در نتیجه گیری بحث از چهار جنبه نسبت زمین و آسمان، ماده و معنا، نور و ظلمت و کثرت و وحدت تباین و توافق دو بنا تحلیل شده است.

    کلیدواژگان: خیال انگیزی فضا، مسجد جامع نطنز، آرامگاه شیخ عبدالصمد نطنز، نور و هندسه، معماری و خیال
  • مژگان اسماعیلی، بهنام پدرام*، محمدحسن طالبیان صفحات 39-52

    ازآنجایی که فضاهای شهری کانون تمرکز ساکنان زمین اند، آن ها را می توان مناسب ترین عرصه تظاهر و تجلی فرهنگ بشری، ارتباطات اجتماعی و تاریخ ملت ها به شمار آورد، اما آنچه امروز در شهرهای ایرانی رخ می نماید نوعی عدول از ارزش های غنی فرهنگی و کهن ساکنان این سرزمین و با نگاهی عمیق تر «واژگونی هنر زمانه» است. تردیدی نباید داشت که طراحی سیمای شهری در شکل گیری شهرها بسیار تاثیرگذار بوده است. این مولفه شهری و نمادهای آن، نمودار شخصیت، کارکرد و فرهنگ ساکنان آن هستند و از همین روست که جلو ه های معنوی شهر نیز اعتباری شایان توجه دارند. سیمایی که تا به امروز از مفهوم یگانه ای در حوزه های مختلف ادبی، هنری، عرفانی و شهرسازی برخوردار نبوده است و جایگاهش در حوزه شهرسازی هنوز نامعلوم است. آیا سیما ظاهر شهر است یا درک ذهنی شهروندان از آن؟ ادراک منظر شهری، سیما نام دارد یا چهره اصلی شهر؟ این پژوهش سعی در بازآفرینی این مفهوم اصیل معماری به روش توصیفی-تحلیلی و از طریق مقایسه نظریات گوناگون در حوزه های مختلف ادبی، عرفانی و شهرسازی در راستای روشنگری پارادوکس موجود در مفهوم سیما دارد. درنهایت مطالعات کتابخانه ای صورت گرفته در این زمینه و تطبیق تعابیر گوناگون از این واژه در حوزه های مطالعاتی، تناقض موجود را برطرف ساخت و مشخص گردید که می توان در حوزه شهرسازی نیز همانند حوزه های ادبی و عرفانی، سیما را صورت و ظاهر دانست که ظهور و بقای معنا جز از طریق آن، ممکن نیست؛ بنابراین تنها راه یافتن معنای هر فضای شهری، بررسی سیمای آن برای رسیدن به سیرت موجود می باشد و می توان عبارت سیما و سیرت را به عنوان مفهومی نوین در حوزه شهرسازی مورداستفاده قرار داد که به نوعی هم بیانگر صورت و چهره شهر باشد و هم معنای موجود در پس ظاهر را نمایان سازد.

    کلیدواژگان: سیما و سیرت شهر، ظاهر و باطن شهر، صورت، معنا
  • هادی پندار* صفحات 73-95

    بافت های تاریخی به عنوان یک سیستم زنده نیاز به تکامل و دگردیسی در طول زمان دارند. در این میان، مداخلات بزرگ مقیاس معماری نیازمند توجه ویژه ای است تا در جهت حفظ ارزش های بافت در توسعه های بعدی عمل نمایند. چگونگی تبیین و تعریف چارچوبی به منظور اکتشاف روندهای پیاپی چنین مداخلاتی و نحوه تبدیل آنها به محرک توسعه مثبت در مسیر تغییرات بعدی، پرسش اصلی پژوهش حاضر است. هدف این پژوهش، توصیف و تحلیل مداخلات بزرگ مقیاس، در دامنه زمانی سه دهه پیش، در محلات چهارگانه شهر قدیم نجف و صورت بندی رویکرد و اصول حاکم بر مداخله پیرامون حرم مطهر علوی در جهت اصلاح روندهای پیشین و دستیابی به اصول طراحی شهری به منظور تبدیل آن به محرک توسعه مثبت بوده است. بستر پژوهش شهر قدیم نجف اشرف و مصادیق بررسی شده نیز طرح توسعه پیرامون حرم مطهر و مداخلات تجاری و مسکونی واقع در محلات چهارگانه بوده است. مطالعه حاضر با بررسی های اسنادی و تطبیقی ، به روش استنتاجی و منطق حاکم بر پژوهش های موردی به واکاوی مداخلات بزرگ مقیاس پرداخته است. استفاده از روش موردپژوهی، امکان تحلیل های موردی و بین موردی را نیز فراهم نموده است. بر اساس چارچوب حاصل از مرور متون نظری، نگاهی جامع بر اساس کل گرایی، میزان تحرک توسعه، حساسیت به زمینه، کنترل پذیری، پیش بینی ناپذیری، اثربخشی تکوینی و تشخص بخشی می توانند امکان تبدیل پروژه های بزرگ مقیاس به محرک توسعه مثبت را فراهم آورند. بر اساس نتایج پژوهش و کاربست مدل مفهومی در ارزیابی نمونه های موردی، توجه به الگوی توسعه تاریخی بر اساس رویکردی جامع، نگاه رفت و برگشتی از کل به جزء و بالعکس، حفظ تناسب دانه بندی، پیوند نسوج ارتباطی ملموس و غیرملموس و ظرفیت سنجی واقعی و مدیریت مکان متناسب با ویژگی های زمانی از مشخصات شکل گیری محرک توسعه مثبت در بافت تاریخی نجف اشرف بوده است. دستیابی به تعاریف مشخصی از انسجام و پیچیدگی در راستای شاخص های فوق، زمینه حفظ بافت های تاریخی در مسیر توسعه و جلوگیری از شکل گیری محرک توسعه منفی  را فراهم می آورد.

