فهرست مطالب
نشریه مطالعات زبان فارسی
پیاپی 7 (بهار و تابستان 1400)
- تاریخ انتشار: 1400/04/15
- تعداد عناوین: 12
-
صفحات 1-17
هم زمان با انقلاب مشروطه ایران و تحولات سیاسی و اجتماعی ملازم با آن، مجلات و روزنامه ها به عنوان مهم ترین رسانه های ارتباطی بین مردم و روشن فکران شناخته شد. طنز روزنامه ای گسترش چشم گیری یافت؛ به طوری که ژورنالیست های طنزپرداز در این دوره برای ارتباط هرچه بیشتر با مردم کوچه و بازار، مسایل و معضلات روز را دست مایه کار قرار داده و به انتقاد از اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی پرداختند. یکی از مشهورترین نشریات مشروطه، روزنامه نسیم شمال است که سروده ها و نوشته های طنزآمیز سیداشرف الدین گیلانی در آن منتشر می شد. نسیم شمال به دلیل طنز ویژه اش از اقبال عمومی بی نظیری برخوردار شد. در این مقاله شگردهای طنزآفرین ادبی در اشعار و حکایات سید اشرف تحلیل و بررسی شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد از بین ساز و کارهای ایجاد طنز در آثار وی، چند مورد اهمیت و بسامد بیشتری دارد: 1) به کارگیری نوع ادبی فابل یا همانندسازی با حیوانات که نوعی الگوی روایی- نمادین است. 2) استفاده از نادان نمایی که به واسطه آن هر چیزی به ضد خود بدل می شود. 3) بازی با معانی سمبل ها که معطوف به زمینه های اعتقاد دینی و باورهای خرافی است. 4) کاربرد تمثیل برای ارایه پیام های جدی از پس عناصر تمثیلی روایت های ساختگی. 5) بهره جویی عامدانه از تناقضات درون متنی که فضای سروده یا نوشته را آکنده از تعریض های سیاسی و اجتماعی می کند. همچنین مهمل نویسی در مقام نوعی استراتژی نوشتار طنزآمیز از طریق ارایه مطالب بی ربط انجام می شود.
کلیدواژگان: طنز، شگردهای طنزآفرین، نسیم شمال، سیداشرف الدین گیلانی -
صفحات 19-34مینوی خرد متنی اندرزی به زبان فارسی میانه و شامل پاسخ هایی است که شخصیت خیالی "دانا" از مینوی خرد می پرسد. گلستان سعدی، کتابی منثور مشتمل بر دیباچه و هشت باب به قلم سعدی است. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی به مقایسه استعاره مفهومی دشمنی در دو متن مینوی خرد و گلستان سعدی می پردازد. دشمنی با 5 مورد رخداد در مینوی خرد و با 4 مورد رخداد در گلستان سعدی یکی از رذایل اخلاقی مشترک در این دو متن است. پس از استخراج همه نام نگاشت های دشمنی در دو متن، 4 نام نگاشت: شیء، عمل، ابزار و وضعیت برای مفهوم دشمنی یافت شد. نام نگاشت های شیء و عمل با تفاوت بسامد، در هر دو متن مشترک بود. پربسامدترین نام نگاشت ها «دشمنی عمل است» با 40% رخداد در مینوی خرد و با 75% رخداد در گلستان مشاهده شد. «دشمنی شیء است» در مینوی خرد20% رخداد و در گلستان سعدی 25% رخداد مشاهده شد. «دشمنی ابزار است» و «دشمنی وضعیت است» فقط در مینوی خرد مشاهده شد که شاید دلالت بر این امر داشته باشد که نگارنده یا نگارندگان مینوی خرد علاوه بر این که معتقد بودند که دشمنی می تواند یک عمل باشد، اعتقاد به ابزار بودن و وضعیت بودن دشمنی نیز داشتند که در گلستان سعدی مشاهده نشد. وجود 75% رخداد «دشمنی عمل است» در گلستان سعدی شاید دلالت بر عمل گرا بودن نویسنده این اثر دارد که دشمنی را بیش از هر نام نگاشت دیگری یک عمل می داند.کلیدواژگان: مینوی خرد، گلستان سعدی، دشمنی، نام نگاشت
-
صفحات 35-51
امروزه فمینیسم و نگرش نسبت به زن از موضوعات مهم پژوهش در مطالعات جامعه شناسی و حوزه های مختلف فرهنگی است و این مسئله طی چند دهه اخیر در حوزه ادبیات داستانی به خصوص در آثار نویسندگان زن موضوع اصلی تلقی می شود. زویا پیرزاد از جمله نویسندگان موفق در عرصه ادبیات داستانی، زن را محور اصلی دو رمان خود قرار داده است و توانسته دنیای زنانه را با تفکر، اندیشه و قلمی زنانه به نگارش در آورد و ابعاد مختلف هویت زنانه را بازنمایی کند.
