فهرست مطالب

نشریه مطالعات عرفانی
پیاپی 32 (پاییز و زمستان 1399)

  • تاریخ انتشار: 1399/11/26
  • تعداد عناوین: 12
|
  • عسکری ابراهیمی جویباری*، مالک شعاعی صفحات 5-34

    بسیاری از روایات و افسانه های ساختگی تورات درباره زندگی پیامبران (ع) از طریق یهودیان تازه مسلمان به همراه بافته های خودساخته آنان، در کتاب های تفسیری و تاریخی راه یافت. بر همین اساس، احادیثی از پیامبر اسلام (ص) جعل کردند و افسانه هایی درباره آن ساختند و در بین خواص رواج دادند و به تبع آن، عوام نیز این جعلیات را واقعی پنداشتند؛ بدین ترتیب این افسانه ها در زبان مردم کوچه و بازار رخنه کرد و سبب خلق ضرب المثل هایی شد که از گذشته دور تاکنون، به عنوان جزیی از فرهنگ ها و باورهای مردم محسوب می شود. در این مقاله به شیوه تحلیلی توصیفی، ضمن تبیین سیر تاریخی برخی از این ضرب المثل ها از قبیل «حیله گری مار و دشمنی با انسان»، «زیر پای کسی علف سبز شدن»، «شومی کلاغ و مقدس بودن کبوتر»، «از دماغ فیل افتادن» و «خروس بی محل» که با هنرمندی و چیره دستی شاعران و نویسندگان حوزه عرفان، سبب خلق مضامین بکر و نو در ادب عرفانی شده و در اشعار شاعران عارف مسلک تبلور یافته، به نقد و تحلیل آن ها پرداخته شده است.

    کلیدواژگان: افسانه های تورات، تفاسیر، راویان اسرائیلی، فرهنگ عامه، متون عرفانی
  • علیرضا آرام* صفحات 35-52

    این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی مفهوم اعتدال در اندیشه ابن عربی می پردازد و ضمن تحلیل انتقادی مواضع این متفکر، نقطه ابهام اندیشه او را برطرف می کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که ابن عربی مفهوم اعتدال را در سه موضع مطرح کرده است؛ در موضع نخست، اعتدال اسماء الهی را کشف می کنیم که واجد شان وجودشناختی است. موضع دوم اعتدال، ملحق به معرفت مطلوب بشری، شامل رعایت تمایز میان دو ساحت تنزیه و تشبیه و حفظ تعادل میان این دو آموزه معرفتی است. اعتدال سوم، به حوزه اخلاق تعلق دارد و نتیجه آن بازسازی الگوی اعتدال اسمایی در مقام تکوین شخصیت انسانی است. با ملاحظه انتقادی آراء ابن عربی، این نتیجه به دست می آید که تقرر وجودی اعیان ثابته مستعد خوانش جبرگرایانه از عمل انسانی است که البته با تفکیک دو ساحت ارزش و الزام، این چالش برطرف شده و موضع ابن عربی با قبول بعد اختیاری عمل انسان تقویت می شود.

    کلیدواژگان: اخلاق الهی، ارزش، اسماء الله، الزام، تشبیه، تنزیه
  • خدیجه بهرامی رهنما صفحات 53-82

