فهرست مطالب
فصلنامه ذهن
سال بیست و دوم شماره 3 (پیاپی 87، پاییز 1400)
- تاریخ انتشار: 1400/08/19
- تعداد عناوین: 7
-
-
صفحات 5-18
«نظریه معرفت شناسی واقع گرای دینی» که مولف مقاله آن را ارایه کرده است، بر مقدمات و مقومات چندی استوار است. این مقدمات و مقومات را در قالب اصول و انگاره های هشتگانه در این مقاله تبیین شده است. خلاصه نظریه عبارت است از: 1. «معرفت» برایند فرایندهایی است که با عناصر ششگانه زیر در پیوند است: یک) فاعل معرفت (شناخت بخش) که حق تعالی است؛ دو) وسایط و وسایل معرفت (شناخت افزارها)؛ سه) معدات معرفت (شناختیارها)؛ چهار) موانع معرفت (شناخت شکن ها)؛ پنج) قابل معرفت (شناختگر/ شناسنده) که انسان است؛ شش) متعلق معرفت (شناخته) که موجوداتاند. 2. تکون معرفت برایند دو فرایند «طولی- عمودی» و «عرضی- افقی» ای است که در ترابط با اطراف ششگانه پیش گفته صورت می بندد. 3. فرایند «طولی- عمودی» تکون معرفت، از «سپهر ربوبی» آغاز و با طی فرایند خاص و مناسب با هر یک از وسایط و وسایل معرفت، به «ساحت انسانی» تنزل می کند. 4. فرایند «عرضی- افقی» نیز- که با چهار ضلع/ عنصر مرتبط است- در ساحت بشری و متناسب با مقتضیات نشیه ناسوت و در تعامل میان عناصر چهارگانه این فرایند (عناصر دوم، سوم، چهارم، و ششم) صورت می بندد. 5. برای دستیابی به آگاهی قدسی که معرفت صایب است، باید عوامل دخیل در تکون معرفت بهدرستی مدیریت شوند. 6. تولید علم دینی نیز از فرایند و سازکارهای مذکور در تبیین نظریه معرفت شناسی واقع گرای دینی تبعیت می کند.
کلیدواژگان: معرفت شناسی، معرفت شناسی واقعگرایی دینی، علم دینی -
صفحات 19-45
اندرو فینبرگ فیلسوفی متفکر از مکتب انتقادی محسوب میشود. تفاوت اندیشههای او با بقیه متفکران مکتب انتقادی، امیدواری او به تحت سلطه درآمدن تکنولوژی و اصلاح مسیر توسعه آن توسط انسان است. فینبرگ به آشکارساختن پیامدهای نامطلوب تکنولوژی اکتفا نمیکند و رهایی از فضای تکنولوژیک حاکم را بر پایه ارزشهای دموکراتیک مورد توجه قرار میدهد. او درباره تکنولوژیهای ارتباطاتی به هویت متذبذب آنها اشاره نموده، به امکان تغییر در شکلگیری آنها و کاهش آسیبهای روزافزون آن و قابلیت استفاده برای تحقق اهداف دموکراتیک اشاره میکند. علامه طباطبایی در نظریه ادراکات اعتباری مبنایی برای تبیین و توصیف نیازهای متنوع انسانی و نحوه شکلگیری ادراکات و نهادهای برآوردنده این نیازها را عرضه میکند. علامه تشریح میکند نیازهای طبیعی و عادتهای اجتماعی میتواند برانگیزاننده توجه ادراکی انسان باشند و ما با تعمیم این بحث به کنشهای ارتباطی، تعین نیازهای متنوع ارتباطی در تکنولوژیهای مختلف ارتباطی را تحلیل میکنیم. برانگیختن توجه و ارضای افراد از ارتباط برقرارکردن در فضای مجازی، سبب نفوذ روزافزون سلطه سیاسی سرمایهداری گردیده است. در فضای مجازی حاضر که هم از فرهنگ تاثیر میپذیرد و هم بر آن اثر میگذارد، ارتباط مطلوب که سبب افزایش همبستگی مومنانه میشود، محقق نشده است. بر مبنای نظرات علامه لازم است نیازهای ارتباطی که متناسب با جهانبینی الهی در ادامه نیاز طبیعی ایجاد شده، بستر توجه و تدارک ادراک اعتباری را رقم زده، با حضور فعالانه در مدیریت و طراحی سرویسهای فضای مجازی، این بستر در خدمت سبک زندگی مومنانه قرار دهیم. در این مقاله میزان تلایم اندیشههای فینبرگ و علامه طباطبایی برای تحلیل و نقد جهت گیری رسانه ها و تکنولوژیهای ارتباطی مورد بحث قرار میگیرد.