هدف اصلی این پژوهش بررسی فلسفه وجودی زن و ابعاد مختلف هویت زنانه در دو رمان «عادت می کنیم» و «چراغ ها را من خاموش می کنم» پیرزاد است. نگارنده به روش کتابخانه ای و با مطالعه در علوم جامعه شناسی و بین رشته ای، زن و هویت زن را در دو رمان ذکر شده تحلیل و بررسی کرده است. نتیجه بررسی ها نشان می دهد پیرزاد در دو رمان خود شخصیت وجودی زن را بر اساس ابعاد مختلفی از هویت زنانه به تصویر کشیده است. زنان این دو رمان نمونه هایی از زنان در بستر جامعه می باشند که در پی شناخت هویت خود و ابعاد مختلف هویت زنانه هستند و تلاش می کنند تا با هویت یابی به تحول و رشد در ابعاد وجودی خود دست یابند.کلیدواژگان: فلسفه وجودی(هویت)، زن، زویا پیرزاد، رمان، عادت می کنیم، چراغ ها را من خاموش می کنم -
صفحات 53-68غنی ترین ادوار شعر حماسی فارسی، قرون چهارم، پنجم و آغاز قرن ششم هجری است و دلیل این امر را می توان در جو سیاسی و اجتماعی حاکم بر زمانه دانست. این دوران پر اهمیت با شاهنامه های منثور شروع می شود و به آثاری همچون برزونامه و شهریارنامه ختم می شود. یکی از بهترین راه ها برای شناخت هر چه بیشتر آثار حماسی، دقت و توجه به شاخصه هایی است که یک اثر را حماسی می کنند، اما در این میان نمی توان هر حماسه ای را ملی دانست. محققین شاخصه های بسیاری را برای آثار حماسی برشمرده اند که اگر در یک اثر تعدادی از آن شاخصه ها یافت شود، می توان آن اثر را حماسی خواند، اما اگر همه این شاخصه ها در یک اثر جمع شده باشد، آن اثر را می توان حماسه ای ناب، راستین و بر پایه زیرساخت های اسطوره ای قلمداد کرد. مهم ترین ملاک تشخیص ملی بودن یک حماسه، ملی گرایی و داشتن آرمان ها و دغدغه ها و قهرمانانی ملی و وطنی است. برآیند پژوهش توصیفی تحلیلی ما اثبات می کند تنها اثری که از همه نظر شایسته دریافت عنوان حماسه ملی است، شاهنامه فردوسی است و دیگر آثار حماسی این دوره را می توان منظومه های طبیعی قلمداد کرد؛ زیرا مبحث ملی گرایی در همه شیون این آثار حماسی لحاظ نشده است. گفتنی است که برخی از این آثار همچون ذیلی بر شاهنامه هستند که گویی با خواندن آن ها بخشی منفرد از یکی از داستان های شاهنامه ادامه پیدا می کند.کلیدواژگان: حماسه، حماسه ملی، شاهنامه، منظومه های پهلوانی
-
صفحات 69-84ادبیات معاصر عرصه بازتاب جریان های فکری موجود در جامعه به شمار می آید. با وجود تنوع شاخه های ادبیات معاصر در جهان و تاثیر و تاثر آن بر یکدیگر نمی توان حضور جریان های بومی را در کشورهای شرقی و تحت استعمار نادیده گرفت؛ جوامعی که به نوعی دوران استعمار را از سر گذرانده اند و در مرحله پسااستعماری می باشند. در پژوهش پیش رو دیدگاه منتقدانه پسااستعماری جلال آل احمد - که شامل مجموعه نظریات واکنش به میراث فرهنگی استعمار است- از کتاب «خسی در میقات»، با تکیه به نظریات فرانتس فانون بررسی می گردد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی فراهم آمده است. پس از بررسی و انطباق نظریات این دو نویسنده منتقد می توان گفت جلال آل احمد و فرانتس فانون در یک تفکر مشترک و هم راستا، مطالعات پسا استعماری خود را محدود به غرب نمی کنند، بلکه نقد تصویر خود در نزد خود نیز بخشی از مطالعات پسااستعماری آنان است.کلیدواژگان: مطالعات پسااستعماری، «خسی در میقات» جلال آل احمد، ادبیات انتقادی، فرانتس فانون
-