    در زبان شناسی شناختی، «طرح واره ها» اهمیت بسزایی دارند؛ زیرا از ساختاری نظام مند برخوردارند که مفاهیم انتزاعی را به ساختار مفهومی معنی دار، عینی و جسمی شده تبدیل می سازند تا برای مخاطبان قابل درک شوند. از میان اندیشمندان این حوزه، مارک جانسون ساختار هفت گانه ای را برای بررسی طرح واره های قدرتی ارایه کرده است که به وسیله آن می توان متون ادبی مختلف از جمله منظومه گلشن راز شبستری را برکاوید. بنابراین، جستار حاضر با روش توصیفی تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای، مسئله انواع طرح واره های قدرتی را در این منظومه بررسی کرده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که طرح واره اجبار در منظومه گلشن راز، در دو مقوله واژگانی و دستوری کاربرد داشته است. در این منظومه، با طرح واره حرکت مواجهیم که پیماینده این مسیر، حرکتی را در جهت نیل به مقصود آغاز می کند، اما مانع هایی بر سر راه او وجود دارد که مانع از رسیدن به وصال است؛ بر اساس نظریه جانسون، هر سه حالت متوقف شدن در برابر مانع، گذر از وسط مانع و پشت سر گذاشتن مانع به هر طریق ممکن، را در این اثر می توان مشاهده کرد. علم ظاهری یا شریعت سبب انحراف از مسیر عارف شده و شبستری سه عامل ترک استدلال، متوقف نشدن در یک مرحله و پالودن نفس را گامی استوار در جهت رفع مانع دانسته است. در بطن طرح واره قدرتی جذب، دو طرح واره نزولی و صعودی نهفته است؛ طرح واره نزولی، حرکت از وحدت به سوی کثرت و طرح واره صعودی، حرکت از جزء به سوی کل می باشد. در طرح واره توانایی، عارف پس از انقطاع از عالم سفلی، توانایی صعود به عالم علوی را دارد.

    کلیدواژگان: زبان شناسی شناختی، طرح واره های قدرتی، گلشن راز، مانع، سیر رجوعی
  • امیر پور رستگار صفحات 83-108

    رویکرد عرفان تطبیقی در تحقیقات ایزوتسو، کشف مجموعه ای از نظام هاست که الگوی عام مشترکی دارند. از نظر ایزوتسو، نظام های متافیزیکی ذاتا تفاوتی ندارند؛ به گونه ای که همگونی های فراوانی میان آیین بودایی ذن و عرفان اسلامی وجود دارد. این جستار با روش قیاسی تحلیلی، در پی اثبات این فرضیه است که فهم درست عرفان پژوهی ایزوتسو، از منظر تصوف پژوهی تطبیقی او، قابل درک است. ایزوتسو برای این امر از رویکرد پدیدارشناسی، معناشناختی و به ویژه نظریه فراتاریخی و فرازبانی بهره برده است؛ زیرا به نیکی دریافته است که در پدیدارشناسی، امکان گفت وگو محقق می شود. ایزوتسو در تاریخ و ارضی قدسی، عارفان دو مکتب شهودی را هرچند از دو فرهنگ متفاوت، با «همدلی وجودی»، به گفت وگو می نشاند. رهیافت حاصل از این پژوهش نشان می دهد با وجودی که ایزوتسو با رویکردی معناشناختی، به درستی، «وحدت وجود»، «خلق مدام»، «عدم و فنا»، «نفس و تهذیب آن» و «رویا و تخیل خلاق» را مولفه های مشترک اندیشه های شرقی می داند، در تطبیق عرفان اسلامی و تایویی، به تمایزها و تفارق ها توجه چندانی ندارد؛ از جمله آنکه ماهیت عرفان ابن عربی، «نظری»، و عرفان تایویی، بر «عمل» استوار است. «تایو» و «وجود» معادل دقیق یکدیگر نیستند و ایزوتسو به وجه دوم تفسیر «تایو»، که ماهیتی مادی گرایانه دارد، وقعی نمی نهد. از دیگر سو، ایزوتسو به نظام مند کردن نظام هستی شناسی ابن عربی التفات چندانی ندارد و بدین سبب، به امتزاج تصوف با سنن فلسفی، که قونوی و کاشانی مروج آن بوده اند، بیشتر گرایش دارد، تا ابن عربی را در پروژه فکری خود بگنجاند.

