فهرست مطالب

نشریه پژوهش های عرفانی
پیاپی 1 (بهار و تابستان 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/06/01
  • تعداد عناوین: 7
|
  • مجتبی بهرامی پور اصفهانی* صفحات 1-21
    سلوک در قرآن دارای یک شبکه مفهومی متشکل از واژه های به هم پیوسته ای است که به طور هدفمند کنار هم قرار گرفته اند. این شبکه مفهومی همان است که حوزه معنایی سلوک و یا سامانه سلوک نامیده می شود. برای کشف مفهوم دقیق سیر و سلوک در قرآن و همچنین در دیدگاه امام خمینی لازم است از ماهیت عناصری که تشکیل دهنده حوزه معنایی سلوک در قرآن و در اندیشه ایشان است و از ارتباط معنادار میان آن ها آگاه شد. عبارت صراط مستقیم یکی از مهم ترین عبارات حوزه معنایی سیر و سلوک در قرآن کریم است. بر این اساس، سیر و سلوک در قرآن کریم یک فرآیند کیفی رو به رشد و بالنده و کمال یابنده است که محور آن روش بندگی است. در ساختمان مفهومی سلوکی امام خمینی، واژه های هجرت و سفر کلمه هایی هستند که بر حوزه معنایی سلوک تاثیر می گذارند. حوزه معنایی سلوک از نظر امام خمینی در موارد متعددی با حوزه معنایی سلوک قرآن پیوند خورده است و نقاط مشترکی دارد و در مواردی نیز این دو حوزه معنایی جدای از هم سامان یافته است. سلوک در قرآن دارای یک شبکه مفهومی متشکل از واژه های به هم پیوسته ای است که به طور هدفمند کنار هم قرار گرفته اند. این شبکه مفهومی همان است که حوزه معنایی سلوک و یا سامانه سلوک نامیده می شود. برای کشف مفهوم دقیق سیر و سلوک در قرآن و همچنین در دیدگاه امام خمینی لازم است از ماهیت عناصری که تشکیل دهنده حوزه معنایی سلوک در قرآن و در اندیشه ایشان است و از ارتباط معنادار میان آن ها آگاه شد. عبارت صراط مستقیم یکی از مهم ترین عبارات حوزه معنایی سیر و سلوک در قرآن کریم است. بر این اساس، سیر و سلوک در قرآن کریم یک فرآیند کیفی رو به رشد و بالنده و کمال یابنده است که محور آن روش بندگی است. در ساختمان مفهومی سلوکی امام خمینی، واژه های هجرت و سفر کلمه هایی هستند که بر حوزه معنایی سلوک تاثیر می گذارند. حوزه معنایی سلوک از نظر امام خمینی در موارد متعددی با حوزه معنایی سلوک قرآن پیوند خورده است و نقاط مشترکی دارد و در مواردی نیز این دو حوزه معنایی جدای از هم سامان یافته است.
    کلیدواژگان: سامانه سلوکی، صراط، سبیل، طریق، هدی، سبیل الرشاد، هجرت
  • ذکریا بهارنژاد صفحات 2-15

    در این مقاله، دو نظر از نظریات ابداعی و اختصاص ابن عربی بررسی شده است: 1. تفکیک میان مقام ذات و الوهیت (اسما و صفات) خداوند. از آنجا که عرفان و به خصوص عرفان ابن عربی مبتنی بر نظریه تجلی و ظهور است، دیدگاه او در ساختار همین نظریه قابل فهم و درک است؛ به عقیده وی، ذات حق به هیچ نحوی از انحا، در عالم ظهور و تجلی نکرده  بر این ساس هم هیچ راهی برای درک ذات خدا در اختیار بشر نیست. ذات او نه تنها در ازل «کنز مخفی» بود، بلکه هم اکنون نیز از نظرها نامریی است. طبق این نگاه به ذات  حق است که ابن عربی مخالف اثبات وجود خدا از طریق براهین عقلی است و معتقد است که ذات حق را تنها از راه شهود باطنی می توان فهمید، لیکن از طریق شهود نیز هیچ کس نمی تواند نسبت به ذات حق احاطه یابد. این دیدگاه ابن عربی مخالف نظر اهل نظر (متکلمان و حکما) می باشد که تلاش بسیاری انجام داده اند تا از طریق براهین مختلفی همچون جهان شناسی، وجودشناسی، اتقان صنع، برهان صدیقین و مانند آن، وجود خدارا اثبات کنند. 2. همچنین ابن عربی بر اساس محور قرار دادن نظریه تجلی و ظهور بر این باور است که «علم تابع معلوم» است و مقصود وی از «معلوم» وجود خداوند است و می گوید مادام که خداوند خود را در عالم ظاهر وآشکار نساخته است، ما نمی توانیم به وجود او پی ببریم، زیرا علم و آگاهی ما تابع تجلی و ظهور اوست .این دیدگاه وی نیز در تقابل با دیدگاه متکلمان و حکماست، زیرا آنها بر این باورند که انسان به صورت نظری و با قطع نظر از ظهور و تجلی خداوند، می تواند وجود او را اثبات است، نتیجه این دیدگاه اهل نظر این است که «معلوم تابع علم» است و انسان به صورت انتزاعی توانایی اثبات وجود خدارا دارد. روش نویسنده در نوشتن این مقاله، روش جمع آوری اطلاعات بر اساس متون ابن عربی و توصیفی است.