صفحات 85-100از آن جا که اشعار مربوط به جغرافیای وطنی و سرزمین، جزء پیکره یک اجتماع و ملت محسوب می شود، می توان گفت محتوای اشعار شاعران وطن دوست دربرگیرنده موضوعاتی است که به نوعی با مولفه های جغرافیایی گره خورده است. شاعران در دوره های گوناگون پیوسته از ابراز عشق به میهن، سروده های بسیاری خلق کرده اند که قابل توجه و تامل است. در این پژوهش سعی شده با تاکید بر شعر چند تن از شاعران ادبیات کلاسیک و معاصر، به ویژه شاعرانی که به وطن ابراز عشق کرده اند، به چگونگی بازتاب مولفه های جغرافیایی در ادبیات شاعرانه آن ها توجه گردد. نتایج حاکی از آن است که ناصرخسرو، سعدی، حافظ به عنوان شاعران کلاسیک و منوچهر آتشی، اخوان ثالث، علی معلم و شهریار به عنوان شاعران معاصر، در سروده های خود، به گونه های مختلف از جغرافیای ایران یاد کرده اند و علت یادآوری از سرزمین و مولفه های جغرافیایی در سروده های شان را می توان همان عشق به وطن دانست. این مولفه های جغرافیایی انعکاس یافته در سروده های شاعران مذکور عبارتند از: وطن، هویت مکانی، اسامی جغرافیایی، فضای جغرافیایی و سرزمین. از میان این مولفه ها، اسامی جغرافیایی مانند دریای خزر، مازندران، خراسان، شیراز، جنوب و آذربایجان از بسامد بالایی برخوردار است.کلیدواژگان: شاعران کلاسیک، شاعران معاصر، وطن، جغرافیای ایران
-
صفحات 101-115در ایران و دیگر کشورهای عربی همواره شاعرانی بوده اند که برای سربلندی و رهایی میهن کوشیده و شعرشان را در خدمت وطن قرار داده اند. درمیان این شاعران وطن دوست می توان به میرزاده عشقی، میقاتی طرابلسی، ساعاتی مصری اشاره کرد که برای روشن ساختن افکار عمومی تلاش کرده و صدای وطن در برابر بیگانان و فساد دستگاه های دولتی شده اند. میرزاده عشقی شاعر و روزنامه نگار دوران مشروطیت ایران نیز یک انقلابی پرشور و احساس بوده که از شعرش به عنوان سلاحی برنده جهت ابراز عقیده اش استفاده کرده و شعر، قلم و زبان خویش را در خدمت اهداف سیاسی و وطن قرار داده است. میقاتی و ساعاتی دو شاعر قرن نوزدهم میلادی بودند که وصف میهن در اشعار آنان نسبت به شاعران دیگر تجلی بیشتری داشته است. این مقاله به شیوه توصیفی - تحلیلی و با بهره گیری از کتب و مقالات متعدد در پی تحقق دو هدف اساسی است: برشمردن ویژگی های مشترک در شعر این شاعران و بیان تفاوت های شعری این سه شاعر از حیث سبک خیال و اندیشه در بیان عواطف میهن دوستانه. از یافته های این پژوهش می توان به پیدایش درون مایه های مردمی از خلال وصف میهن، خیال پردازی نو و تفاوت این سه شاعر از جهت تصاویر شعری در توصیف میهن اشاره کرد.کلیدواژگان: شعر، سبک، خیال، میهن، میرزاده عشقی، میقاتی، ساعاتی
-
صفحات 117-133از دوران باستان تاکنون، حکومت ها با ایجاد پایگاه و گسترش فرهنگ در خارج از سرزمین خود در پی نوعی استعمار بر انسان ها بوده اند. یکی از جریان های ادبی معاصر، ادبیات مقاومت و استثمارستیز است که شاعران در مقابل جریان های ضدآزادگی و ستم حاکمان خودکامه مردم را به ایستادگی تشویق می کنند. از دیدگاه فروم خودکامه گان و استثمارگران می توانند در تسلط بر جامعه و انسان ها موفق شوند، اما نمی توانند مانع ظهور واکنش در مقابل رفتار غیرانسانی خود باشند؛ بنابراین واکنش افراد جامعه می تواند باعث فروپاشی دستگاه استثمارگران گردد. سیمین بهبهانی، از شاعران معاصر ایران، سکوت را در مقابل حکومت دیکتاتوری پهلوی جایز نمی داند و با استفاده از اشعار خود در مقابل آنان به پا می خیزد. هدف از این پژوهش تحلیل استثمارستیزی جامعه شناختی در اشعار سیمین بهبهانی با تکیه بر نظریات اریک فروم است. روش تحقیق در این جستار تحلیلی- توصیفی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که میان نظریه فروم و اشعار بهبهانی اشتراکات فراوانی وجود دارد. بهبهانی از مجموعه رستاخیز (1352) به بعد نظام پهلوی را مورد نقد قرار می دهد. وی در اشعارش به ناهنجاری های حاصل از استثمار حکومت در جامعه توجه ویژه ای دارد.کلیدواژگان: سیمین بهبهانی، اریک فروم، استثمارستیزی، جامعه شناختی، آدمک کوکی، تعهد.