    کلیدواژگان: ایزوتسو، ابن عربی، لائو تزو، چانگ تزو، تائو، تصوف و عرفان، پدیدارشناسی
  • احسان سید محرمی، حمیدرضا سلیمانیان، عباس خیرآبادی*، محمود فیروزی مقدم صفحات 109-136

    منظومه هفت اورنگ جامی شامل حکایات و تمثیلاتی است که به بیان اسرار و رموز شریعت و طریقت پرداخته و با نگاهی ویژه به آداب سیروسلوک، شاخصه های اخلاق را در حوزه عرفان، در قالب قصه نمایش داده است. این پژوهش که به روش توصیفی تدوین یافته، در پی پاسخ به این مسایل است تا دریابد مقاصد و اهداف تعلیمی عبدالرحمن جامی در این حکایات چیست و چگونه می توان با طبقه بندی و تحلیل محتوایی آن ها، آموزه های عرفانی عملی وی را تبیین و تشریح کرد. نخست، ضمن تاملاتی درباره اخلاق، جایگاه آن به ویژه در حوزه عرفان و تصوف بررسی شده و رابطه معرفت و مکاشفه عرفانی با مجاهده یا آداب سیروسلوک تبیین شده است. در ادامه، مقاماتی چون صبر، رضا، شکر، حیا، صدق، تواضع و فتوت از منظر عارفان بزرگ و از خلال حکایات این منظومه تعلیمی عرفانی، استخراج و بررسی شده است. یافته های این پژوهش نشان دهنده نقش و جایگاه این آداب در سیروسلوک در جهت کسب معارف عرفانی در منظومه هفت اورنگ است که شاعر با بهره گیری از حکایات متعدد، مشی و مرام طریقت را برای مریدان نمایان ساخته است.

    کلیدواژگان: تعلیم، عرفان، اخلاق، جامی، هفت اورنگ، حکایت
  • محمدصادق علی اسمعیلی، عبدالرضا مظاهری، محمدرضا شریف زاده* صفحات 137-164

    پدیده انوار رنگین در جهان طبیعت، واقعیتی عینی است. علم اپتیک فیزیک، برای ظهور چنین پدیده ای پاسخی علمی دارد؛ از طرفی، مشاهدات باطنی انوار رنگین عرفای اسلامی نیز حقیقتی انکارناپذیر بوده و جنبه ای تعبیری و تفسیری دارد. شهاب الدین یحیی سهروردی در رساله اش فی حقیقه العشق، گوهرهای وجودی حسن، عشق و حزن را سه صفت نورانی پدیدآمده از عقل دانسته، اما به این صفات ماهیتی رنگین نداده است. پژوهش حاضر با هدفی بنیادین بر اساس ویژگی های ذاتی گوهرهای سه گانه، برایشان ماهیتی رنگی معین کرده است. این انوار رنگین در چرخه ترکیبات خود رنگ های ثانوی داشته که به موجب آن، ویژگی ها و مظاهر جدیدی را به وجود آورده اند. شایان ذکر است که اساس تحلیل مقاله بر پایه تقریرات عرفای اسلامی و علم اپتیک فیزیک صورت گرفته و مبانی ای رنگی عرفانی از آن استخراج شده است که نشانگر هماهنگی مراحل سیروسلوک عارف با صفات و رنگ هاست. ضرورت چنین تحلیلی، نشانگر اهمیت نمادین انوار رنگین و معناداری شان بوده و موجب شکل گیری نظریات هستی شناختی و معرفت شناختی می شود. منابع مطالعاتی تحقیق به شیوه کتابخانه ای بوده و به روش توصیفی تحلیلی انجام پذیرفته است. با توجه به تاکید بر ترکیبات رنگ نور، نه ترکیبات مواد رنگی، نتایج حاصل از پژوهش آن شد که می توان با در نظر داشتن صفات سه گانه ای چون حسن، عشق، حزن و معادل انوار رنگین آن، و در ترکیبات ثانوی شان، صفات جدیدی چون آگاهی، عرفان و حیرت، معادل نورهای رنگین آنان را نیز تعیین کرده و چرخه ای از انوار رنگین به مثابه سیر نزولی (اشراقی) و صعودی (شهودی) به نمایش گذاشت.

