فهرست مطالب

نشریه پژوهش های تطبیقی زبان و ادبیات ملل
پیاپی 6 (زمستان 1395)

  • تاریخ انتشار: 1395/12/15
  • تعداد عناوین: 7
|
  • داود اسپرهم، مینو پیله ور* صفحات 13-36

    در پژوهش حاضر، در حوزه ادبیات داستانی کودک، مضامین تربیتی در ده اثر داخلی با گروه سنی «ب و ج» بررسی شده که همگی پس از انقلاب اسلامی منتشر شده‌اند. سپس این آثار از منظر پرداخت این مضامین با نگاهی بر پنج موتیف مورد توجه در نقد ادبیات کودک در بحث «تاثیر بر مخاطب» تحلیل می‌شود. همچنین، ده اثر برگزیده و موفق خارجی (غربی) «به‌عنوان نمونه و الگو» با رویکردی مشابه بررسی می‌شوند و در نهایت، مقایسه‌ای میان این دو گروه صورت می‌گیرد. نتایج به‌دست آمده در این پژوهش حاکی از قوت آثار داخلی در کاربرد مضامین تربیتی ارزشمند و ضعف در حوزه پرداخت این مضامین در داستان می‌باشد. نکته دیگر اینکه قوت پنج موتیف مذکور در آثار موفق غربی، شاهدی است بر اهمیت و تاثیر این عناصر اساسی در داستان کودک.

    کلیدواژگان: ادبیات کودک، ادبیات غرب، داستان کودک، گروه سنی «ب و ج»، مولفه های تعلیم و تربیت
  • تورج زینی وند*، امیر کریمی سخا صفحات 37-52

    ادبیات تطبیقی از دهه هفتم قرن نوزده میلادی با نظریه‌های رنه ولک وهنری رماک، دریچه ای نو را فرا روی پژوهشگران باز کرد؛ به این معناکه چگونگی تعامل ادبیات با سایر هنرها و دانش‌های بشری همچون نقاشی، موسیقی، سینما، جامعه‌شناسی و... در گستره مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی با عنوان مطالعات بینارشته‌‌ای به‌وجود آمد. مطالعه ارتباط بین ادبیات و نقاشی از جمله نگرش‌های نوینی است که در دوران معاصر، توجه بسیاری از تطبیقگران را به خود معطوف داشته است. مسلما در طول تاریخ حیات فرهنگ ایران زمین، ارتباط تنگاتنگی میان ادبیات و نقاشی وجود داشته‌است به گونه‌ای که نگارگری ایرانی ابتدا چیزی جز تصویرسازی کتاب‌ها و داستان‌های ادبی و حماسی نبوده‌است. پژوهش حاضر بر آن است که به شیوه نظری، پیوند شاهنامه فردوسی را با هنر نقاشی مورد تحلیل وبررسی قرار دهد. از این رو، 5 نقاشی برگزیده از داستان های شاهنامه انتخاب گردیده‌است تا تفاوت و تشابه نقاشی‌ها با روایت فردوسی بررسی و روشن شود. یافته‌های پژوهش گواه این است که اگرچه نقاشان به متن اصلی شاهنامه وفادار بوده، اما در برخی از نگاره‌های خود به دخل و تصرف در آن داستان‌ها نیز پرداخته‌اند و همین امر نشان می‌دهد که هنر نقاشی و نگارگری از لحاظ کاربردی و صوری تا حدود فراوانی وابسته و پیوسته به متن ادبی بوده‌است. افزون بر این می‌توان گفت که این نقاشی‌ها از نظر معنایی و درونی نیز توانسته‌اند ارتباط مناسبی با متن ادبی برقرار کنند؛ چرا‌که در القای صحنه‌های حماسی و عاطفی شاهنامه به مخاطب، موفق عمل کرده‌اند.

    کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، مطالعات بینارشته ای، نقاشی، شاهنامه فردوسی
  • محمودرضا توکلی محمدی *، محمد جعفری پنجی صفحات 53-72

    مقاومت و پایداری از جمله مباحثی است که از دیرباز در ادب ملت‌ها و اقوام گوناگون مطرح بوده‌است و در این زمینه آثار ادبی فراوانی نیز به رشته تحریر درآمده، ولی شعر پایداری در قرن اخیر نمود ویژه‌ای یافته است. تجلی بارز ادبیات پایداری معاصر در کشورهایی است که به طور مستقیم تحت تاثیر و نفوذ دولت‌های استعمارگر غرب قرار داشته‌اند وا ز سوی آنها زیان‌های سهمگینی دیده‌اند. قیصر امین‌پور (1338 1386 ش.) شاعر معاصر ایرانی و توفیق زیاد (19291994م.) شاعر معاصر عرب از جمله شاعرانی هستند که ادب پایداری در آثار آنها نمود ویژه‌ای یافته است. دفاع مقدس هشت ساله در ایران و مبارزه ملت فلسطین در برابر اشغالگران اسراییلی و خاینان داخلی، زمینه‌ای غنی و پربار را در پرداختن به مضامین پایداری و مقاومت پیش روی این دو شاعر قرار داد. پژوهش حاضر سعی دارد با نگاهی تطبیقی به واکاوی مضامین پایداری دو شاعر در اشعار آنها پرداخته است و بر پایه مدرسه آمریکایی ادبیات تطبیقی، نتایج بحث را ارایه دهد. شیوه کار در این مقاله، توصیفی تحلیلی است و به روش کتابخانه‌ای در جمع‌آوری داده‌ها به انجام رسیده است. وطن‌پرستی، دعوت به مبارزه، ستایش شهادت و ترسیم اوضاع جنگ، از مهم‌ترین مضامین مشترک دو شاعر در سرودن اشعار پایداری به شمار می‌آید. در این میان، گاهی دو شاعر دیدگاهی مشابه دارند و گاهی با توجه به تفاوت در نوع نگرش و جهان‌بینی، در موضوعی مشترک راهکاری متفاوت ارایه می‌دهند. نتایج به دست آمده، در پایان به صورت جدولی مقایسه‌ای ارایه شده است.

    کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، ادب پایداری، قیصر امین پور، توفیق امین زیاد، میهن پرستی
  • مظهر ادوای *، یدالله احمدی ملایری صفحات 73-90

    پژوهش همسنج پیش رو، در پی یافتن همانندی‌ها و ناهمانندی‌های میان دو داستان سروده فرهنگ ایرانی یعنی «موش و گربه» فارسی عبید زاکانی و «گربه و موش» هورامی الماس‌خان کندوله‌ای است. آرمان این پژوهش، افزون بر شناساندن «گربه و موش» الماس‌خان، کمک به گشودن پنجره‌ای برای گفتگو میان دو پاره هورامی و پارسی فرهنگ ایرانی است برای شناخت بهتر رنگین کمان فرهنگ ایران. این کار با سنجیدن نسخه خطی «گربه و موش» با «موش و گربه» و از رهگذر کاربست روش آمریکایی و نقدی ادبیات همسنج انجام گرفت که آماجش، بررسی نقدی دو اثر و یافتن همانندی ها و ناهمانندی هاست. «موش و گربه» و «گربه و موش» در کنار همانندی‌هایی چون نمادین و شگرف بودن، طنز و خرده‌گیری، ناهمانندی‌هایی دارند مانند: هویداتر بودن آهنگ و ضرباهنگ در «موش و گربه» و دیدگاه بیرونی و سوم شخص در «موش و گربه» و دیدگاه اول شخص و درونی در «گربه و موش».

    کلیدواژگان: موش و گربه، گربه و موش، عبید زاکانی، الماس خان کندوله ای، بررسی همسنج
  • عرفان رجبی، نرجس قابلی * صفحات 89-108

     