-
صفحات 135-155جمله به واسطه طرز بیان و چگونگی ارایه پیام، چهار قسم خبری، پرسشی، امری و عاطفی است. ماهیت جملات پرسشی، کسب خبر است، اما معانی ثانوی دیگری از آن برداشت می شود. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به اغراض ثانوی جملات پرسشی گفت وگوهای «زهره و منوچهر» ایرج میرزا و «ایرج و هوبره» قاسم لاربن، آخرین منظومه های غنایی ادبیات کلاسیک فارسی پرداخته و به این پرسش پاسخ می دهد که معانی ثانوی جملات پرسشی گفت وگوها در کدام منظومه برجسته تر است و علت این برجستگی چیست؟ یافته های پژوهش نشان می دهد بسامد جملات پرسشی گفت وگو در «ایرج و هوبره» نسبت به اقسام جمله، از منظومه «زهره و منوچهر» بیشتر است. بسامد جملات تعجبی، استفهام انکاری و اظهار بی تابی، دلیل برجستگی و استفاده هنرمندانه لاربن از معانی ثانوی جملات پرسشی گفت وگو در «ایرج و هوبره» است. در «زهره و منوچهر» بسامد تعجب و توبیخ در جملات پرسشی، جهت رسیدن زهره به خواهش های دل است، اما در «ایرج و هوبره» بسامد تعجب با توجه به جنبه غنایی منظومه، برآمده از عشق و حالات عاشقانه است و با توجه به جنبه حماسی منظومه، دو دلی در هنگام خطر و دست درازی به میهن، مایه حیرت است. استفهام انکاری، برای بیان مقصود و تایید کلام بسامد یافته و اظهار بی تابی در منظومه غنایی لاربن، متاثر از فراق و دوری از معشوق و عشق حقیقی است که در «زهره و منوچهر» نمود ندارد.کلیدواژگان: معانی ثانوی، جملات پرسشی، زهره و منوچهر، ایرج میرزا، ایرج و هوبره، قاسم لاربن
-
صفحات 157-176نظریه گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف، یکی از نظریات مطرح در بررسی متون ادبی، به ویژه ادبیات داستانی، در شناسایی تغییرات و تحولات فرهنگی و اجتماعی جامعه است. فرکلاف از اندیشمندانی است که با هدف نقد جامعه سرمایه داری در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی، بر روی آثار ادبی تحقیق کرد و با تاکید بر وضعیت رابطه قدرت و ایدیولوژی، به بررسی متون در سه سطح: توصیف، تفسیر و تبیین پرداخت. در این مقاله داستان «بچه های قالیباف خانه» هوشنگ مرادی کرمانی براساس گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف به شیوه توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. مرادی کرمانی در این داستان بر مبنای رابطه قدرت ایدیولوژی و گفتمان مورد نظر فرکلاف، وضعیت اسفناک استثمار انسانی کودکان و سلطه فرادستان بر فرودستان را روایت کرده است. در سطح توصیف با تکرار نام شخصیت ها، واژگان خاص، شمول معنایی واژگان، آمیخته کردن زبان بومی و عامیانه و ادبی و زبان طنز با هم در بافتی نمادین، ایدیولوژی خود را بازگو کرده است. در سطح تفسیر، با ایجاد پیش فرض در موقعیت مشابه و بافت بینامتنی و طنز موقعیت، گفتمان طیف های مختلف قابل تفسیر است. در سطح تبیین، مهم ترین مساله پدیده کودک آزاری، تضییع حقوق کودکان است که در کنار آن بحران های عاطفی، تقابل فقر و سرمایه داری، امید و ناامیدی، مبارزه و تسلیم، دینداری و بی دینی، فضای داستان را در طنزی تلخ و اندوه بار قرار داده است.کلیدواژگان: بچه های قالیباف خانه، مرادی کرمانی، گفتمان انتقادی، نورمن فرکلاف، کودکان
-
صفحات 177-197از زبان نمادین به عنوان یک مکتب ادبی یاد می شود. این زبان در ادبیات نه تنها برای فرار از واقع گرایی، بلکه به عنوان وسیله ای راه گشا برای دست یابی به واقعیت های هستی به کار گرفته شده است . از آن جا که نمادها بیان گر حالات روانی خاصی از انسان هستند، با تاویل و تفسیر آن ها در آثار ادبی، می توان به جهان بینی شاعر و نویسنده اثر دست یافت. ساقی نامه ظهوری ترشیزی و سعادت نامه نظام الدین استرآبادی از جمله آثاری هستند که تحقیقات کافی در مورد آن ها صورت نگرفته و بسیاری از زوایای ارزشمند آن ها پنهان مانده است. این