    کلیدواژگان: پروژه های بزرگ مقیاس، محرک توسعه شهری، تغییرات دومینویی، طرح توسعه پیرامون حرم مطهر علوی، شهر قدیم نجف اشرف
  • اعظم سادات رضوی زاده* صفحات 80-98

    عدم شناخت کافی و درست مبتنی بر انگاره های بنیادین و اصیل تداوم یافته الگوهای معماری خانه، منجر به آشفتگی هایی در ساختارهای بنیادین در معماری خانه های امروزی شده است. هدف پژوهش، بررسی کهن الگوهای پایدار در معماری خانه های مورد مطالعه دوره قاجاریه کاشان و یزد، شناخت و بازنمایی در معماری خانه های امروزی است؛ تا بتواند تداوم کهن الگوها مورد پژوهش قرار گیرد. پرسش اصلی این است که چه ارتباطی بین انگاره ها، زبان معماری بومی و نظام ارزشی و زیست انسانی به خصوص در ساماندهی فضاهای معماری وجود داشته است؟ بر همین اساس فرضیه اصلی با رویکردی به نگرش معماری ایرانی، شناسایی کهن الگوها در مولفه های بومی، فضایی و فرهنگی جهت شکل گیری ساختار خانه های مورد پژوهش است. لذا با استناد به روش زمینه ای از تبدیل داده ها به الگوهای پارادایمی که نمایانگر انگاره های بنیادین در شکل گیری معماری خانه های ایرانی هستند؛ پژوهش انجام می پذیرد. جهت ایجاد شناخت نظری، با تحلیل محتوای متون از طریق کدگذاری روی مفاهیم و معانی مشترک و جمع بندی نظریات، منجر به استخراج مولفه های شکل دهنده کهن الگوها در ساختار طبیعی، ساختار کالبدی- فضایی و ساختار بصری می گردد. پس از بررسی پایایی مولفه ها توسط کارشناسان، میزان تاثیرگذاری و اصول جامع تر شناسایی گردید. در ادامه روند پژوهش، تحلیل معنایی هریک از آن ها در نمونه های مورد مطالعه صورت گرفت. بررسی الگوهای بنیادین در مولفه های شناسایی شده در ابعاد مختلف زندگی انسان به ویژه عناصر محیطی و معماری نشان می دهد که زبان مشترکی برای تداوم در معماری خانه وجود دارد. نتایج پژوهش نشان می دهد که کهن الگوهای معماری خانه های مورد مطالعه در ساختارهای طبیعی، کالبدی- فضایی و بصری از طریق پانزده مفهوم سلسله مراتب، تناسبات فضایی، انعطاف پذیری، درونگرایی، فعالیت جمعی، حس مکان، امنیت، انرژی کارآیی، محرمیت، محصوریت، مصالح مناسب، ایستایی، مردم واری، عناصر طبیعی و معماری تراز منفی قابل بازنمایی است. این مفاهیم در شکل گیری معیارهای فضاگرایی، درونگرایی، طبیعت گرایی، بوم گرایی و ساختارگرایی معرفی می گردند..در نهایت، با ارزیابی این معیارها، کهن الگوهایی که قابلیت تداوم در معماری خانه های  امروزی را دارند؛ در قالب یک مدل تحلیلی- کاربردی ارایه شده اند.