    در بیشتر آثار ادبی جهان، از ادب غنایی گرفته تا حماسی، زنان حضوری چشمگیر داشته و نقشهای متفاوتی را ایفا کردهاند. بنابراین بررسی نقش زن در قالب ادبیات تطبیقی می‌‌‌تواند به بهترین صورت، بیانگر نوع نگرش به زن در فرهنگ ملل مختلف و اهمیت حضور وی در همه زمینه‌های فردی، اجتماعی و سیاسی باشد. پژوهش حاضر می‌کوشد با روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانه‌ای، به بررسی شخصیت گردآفرید در شاهنامه فردوسی و جودیت در ادبیات انگلوساکسن پرداخته‌است و ضمن بررسی شخصیت‌های فردی و نقش آنان در گوشه‌ای از تاریخ حماسه دو ملت، وجوه دیگری از کارکرد آنان در بیان نقش زن در جنگاوری و دلاوری را نیز آشکار سازد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که هر دو شخصیت در نجات دادن قوم خویش موفق بوده‌اند و در این راه از تدبیر و سیاست بهره گرفته‌اند. نیز هر دو زنانی نجیب و پاکدامن بوده‌اند که با سلاح خردمندی در جنگ برتری یافتهاند، اما این دو شخصیت دارای تفاوتهایی نیز بوده‌اند، مانند: تدابیر جنگی، صحنه‌های نبرد هر دو مبارز زن، نوع پایان‌بندی دو داستان و غیره.

    Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA

    کلیدواژگان: ادبیات انگلوساکسن، شاهنامه فردوسی، گردآفرید، جودیت، ادبیات تطبیقی، مکتب آمریکایی
  • محمود شهبازی *، احمد امیدعلی، محمد علی زاد صفحات 113-130

    ادبیات تطبیقی راهی برای بهتر شناختن خویشتن است و با اطلاع داشتن از آثار ادبی جهان و مقایسه آن‌ها با یکدیگر می‌توان افق نگاه و اندیشه گسترده‌تری به دست آورد. محمود دولت‌آبادی و نجیب محفوظ، دو نویسنده برجسته معاصر ایران و مصر هستند که ادبیات داستانی این دو کشور مرهون فعالیت‌های ادبی این دو داستان‌نویس بزرگ است. پرداختن به مسایل و مشکلات جامعه و مردم، به‌ویژه طبقات متوسط و فقیر جامعه، سیاست و اجتماع، استعمارستیزی و نگاه به زن، از جمله همسانی‌های این دو نویسنده است که سعی کرده‌اند در داستان‌های خود آن را بیان کنند. با بررسی بافت و طبقات اجتماعی مشخص شد که هدف اصلی دو نویسنده، رهایی مردم خویش از بند فقر، فلاکت و بی‌عدالتی است و طبقه متوسط ستون اصلی جامعه هستند. همچنین، با مطالعه آثار محمود دولت‌آبادی و نجیب محفوظ دریافتیم زنان بازیچه هوسرانی مردانند و در اکثر داستان‌ها، نقش زنان، نقشی تحقیر شده و منفی است. در این داستان‌ها، نگاه دو نویسنده به زنان به جز مادر، نگاهی تیره و منفی است.

    کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، نجیب محفوظ، دولت آبادی، اجتماع، زن
  • امیر مقدم متقی، مسعود باوانپوری*، الهام ابراهیمی، وحید سجادی فر صفحات 131-149

    ادبیات تطبیقی راهی برای بهتر شناختن خویشتن است و با اطلاع داشتن از آثار ادبی جهان و مقایسه آن‌ها با یکدیگر می‌توان افق نگاه و اندیشه گسترده‌تری به دست آورد. محمود دولت‌آبادی و نجیب محفوظ، دو نویسنده برجسته معاصر ایران و مصر هستند که ادبیات داستانی این دو کشور مرهون فعالیت‌های ادبی این دو داستان‌نویس بزرگ است. پرداختن به مسایل و مشکلات جامعه و مردم، به‌ویژه طبقات متوسط و فقیر جامعه، سیاست و اجتماع، استعمارستیزی و نگاه به زن، از جمله همسانی‌های این دو نویسنده است که سعی کرده‌اند در داستان‌های خود آن را بیان کنند. با بررسی بافت و طبقات اجتماعی مشخص شد که هدف اصلی دو نویسنده، رهایی مردم خویش از بند فقر، فلاکت و بی‌عدالتی است و طبقه متوسط ستون اصلی جامعه هستند. همچنین، با مطالعه آثار محمود دولت‌آبادی و نجیب محفوظ دریافتیم زنان بازیچه هوسرانی مردانند و در اکثر داستان‌ها، نقش زنان، نقشی تحقیر شده و منفی است. در این داستان‌ها، نگاه دو نویسنده به زنان به جز مادر، نگاهی تیره و منفی است.

    کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، نجیب محفوظ، دولت آبادی، اجتماع، زن