مقاله با هدف بررسی نمادهای حیوانی در دو اثر فوق مورد ارزیابی قرار گرفته و پس از استخراج و بررسی آن ها در دو اثر مورد اشاره، این نتیجه به دست آمد که استرآبادی و ظهوری شناخت عمیق و دقیقی از انگاره های کهن الگویی به خصوص انگاره های نمادین داشته و آن ها را با استفاده از عنصرخیال در اشعار خود به طور ویژه ای به کار برده اند. همچنین به نظر می رسد، معانی به کار رفته از نمادهای حیوانی در این دو اثر بسیار به هم نزدیک هستند. نتیجه مطرح شده به روش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی- توصیفی بیان شده است.کلیدواژگان: نمادشناسی حیوانات، سعادت نامه، ساقی نامه، ظهوری، استرآبادی، کهن الگو، یونگ
-
صفحات 199-212اجتهاد صرفا علم یا حرفه نیست، بلکه یک هنر است. اجتهاد ملکه ای است که دارنده آن را قادر می سازد تا بتواند احکام شرعی را از منابع آن استنباط نماید. هیچ کس نمی تواند صرفا با آموزش یا تمرین و ممارست به صفت اجتهاد متصف شود؛ علاوه بر این دو، مجتهد باید ذوق و استعداد اجتهاد را نیز در وجود خود داشته باشد. از این روی مقدمه کسب ملکه اجتهاد، فراگیری علوم فراوانی است که مجتهد مستعد را در این مسیر یاری می نماید. از جایی که مهم ترین منبع استنادی یک مجتهد در استنباط احکام شرعی، کتاب قرآن و احادیث معصومین(ع) است و درک مفاهیم آن ها رابطه مستقیم با ادبیات دارد، می توان ادبیات را یکی از مهم ترین و ضروری ترین مقدمات اجتهاد قلمداد نمود؛ به شکلی که به جرات می توان ادعا کرد مجتهد بدون آموختن اصول و قواعد ادبیات هرگز قادر به اجتهاد نخواهد بود. چگونه می توان نقش پررنگ ادبیات را در اجتهاد نادیده گرفت؛ حال آن که صنایع گوناگون ادبی همچون ایجاز،کنایه و تشبیه، تلمیح، استعاره، تمثیل و... در جزء جزء قرآن مجید و روایت به وفور دیده می شود. این مقاله در صدد تبیین نقش قواعد ادبی در امر اجتهاد است و می خواهد میزان این تاثیرگذاری را بررسی نماید. داده ها بیانگر این حقیقت است که بدون آموختن ادبیات، هنر اجتهاد دست نایافتنی است.کلیدواژگان: اجتهاد، ادبیات، فقه، صنایع ادبی
-
Pages 1-17
Alongside the Iranian Constitutional Revolution and its social and political upheavals, magazines and newspapers were recognized as the most important media among both the general public and the intellectuals. Newspaper satire became widespread; so that satire journalists of this era, began to criticize political and social issues in order to make intimate contact with regular people. One of the most important publications in the Constitutional era is Nasim-e-Shomal newspaper in which Seyed Ashrafedin Gilani’s satirical poems and writings were published. Due to its specific type of satire, Nasim-e-Shomal attained unique reception from the general public. In this article, we have studied Seyed Ashraf’s literary satire tricks in his poems and anecdotes. The results show that among satire-making mechanisms in his works, there are several important features; 1) Using fable or identification with animals which is a symbolic-narrative type. 2) Using ignorance via which everything is changed to its opposite. 3) Playing with symbols’ meanings which relate to religious and superstitious beliefs. 4) Using allegory for presenting serious messages beyond figurative elements of artificial narratives. 5) Intentional benefitting from inner-textual paradoxes that fills poems or writings with political and social ironies. Moreover, nonsense writing is done through a type of satirical writing strategy via presenting irrelevant content.