    کلیدواژگان: کهن الگو، طراحی معماری، خانه، کاشان، یزد
  • محبوبه نقابی، پریسا هاشم پور*، مازیار آصفی صفحات 113-129

    طبیعت همواره نقش بسیار مهمی را در پاسخ به نیازهای مختلف انسان ایفا کرده است. نیازهای انسان دارای دو بعد مادی و ارزشی است و این موضوع منشا دو دیدگاه مادی و ارزشی نسبت به طبیعت بوده است. انسان در پاسخ به نیازهای خود راه حل هایی را ابداع نموده است که این راه حل ها در صورت تکرار به صورت الگو درآمده اند. هدف نوشتار حاضر این بوده است که نقش فناوری ها و راهکارهای برگرفته از طبیعت را در پاسخگویی به نیازهای انسان در دو دوره سنتی و معاصر از دید خبرگان مورد مقایسه قرار دهد. سوال طرح شده برای دستیابی به این هدف عبارت است از آنکه میزان و نحوه پاسخگویی به نیازهای مختلف انسان توسط الگوهای برگرفته از طبیعت در دوران سنتی و عصر حاضر چه تفاوت هایی داشته است؟ در چارچوب نظری پژوهش در ابتدا راهکارها و فناوری های به دست آمده از مطالعات کتابخانه ای در یازده گروه جمع بندی شدند و با روش کیفی و استدلال منطقی به نحوه شکل گیری راهکارها و فناوری های برگرفته از طبیعت بر اساس پاسخ به نیازهای انسان و تبدیل آنها به الگوهای معماری و تاثیر ویژگی هایی همچون چندعملکردی بودن و ترکیب الگوها در پاسخ مناسب به نیازهای متنوع انسان استناد گردید. در پاسخ به سوال پژوهش برای مقایسه دو دوره سنتی و عصر حاضر در پاسخ به نیازهای انسان با بهره گیری از راهکارها و فناوری های برگرفته از طبیعت، به دیدگاه صاحبنظران معماری با روش مصاحبه نیمه ساختاریافته استناد گردید. نتایجی که از پژوهش حاضر در این مرحله به دست آمد این بود که در دوران سنتی طبیعت نقش موثرتری در تامین نیازهای مختلف انسان نسبت به عصر حاضر داشته است و در دوره معاصر با کمرنگ شدن بعد معنایی انسان، توجه به بعد ارزشی طبیعت در معماری نیز کمرنگ شده است و تامین نیازهای مادی از طبیعت در اولویت قرار گرفته است. در مقایسه کلی در دوران سنتی فناوری های برگرفته از طبیعت در معماری فراوانی بیشتری داشته ولی در دوران معاصر منحصر به بناهای خاص می باشد. از میان یازده راهکار به دست آمده، معیارهای طبیعت به عنوان منبع ماده و انرژی و الهام از طبیعت در ارتقای فناوری در دوره معاصر و معیارهای بهره گیری بی واسطه از طبیعت در طراحی معماری و بهره گیری از انرژی های تجدیدپذیر طبیعت، در دوره سنتی از دید خبرگان بیشترین فراوانی را داشتند.

    کلیدواژگان: طبیعت، معماری، نیازهای انسان، الگوهای معماری، دوران سنتی، دوران معاصر
  • عباس غفاری*، فرزانه قلیزاده صفحات 145-161