کلیدواژگان: تکنولوژی، رسانه، فینبرگ، علامه طباطبایی، ادراکات اعتباری، راهکار دموکراسی -
صفحات 47-80
علم در سه معنا به کار می رود: دانش، معرفت های متعدد به یک چیز و تک تک گزاره های علمی صادق . واقع گرایی معاصر که عمدتا واقع گرایی تقریبی است، علم به هر سه معنا را در حال پیشرفت و تقریبا درست می داند. نگارنده این مقاله که مدعی بازسازی واقع گرایی قوی فلسفه اسلامی است، با فرق گذاری بین آنها، علم به دو معنای نخست را در حال پیشرفت و تقریبا درست، اما علم به معنای سوم را ثابت و مطلقا درست می داند. واقع گرایی تقریبی با باور به خواص ذاتی (خواص واقعی) یک چیز و سختی و پیچیدگی دستیافتن به آنها به «تقرب به حقیقت» چیزها و بنابراین به صدق تقریبی علم (گزاره های علمی صادق) باور دارد و علم به یک چیز را «استنتاج از راه بهترین تبیین» می داند. واقع گرایی مطلق و پیشرونده با پذیرش سختی و پیچیدگی دستیافتن به خواص ذاتی یک چیز و در عین حال با ادعای توانایی ما بر دستیافتن به آنها (بر اساس اینکه خواصی اساسی تر از خواص ذاتی نیست و با نظر به توفیقات علم و صنایع پیشرفته بر اساس کشف همان خواص) از ادعای «تقرب به حقیقت» دوری کرده و گزاره های علمی صادق را در حدودی که صدق می کنند، مطلقا صادق دانسته، علم به یک چیز را «استنتاج از راه تبیین درست» می داند. اشاره به واقع گرایی تقریبی مغربزمین واقع گرایی مطلق فیلسوفان مسلمان و تفسیر آن به واقع گرایی مطلق و پیشرونده محور روش شناختی مقاله است.
کلیدواژگان: واقع گرایی تقریبی، واقع گرایی مطلق و پیشرونده، بهترین تبیین، تبیین درست، خواص ذاتی نوع -
صفحات 81-107
پوپر در عین حال که فلسفه کانت را نقطه آغاز فلسفه خویش قرار داده و نظریه ای در باب معرفت مطرح کرده که شبیه معرفت شناسی کانتی است، خوانشی انتقادی از نظریه معرفت وی دارد. با این حال به نظر می رسد وی از جهات مختلفی در خصوص فلسفه کانت دچار سوء برداشت شده است. از نظر پوپر خطای بنیادین کانت این بود که تصور می کرد علم اپیستمه است یا معرفت متضمن حقیقت است. اما بر خلاف تصور پوپر، کانت معرفت تجربی را اپیستمه نمی داند و در نظر وی معرفت تجربی مفید یقین نیست. خطای اصلی پوپر این است که تمایز مهم کانت بین معرفت استعلایی و معرفت تجربی را نادیده انگاشته است. معرفتی که برای کانت قطعی و ضروری است، معرفت تجربی نیست، بلکه معرفت استعلایی است که معرفت جهان نیست، بلکه شرایط امکان معرفت تجربی را فراهم می کند. در این مقاله ضمن مقایسه معرفت شناسی کانت و پوپر، خوانش انتقادی پوپر از نظریه معرفت کانت مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته، نشان داده خواهد شد برخی از دیدگاه هایی که پوپر در نظریه معرفت کانت رد می کند، به این دلیل است که به درستی آ نها را درک نکرده است.