Keywords: satire, Satire-making Tricks, Nasim-E-Shomal, Seyed Ashrafedin Gilani -
Pages 19-34Minooye Kherad is a consultative text in Middle Persian including questions and replies to which an imaginary character named “Dana” asks Minooye Kherad and he replies to them. Gulistan is a prose including an introduction and eight chapters written by Saadi. The present study has been done with a descriptive-analytical approach and compares conceptual metaphor of animosity in Minooye Kherad and Gulistan. Animosity is a common moral abomination of the two texts and its happening in Minooye Kherad and Gulistan was 5 and 4, respectively. After derivation of all animosity metaphors in both texts, four metaphors were found regarding conception of animosity namely as: object, action, device, status. Even though with a difference in frequency, object and action were common in both texts. The most frequent metaphor is “Animosity is an action.” which was observed in Minooye Kherad and Gulistan with occurrence of 40% and 75%, respectively. “Animosity is a device.” and “Animosity is an action.” were only observed in Minooye Kherad that may imply on the fact that even though the writer or writers of Minooye Kherad believed that animosity can be an action, it can also be a device and a status which was not observed in Gulistan. 75% occurrence of “Animosity is an action”, in Gulistan may imply on the writer as a pragmatic one that recognizes animosity as an action more than anything else.Keywords: Minooye Kherad, Gulistan, Animosity, Metaphor
-
Pages 35-51
Nowadays feminism and views on women are key issues regarding social sciences as well as other various cultural subjects. This matter is considered prominent in literary fiction, especially in female writers’ works. Zoya Pirzad is one of the most successful figures in literary fiction. She has contemplated women as a key axiom in her two novels and has written about women’s world with feminine thoughts, ideologies and styles to represent different features of womanhood. The main goal in this article is to study women’s identity and feminine features in Pirzad’s novels of “We Will Get Used to It” and “Things We Left Unsaid”. The writer has investigated woman and her identity in the aforementioned novels through library research and investigating sociology and other interdisciplinary sciences. The results show that Pirzad has illustrated women’s identity based on various dimensions of feminine features in her two novels. Women of these two novels are examples of regular women in the community that are to find their own identities and their different feminine features in order to improve and transform their characteristics.
Keywords: identity, Woman, Zoya Pirzad, Novel, We will Get Used to It, Things We Left Unsaid -
Pages 53-68The richest of Persian epic poems can be found in fourth, fifth and the beginning of sixth century. The reason to this lies within the dominant political and social atmosphere in the society. This glorious era starts with prose shahnamehs and ends with works such as Borzu nama and Shahriyarnameh. One of the best ways to more meaningful recognition of epic works is to pay attention to the criteria through which a work can be considered as epic. However, not every epic work can be named as national.