    کلیدواژگان: اشراق، سهروردی، گوهرهای سه گانه وجودی، نورهای رنگین
  • زهرا قنبرعلی باغنی، مهناز رمضانی* صفحات 165-190

    مضمون سازی مولانا از آب و مظاهر گوناگون آن، خواننده را به سفری از عالم طبیعت به سوی ماورا می کشاند که در آن، دیگر خبری از رنگ و بوی طبیعی نیست و کمال بیرنگی است. مضمون های منفی و مثبت آب، ترکیبات کنایی، شخصیت بخشیدن به آب و صفات متضاد آب، نمونه هایی از تصویرگری و مضمون سازی مولانا از جلوه گری های آب در مثنوی معنوی است. هدف از این جستار، بررسی مضمون سازی مولانا از تجلی آب و مظاهر مختلف آن در مثنوی معنوی است که با ترکیب جدید «آب آب» برای ذات مقدس حق تعالی انسان را از عالم جسمانی به عالم معنا می کشاند. روش پژوهش در این جستار تحلیلی توصیفی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شاعران پیش از مولانا همواره به صفات مثبت آب همچون روشنی، روانی و زندگی بخشی اشاره کرده اند، اما مولانا به دیگر جنبه ها و مضمون های مثبت آب مانند تجلی از حق تعالی، دانایی و معرفت، تجلی انسان کامل، معرفت الهی، تجلی از جوی های بهشت و تجسم اعمال نیک پرداخته است. وی همچنین به کاربرد منفی آب مانند بحر عذاب، مکاری، فتنه گری، ویرانگری و آب ظلم اشاره کرده است. مولانا در مضمون سازی با واژه آب و مظاهر مختلف آن، از ترکیبات کنایی (گوش آب کشیدن، گره بر آب بستن، نقش بر آب کردن)، شخصیت بخشی (صفات انسانی مانند اضطراب، اتحاد و احساس)، تشبیه (تشبیه شعر خود به آب روان)، نماد (آب حیات نماد معشوق حقیقی، ترکیب آب آب اشاره به ذات مقدس حق)، آب در عناصر مختلف (آب در انگور، غوره، سرکه، گل و بول) و ترکیبات متضاد (حیات بخشی و هلاک کنندگی) استفاده کرده است.

    کلیدواژگان: مولانا، مثنوی معنوی، آب، مضمون سازی، تعابیر قرآنی، ترکیبات کنایی
  • مصطفی گرجی، فاطمه کوپا، حمید عابدیه، ناهید چراغی* صفحات 191-218

    ارتباط بینامتنی به مثابه یکی از روش های تحلیل متون در گستره پژوهش های ادبی، می تواند به کشف و فهم ناگفته ها و نانوشته های متن/ متون منجر شود. در این میان، بررسی و تحلیل ربط و نسبت مثنوی معنوی و غزلیات شمس در تعامل با یکدیگر و کمک به فهم بهتر نانوشته های هم، در گستره پژوهش های مولوی شناسی می تواند گامی در راستای فهم بهتر تاملات مولوی از یک سو و مولوی پژوهی از سویی دیگر باشد؛ همچنین با توجه به اینکه مفهوم «سبک زندگی» به ویژه در حوزه اخلاق عملی، از پربسامدترین موضوعاتی است که در سال های اخیر مطمح نظر پژوهندگان قرار گرفته، آثار مولوی غنی ترین منابع مورد مداقه این حوزه بوده و به ارایه الگوی مناسب از طرز تلقی خاص از نحوه مواجهه با امور جهان (درون و بیرون) پرداخته است. در این میان، یکی از طرز تلقی ها و ایماژهای بزرگ و مهم در نگاه به خود (درون) و جهان (بیرون) با رویکرد به اندیشه رواقی (ترجیح تغییر جهان درون نسبت به جهان بیرون)، اصل «حکمت به من چه» است که البته شناخت ساحت ها و لایه های پنهان وجودی انسان، پیش شرط مهم درک اهمیت و ورود به این اصل می باشد. با این چهارچوب نظری که به تشابه یا همانندی اندیشه مولوی و فلاسفه رواقی اشاره دارد، هدف این مقاله واکاوی مفهوم اصل «به من چه» با روش مقایسه ای و تحلیلی با توجه به یکی از غزلیات شمس و مثنوی معنوی است. دقت در این طرز تلقی نشان می دهد مولوی لازمه این طرز تلقی رواقی و حرکت استکمالی انسان را با اصل «ترجمه خلق مکن حالت و گفتار تو کو» (غزل 2144) و رهایی از هرآنچه ربط و نسبتی با رشد و تعالی او ندارد، دانسته و پرهیز از گفتار، کردار و افکار بیهوده را از مهم ترین آموزه های «معنای زندگی» خویش معرفی می کند.