کلیدواژگان: کانت، پوپر، نظریه معرفت، خوانش انتقادی -
صفحات 109-135
مسئله جایگاه علم و علل ایجاد آن یکی از مسایل مهمی است که در حوزه معرفتشناسی مورد توجه اندیشمندان اسلامی و غربی است. فیزیولوژیست ها جایگاه علم را ذهن انسان به عنوان فاعل معرفت می دانند؛ ولی عده ای دیگر این رای را نمی پذیرند. در بعد علل ایجاد علم متفکرانی مانند معتزله بر این باورند علم تنها از راه تحصیل و کسب متعارف حاصل میشود. درمقابل اشاعره تحصیل علم به نحو متعارف را صرفا یک سنت الهی دانسته، معتقدند این روش هیچ گونه نقشی در کسب علم ندارد. اما امام صادق در حدیث موسوم به حدیث عنوان بصری خطاب به وی جایگاه علم را قلب دانستهاند و در بعد علل ایجاد علم، حقیقت بندگی، عمل به علم و طلب و دعا را به عنوان عوامل تاثیرگذار بر معرفت بر میشمارند. در این مقاله کوشیده شده است با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و در چارچوب عقلی به جایگاه علم (بخش اصلی فاعل معرفت) و نحوه دستیابی و تاثیر عوامل غیر معرفتی بر معرفت از منظر حدیث عنوان بصری پرداخته شود.
کلیدواژگان: عنوان بصری، علم، نور، جایگاه علم، علل ایجاد علم، حقیقت بندگی، علم و عمل -
صفحات 137-161
دیدگاه رایج در معرفت شناسی عرفانی این است که ذات حق، معلوم احدی حتی برای کملین از اولیا نیز نیست؛ بلکه ذات، صرفا متعلق شناخت خود حق قرار می گیرد؛ چراکه ذات حق بما هو ذات در عرفان، بر خلاف «ذات در فلسفه و کلام» به معنای حقیقتی است که ظهور و تجلی نداشته و ورای تجلیات حقی و خلقی است؛ از سوی دیگر این عدم اکتناه به معنای تعطیلی معرفت حق نیست و امکان معرفت الله، از محکمات متون عرفاست. بنابراین چالشی که قابل طرح است، این است که با اکتناه ناپذیری ذات حق، معرفت حق چگونه ممکن است. دیدگاه رایج معتقد است باب معرفت الله از طرق دیگر از قبیل شناخت اسما، صفات و ظهورات حق، مفتوح و ممکن است؛ به بیان دیگر متعلق معرفت، محبت و عبادت ما «وجه حق» است نه «ذات حق». برخی دیگر اما معتقدند معرفت ذات کاملا منتفی نیست بلکه معرفت تفصیلی ذات (اکتناه) ناممکن است نه معرفت اجمال. در این پژوهش، ضمن ایضاح مفهومی «اکتناه ناپذیری ذات حق»، به تبیین و تحلیل دیدگاهی می پردازیم که بر اساس آن «معرفت اجمالی به ذات» را ممکن و مستند به برخی «نصوص و بعضا اشارات متون عرفانی» می نماید.
کلیدواژگان: ذات، حق، اکتناه ناپذیری، شناخت خدا، غیب الغیوب، مقام لااسم و لارسم -
صفحات 163-184مسئله اصلی این مقاله نقد استقلال وجودی قوه واهمه بر اساس بررسی کارکردهای منتسب به آن در حوزه علمالنفس است. روش بررسی توصیفی- تحلیلی بوده و در جهت تبیین مسایل مطروحه از مسلمات حوزه فلسفه و روانشناسی نوین استفاده شده است. به طور کلی برای این قوه چهار کارکرد لحاظ شده که در بررسی تحلیلی- انتقادی این کارکردها مشخص میشود: فعل ادراک معانی جزیی فرامادی مانند ترس گوسفند از گرگ، فعل خود نفس است که با کمک قوه عقل انجام میشود. صدور حکم نیز چه از قسم صواب و چه از قسم ناصواب ربطی به واهمه نداشته، کارکرد خود نفس است. اختلال در عملکرد سایر قوا نیز عمدتا به جهت ضعف و نقصان آنها اتفاق میافتد نه اینکه این قوا تحت تاثیر واهمه قرار گیرند، همانند تضعیف قوه عقل که منجر به ادراکات وهمی میشود؛ لذا این گونه ادراکات و آسیبها نمیتوانند علت وجودی و شروری چون واهمه داشته باشند و عمدتا از نقص و عدم ناشی میشوند. اختلال در عملکرد نفوس دیگر نیز به جهت فقدان مبانی فلسفی از بحث خارج خواهد بود.کلیدواژگان: قوه واهمه، حکم، اختلال، نفس