Researchers have mentioned numerous criteria to recognize epic works. Provided that a number of these criteria are found, the work can be recognized as epic. Nevertheless, if many of the criteria are found in a work, it can be recognized as a true and unique piece of work that is based on legendary infrastructures. The most prominence of a national epic work is nationalism and possession of national goals, concerns and heroes. This study has been done via a descriptive-analytical approach and the results show that the only national epic work that is thoroughly worth recognition is Ferdowsi’s Shahnameh. Other epics of the same era are considered as natural since they have not regarded nationalism extensively. It is said that several of such works are as a part of Shahnameh through which reading them can reflect only a continuation of a single story of Shahnameh.Keywords: epic, National Epic, Shahnameh, Heroic Poems -
Pages 69-84Contemporary literature is considered as the reflection of intellectual trends in the society. Although numerous types of contemporary literature exist all around the world and they all influence one another, the role of native trends in Eastern colonized countries should not be neglected; societies that have elapsed colonization era and have entered post-colonialism stages. The present article intends to study Jalal Al-e-Ahmad’s critical post-colonialism perspectives- including a collection of theories regarding cultural heritage of colonialism- in his book, “Khasi Dar Mighat” based on Frantz Fanon’s theories. This study has been done with a descriptive-analytical methodology. After analyzing theories by these two critics and writers, it could be said that Jalal Al-e-Ahmad and Frantz Fanon both have common thoughts in that they do not limit their post-colonialism studies only to the west, but they believe one’s criticism of their own image should also be considered as a part of their studies.Keywords: Post Colonialism Studies, “Khasi Dar Mighat” by Jalal Al-e-Ahmad, Critical Literature, Frantz Fanon
-
Pages 85-100Since poems regarding one’s geography and motherland is considered as a constituent of a community or a nation, poem contents of patriotic poets concern topics in regard with geographical elements. During various eras, poets have always created numerous poetry expressing their love and passion towards their motherlands that are extremely noticeable. This study has intended how to consider reflection of geographical elements in several poets’ poetic literature with an emphasis on a number of classical and contemporary poets especially those who express love towards their homeland. The results show that Nasir Khusraw, Saadi, Hafez as classical poets and Manouchehr Atashi, Akhavan-Sales, Ali Moalem and Shahriar as contemporary poets have mentioned the geography of Iran in their poetry from diverse angles. The reason to this remembrance towards homeland and geographical elements resembles their true love for their motherland. The aforementioned geographical elements are such as: homeland, geographical identity, geographical location and motherland. Amongst these elements, geographical names such as: Caspian Sea, Mazandaran, Khorasan, Shiraz, South and Azerbaijan are more frequently used.Keywords: Classical Poets, Contemporary Poets, Homeland, Geography of Iran
-
Pages 101-115Among both Iranian and Arab countries, there have consistently been poets who have tried assiduously for their homeland’s glory and freedom and have dedicated their poems so as to liberate their nations. Amongst these patriotic poems, Mirzadeh Eshghi, Miqati Al Tranblusi and Saati Al Mesri can be mentioned. They have intended to enlighten general public’s thoughts and to be the voice of their nation against outsiders or corrupt governments. Mirzadeh Eshghi as one of the poets and journalists of the Constitutional Era in Iran, was a revolutionary who utilized his poems as a sharp weapon to express his perspectives and used his poems, writings as well as his language to serve political purposes of his homeland. Miqati and Saati were 19th century poets whose works are considered to reflect their homeland’s illustrations more than any other poets. This study has been done with a descriptive-analytical approach and has benefitted from various books and articles for two main goals: To find common grounds in these poets’ works and to explain their differences in terms of imaginative styles and thoughts and their expressing of patriotic emotions. The results show emergence of people’s spirit from homeland description, modern imagination and differences among the three poems regarding their homeland’s illustrations.Keywords: poem, style, Imagination, Homeland, Mirzadeh Eshghi, Miqati Al Trablusi, Saati Al Mesri
-
Pages 117-133Since the ancient times up until now, regimes have intended to exploit humanity through establishing bases and expanding their cultures beyond their own borders. An issue in contemporary literature is resistance literature that is anti-exploitation in which poets encourage the general public to stand against anti-freedom or against their authoritarian rulers. According to Fromm, authoritarians and exploiters are able to succeed in dominating humans and communities, however, they cannot hinder emerging resistance against their inhumane behaviors; therefore, general public’s reaction can lead to the exploiters’ downfall. Simin Behbahani, as a contemporary poet, cannot be silent against Pahlavi’s dictatorship and uses her poems to stand against them. This study is an attempt to analyze sociology of exploitation in Simin Behbahani’s poems based on Eric Fromm’s theories. Methodology in this research is descriptive-analytical. The results show that there are numerous common grounds between Fromm’s theory and Behbahani’s poems. Behbahani from Resurrection (1974) onward, intends to criticize Pahlavi’s System. She has a special attention towards disorders in the community which has been caused by the regime’s exploitation.Keywords: Simin Behbahani, Eric Fromm, Anti-Exploitation, Sociology, Automaton Citizen, Commitment