    صوت در بنای مذهبی عمده ترین فاکتور درگیر با مخاطب بشمار می رود. حس شنوایی، به خوبی قادر است ادراک دینی و آیینی انسان را برانگیزد و در جذب و تعامل او با بنای مذهبی نقشی اساسی ایفا نماید. از طرفی دیگر، بینایی، ناخودآگاه بیشترین واسطه ارتباطی انسان با محیط پیرامون است و لذا به نظر می رسد هر عنصری که در معماری بتواند همه حواس انسانی و عمدتا دو حس بینایی و شنوایی را به صورت توام به ادراک مخاطب منجر گرداند؛ موجب موفقیت معماری خواهد بود. آینه کاری از ساختارهای تزیینی در معماری است که از بعد چشم نوازی و به بیانی علمی تر، بصری، از راهبردهای معماری اسلامی دانسته می شود. از آنجا که بناهای آینه کاری شده در معماری حال حاضر، به لحاظ صوتی عملکردی استاندارد دارند؛ به نظر کاربران و مخاطبان بناهای مذهبی جزو عناصر موفق در ارتباط گیری همزمان حس بینایی و شنوایی بشمار می روند و لذا مطالعه آکوستیکی آن ها امری لازم خواهد بود. پژوهش حاضر به عنوان پیشینه و مبانی تحقیق پس از تحلیل مبانی آکوستیکی، ضمن تاکید بر وضوح گفتار و زمان واخنش به عنوان متغیرهای سنجش و سپس معرفی آینه کاری به روش توصیفی و با ابزار کتابخانه ای، در حوزه نمونه موردی و مطالعه بنیادین خود، از رویکرد کاملا کمی و روش محاسبات دقیق بهره گرفته با دو ابزار شبیه سازی و سنجش میدانی به قیاس نتایج آن ها پرداخته است. رفتار کاملا متفاوت و معکوس بنا در دو حالت با آینه کاری، و بدون آن، که هریک بصورت جداگانه با شبیه سازی و سنجش میدانی انجام یافته است؛ نشان می دهد تفاوت های مشاهده شده، فراتر از تفاوت ابزار سنجش است و ساختار آینه کاری، موثرترین فاکتور در ایجاد شرایط بهینه آکوستیکی خواهد بود. نتایج حاصل از این مطالعه منجر به بیان نظریه ای جدید در علم معماری و آکوستیک گردیده است که بر تاثیر فرم در آکوستیک اشاره دارد و در راستای کاهش زمان واخنش و بهبود وضوح گفتار، نقش جنس مصالح را در قبال فرم مطلوب، کمرنگ تر نشان می دهد. پژوهش حاضر بیان می کند که در زمینه اکوستیکی با هر مصالح و متریالی به شرط فرم مناسب، می توان معماری مطلوب ایجاد کرد. لذا می توان گفت نظریه نهایی این پژوهش در راستای ایجاد شرایط بهینه آکوستیکی، ارجحیت فرم بر جنس مصالح را اثبات می نماید.

    کلیدواژگان: آکوستیک، وضوح گفتار، فرم، جنس مصالح، آینه کاری
  • حمیدرضا آرامی، مهدی محمودی* صفحات 148-162

    بهره برداری عادلانه از فضای شهری ازجمله مسایل مستحدثه و نوپیدا در حوزه حقوق معماری و شهرسازی است که یکی از ساختارهای پرداختن به آن سنجش پذیر کردن حقوق مترتب بر آثار معماری است. یک اثر معماری، افزون بر مخاطبین خاص یا افرادی که درون آن زندگی می کنند؛ مخاطبین عامی (مردم شهر) که تحت تاثیر وجوه اجتماعی آن قرار می گیرند نیز دارد. وجود عنصر تاثیر در این رابطه (میان آثار معماری و مردم) حکایت از این می کند که خلق آثار معماری، نوعی رفتار اجتماعی تاثیرگذار محسوب می شود؛ رفتارهایی که اقتضای ذاتی آن ها به وجود آوردن انواع تلاقی ها و تزاحمات حقوقی برای افراد جامعه است. موضوعی که پژوهش حاضر حول محور آن قوام پیدا می کند؛ تبیین چارچوب نظری برای حقوق مردم نسبت به فضاهای مصنوع شهری (آثار معماری) است. تفحص در ادبیات مرتبط با این موضوع حاکی این نکته است که تبیین چارچوب مزبور، متقوم بر توصیف سه رکن اصلی شامل چرایی و چیستی، چگونگی استنباط و تعیین مصادیق برای این حقوق است؛ که پس از پرداختن به آن ها نتایج ذیل حاصل شد: حقوق فضایی مردم، امتیازات و خطوط قرمز تکلیف آور و واجد پشتوانه و ضمانتی هستند که مردم نسبت به فضاهای مصنوع شهری پیدا می کنند. استنباط این حقوق، مبتنی بر سه رکن منابع شرعی، اسناد حقوقی و ماهیت فضای شهری، انجام گرفت و پنج حق بنیادین شامل «حق معنویت فضایی»، «حق هویت فضایی»، «حق کیفیت فضایی»، «حق سلامت فضایی» و «حق عدالت فضایی» استخراج شد. البته این تفکیک به معنای جدایی یا تفوق یک حق بر حقوق دیگر نیست؛ بلکه ناظر به روش اجرا و نحوه تحقق پذیری این حقوق است. در اسناد قانونی رایج از برخی حقوق مزبور غفلت شده، امید است این سطور هموارکننده انجام مباحث نظری و به تبع آن اصلاح نظام تقنین در عرصه معماری و شهرسازی کشور باشد.

    کلیدواژگان: حقوق، مردم، چارچوب نظری، فضای مصنوع شهری