    کلیدواژگان: مثنوی معنوی، غزلیات شمس، فلسفه رواقی، حکمت به من چه، سبک زندگی
  • امیرحسین مدنی* صفحات 219-244

    ابوعبدالله نفری از عارفان بزرگ و در عین حال گمنام قرن چهارم هجری است که تاثیری شگرف بر منظومه عرفانی پس از خود گذاشته و ابن عربی از او با لقب «رجال الله» یاد کرده است. مهم ترین اثر نفری، دو کتاب در شرح مکاشفات وی به نام های المواقف و المخاطبات است. این نوشته ها مبتنی بر نوعی گفت و گو میان خدا و انسان است که خداوند پیوسته نفری را خطاب می کند و از این طریق، حقایقی را بر قلب او آشکار می سازد. زبان نفری در مواقف و مخاطبات، پارادوکسیکال و سرشار از رمز و سمبل و ابهام است که راوی با خروج از هرگونه «لسان معتاد» و «منطق مالوف»، روابط دال ها و مدلول ها را به هم می ریزد و دلالت هایی بدیع می آفریند. از سوی دیگر، این زبان و گزاره ها، ارتباطی مستقیم با تجارب و حالات عرفانی دارد؛ به گونه ای که نفری متناسب با افق انتظار، باورها و موقعیت ذهنی خود، زبان خاص خویش را برگزیده که می توان از آن به «بیان موسیقی هیجان در زبان» تعبیر کرد. نگارنده در این مقاله کوشیده است ضمن تبیین مقدماتی درباره احوال و آثار نفری، عمده ترین عناصر اختصاصی منظومه عرفانی وی یعنی مواقف «وقفه، سوا، معرفت، رویت و حجاب» را بیان کند و با اشاره به نکاتی درباره تجربه عرفانی و شروط و ملازمات آن و ارتباط مستقیم این نوع تجربه با نظام زبان، در نهایت به این نتیجه برسد که اوج و حضیض تجربه عرفانی، رابطه مستقیمی با اوج و حضیض زبان و خلاقیت های هنری نفری یا هر عارف دیگر دارد و ازاین رو، «حال عالی» در آینه «قال هنری و جمال شناسیک» نمودار می شود.

    کلیدواژگان: نفری، مواقف، مخاطبات، تجربه عرفانی، خلاقیت هنری
  • پروین مرتضایی* صفحات 245-272

    نشانه شناسی علم مطالعه انواع نشانه ها، عوامل حاضر در فرایند تولید معنا و تعبیر آن ها و قواعد حاکم بر نشانه هاست. یکی از حوزه های نشانه شناسی، عنوان اثر است. عنوان در آثار عرفانی عطار از جمله منطق الطیر، مصیبت نامه، اسرارنامه و الهی نامه نشانه ای است که معناهای ضمنی فراوانی در بطن خود دارد. در این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی، نشانه شناسی عنوان در آثار عطار، ویژگی های عنوان از لحاظ معنا و کارکردهای آن مورد بررسی قرار گرفت تا دلالت های ضمنی آن ها آشکار شود. هدف از این پژوهش کشف روش های به کاررفته در گزینش عنوان و نوع رابطه عنوان با متن و تحلیل نشانه های موجود در متن و نوع رابطه آن ها با عنوان است. یافته های پژوهش نشان دهنده به کارگیری دو روش بینامتنیت و نمادپردازی در گزینش عنوان است. بررسی نشانه شناسی متن اثر نیز نشان می دهد که عناوین به مثابه متنی موازی با متن اصلی قرار گرفته و در شخصیت پردازی و معرفی موضوع و محتوا وارد شده و با هدف معناافزایی و تکمیل معناهای متن حرکت کرده و به واسطه محور جانشینی به وسیله نشانه های موجود در متن تقویت شده است. بررسی نشانه ها در محور هم نشینی نشان می دهد که معناها در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته و به تولید معناهای مورد نظر شاعر انجامیده است.