-
Pages 135-155Sentences are divided into four different kinds of how to deliver a message; declarative, interrogative, imperative and exclamatory. The essence of a declarative sentence is to achieve information, however, we could infer other secondary meanings from it. This study has been done with an analytical-descriptive method and intends to analyze interrogative sentences of Iraj Mirza’s “Zohre and Manuchehr” and Ghasem Labon’s “Iraj and Hoobare” which are considered as the last lyrical poems of classic literature in Persian. This study is an approach to discover in what sentences are secondary meanings more significant and what the cause of this significance is. The results show that the frequency of interrogative sentences in dialogs to other types of sentences in “Iraj and Hoobare” is more than “Zohreh and Manuchehr”. The frequency of exclamatory, rhetorical and impatience statements, are the reasons why dialogs in Larbon’s “Iraj and Hoobare” are considered as artistic and outstanding. The frequency of exclamation and reprimand in interrogative sentences are used to approach Zohre to what her heart demands. Nevertheless, the frequency of exclamatory sentences in “Iraj and Hoobare” -due to its lyrical aspect- is caused by love. In addition, dubiousness in times of danger and impinging to one’s homeland -due to its being an epic poem- is shocking. Rhetorical questions used in in Larbon’s lyrical poems show purpose and confirm language and impatience. They are influenced by being apart or away from true love. This trend cannot be found in “Zohre and Manuchehr”.Keywords: secondary meanings, Interrogative sentences, Zohre, Manuchehr, Iraj Mirza, Iraj, Hoobare, Ghasem Larbon
-
Pages 157-176Norman Fairclough’s Critical Discourse Theory is considered as one of the key theories regarding literary texts, especially in fiction literature and it plays an important role in identifying social and cultural changes of the society. Fairclough is one of the scholars who studied literary works with an approach to criticize capitalism in society in terms of critical discourse with a view on relations between power and ideology and intended to study this matter in three stages of: description, interpretation and clarification. This study has investigated the story of ‘The Children of Carpet-Weaving House’ by Houshang Moradi Kermani based on Norman Fairclough’s Critical Discourse Theory with a descriptive-analytical methodology. Moradi Kermani has narrated awful condition of exploited working children and the hegemony of suppressers over the suppressed based on relations between power and ideology. To do so, he has recounted his ideology in a symbolic background through repeating characters’ names, using specific vocabulary, meaning coverage of words, combining native, informal and literary language as well as language of satire in the stage of description. The stage of interpretation is done via various spectrums of discourses by creating assumptions in similar situations and inter-textual and situational satire. At the stage of clarification, the most prominent issue is the issue of child abuse and ignoring children’s rights. Moreover, emotional crisis, interaction of poverty and capitalism, hope and hopelessness, battle and surrender, religion and atheism, has put the story in a bitter and sorrowful atmosphere.Keywords: The Children of Carpet-Weaving House, Moradi Kermani, critical discourse, Norman Fairclough, children
-
Pages 177-197Symbolic language is considered as a type of literary school. This language in literature is not only used to escape realism, but it is also used as a facilitating means to achieve realities of the cosmos. Since symbols determine humans’ special mental states, they lead to recognize poets’ or authors’ ideologies through interpreting literary works. Saghinameh Zohoori Torshizi and Sadatnameh Nezamoddin Asterabadi are examples of works that are not yet studied upon sufficiently; thus, many of their valuable features are still unknown. This study intended to investigate animal symbolism in both of the aforementioned works. After studying and analysis, findings show that Astarabadi and Zohoori possessed a deep and precise knowledge of archetypes especially symbolic archetypes and had used them through elements of imagination in their poems in a special way. It seems meanings in these two works are very close to each other. The results are presented via library research and analytical- descriptive methodology.Keywords: Animal Symbolism, Sadatnameh, Saghinameh, Zohoori, Astarabadi, archetype, Jung
-
Pages 199-212Practice of religious Jurisprudence (Ijtihad) is not merely knowledge or a profession, but an art. Ijtihad is a queen to which enables its owner to infer Sharia law from its sources. One cannot be appointed as a mujtahid by mere practice and assiduity; In addition to these two, mujtahid need to possess the required passion and talent of Ijtihad. Therefore, prior to becoming a mujtahid, the talented one needs to learn a great deal of knowledge to be assisted in this path. Since the most prominent source of inference for a Mujtahid is Quran and Hadith of Masoomeen(AS) and understanding them is directly relevant to literature, it can be said that literature is considered as one of the most essential and salient antecedents to Ijtihad; thus, it can be concluded that a mujtahid can never be able to Ijtihad unless he learns principles of literature. How can one ignore the eminent role of literature in Ijtihad? ; Whereas in Quran, literary devices such as: brachylogy, implicit metaphor and simile, allusion, metaphor, allegory, etc., are frequently seen in every verse and many narratives. This study has attempted to identify the role of literary principles in Ijtihad and to investigate its impact. Data show that without learning literature, the art of Ijtihad is not obtainable.Keywords: Practice of Religious Jurisprudence (Ijtihad), Literature, Jurisprudence, literary devices