    کلیدواژگان: عطار نیشابوری، اسرارنامه، الهی نامه، مصیبت نامه، منطق الطیر، نشانه شناسی
  • بی بی صفیه موسوی*، علیرضا مظفری، شیرین رزمجو صفحات 273-296

    قصه هبوط روح انسان به جهان، اسارت در جسم و جهان و عروج دوباره به ملکوت اعلی، قصه مکرر سنت عرفانی ماست. عرفا با تکیه بر تفسیر آیات قرآن کریم بر این باورند که روح انسان قبل از هبوط به تن و جهان، عشق الهی را درک کرد اما با هبوط از بارگاه حق تعالی دور ماند و اسیر جسم و جهان شد. جسم با هوای نفس گرایش به جهان و مادیات جهانی یافت اما جان با درک عشق الهی، به فکر عروج دوباره به عالم علوی شد، ناگزیر تقابل بنیادی میان جان و تن شکل گرفت. در دوره های مختلف، عارفان با شیوه ها و شگردهای گوناگون این قصه را تکرار کرده اند؛ تمثیل سازی شگرد بلاغی و بینامتنیتی در بازگویی این تقابل است. در این مقاله با بررسی چندین تمثیل برجسته در این موضوع، تمثیل سازی این تقابل در کشف الاسرار میبدی، مثنوی های عطار و مثنوی مولوی با هدف کشف روابط بینامتنیتی تمثیل های این تقابل در متون عرفانی بررسی شده است. نتایج بررسی نشان داد بینامتنیت آگاهانه، ارتباط فرامتنی و مناسبات پیش زمینه ای در تمثیل سازی این تقابل وجود دارد که با سه رویکرد بینامتنیت صریح و آشکار، بینامتنیت غیرصریح و پنهان و بینامتنیت ضمنی، تمثیل ها تکرار، بازپروری و با تغییرات جزیی و کلی در ساختار و محتوا آمده است. میبدی با تمثیل از سنت عرفانی ماقبل خود استفاده کرده و عطار و مولوی از کشف الاسرار بهره برده اند. مولوی هم علاوه بر کشف الاسرار از تمثیل های عطار بهره برده است.

    کلیدواژگان: تقابل، تمثیل، جان، بینامتنیت، کشف الاسرار، عطار، مولوی
  • سید مصطفی موسوی اعظم*، علیرضا فاضلی، محمدعلی عباسی صفحات 297-320

    نسخ در تشریع یکی از مسایل مهم در علوم تفسیر، اصول فقه و کلام اسلامی است. عالمان اسلامی در مورد چیستی نسخ، امکان عقلی و وقوعی آن و اشکالات وارد بر آن سخن گفته اند. در عرفان نظری با توجه به دگر گونی تعریف نبوت و به تبع آن دین و شریعت، به نظر می رسد مفهوم نسخ نیز به نحوی ویژه مطرح شده باشد. در این نوشتار ابتدا در واژه نسخ و ریشه آن تدقیق شده، سپس مباحث کلامی و اصولی درباره نسخ ارایه شده است. در ادامه، ضمن گزارشی از تعریف نبوت و شریعت در قرایت عرفانی به تحلیل و بررسی مفهوم نسخ از دیدگاه عارفان مکتب ابن عربی پرداخته شده است. عارفان با تکیه بر مبانی خویش نسخ را راجع به زمان و ظهور اسماء الله دانسته اند. به این نحو که هر پیامبر مشرعی، شریعتش مستند به اسمی از اسماء الله است و با اتمام زمان و سیطره آن اسم یا به تعبیری افول آن اسم، شریعتی دیگر مستند به اسمی دیگر حاکم می شود و شریعت قبل را تحت سیطره خویش می برد. در این حال، شریعت قبل به شریعت جدید منسوخ شده است. بر پایه این تفسیر به دیگر مسایلی که در خصوص مفهوم نسخ مطرح می شود پاسخ داده اند.

    کلیدواژگان: نسخ شرایع، هستی شناسی نبوت، ظهور تدریجی و تاریخی اسماء الله، ختم نبوت