    کلیدواژگان: ابن عربی، الوهیت، ذات، حق، اسما و صفات، عالم، تجلی
  • شکرالله پورالخاص*، بهروز مهری صفحات 23-48

    یکی از موضوعاتی که همواره در عرفان اسلامی محل برخورد آراء مختلف بوده است، مسیله شیطان و نافرمانی وی از امر خداوند مبنی بر سجده بر آدم است؛ تا جایی که گروهی از بزرگان عرفان همچون حلاج، احمد غزالی، عین القضات همدانی، خرقانی و دیگران به دفاع از شیطان  پرداخته و نافرمانی وی را ناشی از دو امر تقدیر الهی و عشق راستین شیطان به معشوق ازلی می دانند. از همین رهگذر، این مسیله در آثار عطار نیز به عنوان یکی از مهم ترین و تاثیرگذارترین عارفان مسلمان نمود ویژه ای یافته است. از طرفی در برخی از آثار وی از شیطان به بدی یاد شده و از طرفی، در دیگر آثارش در کنار این مسیله از دو امر فوق، یعنی تقدیر الهی و عشق شیطان به خداوند یاد شده است. به طوری که از مجموع این سخنان متناقض نما، سیمای کاملا دوگانه ای از شیطان در برابر خواننده قرار می گیرد. این مقاله، بدون هیچ گونه سوگیری خاص، در صدد است که این اندیشه را در سیر تحولات روحی عطار و با تکیه بر آثار او بررسی نماید.

    کلیدواژگان: شیطان، عرفان، عطار، عشق، تقدیر
  • محمد رودگر* صفحات 49-75
    کرامات همانند معجزات از علل خفیه غیبی و فراطبیعی برخوردارند که بشر هر اندازه در علوم و فنون پیشرفت کند، نمی تواند به کشف تامه آن علل نایل گردد. این حقیقت گرچه باعث ناشناخته بودن و غیرقابل تعریف بودن کرامت است اما دلیل نمی شود که نتوان برگرفته از شاخصه های ممتاز موجود میان آن و دیگر پدیده های مشابه، آن را بازشناسی ننمود و به تعریفی دقیق تر، با رویکردی علمی و پژوهشی دست نیافت. تعاریفی که از کرامات اولیا در منابع مختلف وجود دارد، تعاریف دقیقی نیست. دست یازی به نوعی واقع گرایی خاص که کرامات نیز در آن به عنوان یک واقعیت به رسمیت شناخته شود، از ثمرات این بازشناسی و بازتعریف است. برای این کار، ابتدا به اصل واژه کرامت می پردازیم، آنگاه جایگاه کرامات را در میان خرق عادات می سنجیم، نسبت آن را با کشف و شهود بیان می کنیم، سپس تعریف های ارایه شده از کرامات را بیان کرده، با توجه به شاخصه های یافت شده، این مفهوم را بازتعریف می کنیم.
    کلیدواژگان: کرامات اولیا، خرق عادت، بازشناسی، بازتعریف، واقع گرایی
  • نرجس رودگر* صفحات 77-93

    کتاب فصوص الحکم ابن عربی متشکل از 27 فص است و هر فص به یکی از انبیاء (ع) اختصاص دارد. فص هر حکمت عبارت است از خلاصه علومی که در روح هر نبی به اقتضای اسم غالب بر آن نبی وجود دارد و علوم و اسراری که هر پیامبر به گونه ای متفاوت نسبت به پیامبر دیگر، واجد آن است. «هیمان» حکمتی است که از نظر ابن عربی، باعث تمایز حضرت ابراهیم (ع)  از سایر انبیاء شده است. وی در ذیل «فص حکمه مهیمیه فی کلمه إبراهیمیه» چند اصل از اصول عرفانی را بیان می کند. این اصول به نوعی با بحث هیمان در ارتباط هستند. در این پژوهش عنوان بندی و تحلیل مطالب این فص طبق نظر و شرح شارحانی چون قیصری و جندی صورت گرفته است. حاصل این عنوان بندی و تحلیل با روش توصیفی تحلیلی، عنوان گذاری به این شرح است: 1 هیمان ابراهیمی (ع) ؛ 2 تخلل و خلت ابراهیمی (ع) ؛ 3 قرب فرایض و قرب نوافل؛  4 الوهیت (رابطه إله و مالوه)؛ 5 نقد برهان صدیقین حکما و ارایه برهان صدیقین عرفانی؛  6 جبر و اختیار.

    کلیدواژگان: هیمان، تخلل، قرب فرائض و نوافل، الوهیت، مشیت
  • حسن مهدی پور، محمد امین زارع*، زهرا عبدالمحمدی صفحات 95-112
    حدیث معرفت نفس «من عرف نفسه عرف ربه» در آثار ابن عربی دارای بیشترین تواتر میان احادیثی است که مورد استشهاد اوست. در میان قرایت های متنوعی که وی از حدیث مذکور دارد قرایت عینیت نفس و رب قابل تامل است. عینیت مورد نظر وی مربوط به حقیقت انسان است که در ساحت صقع ربوبی معنای خود را باز می یابد. این نوشتار با بررسی امکان چنین مسیله ای، به تبیین عینیت نفس انسان با ربوبیت، از مجرای غیب الغیوب، احدیت و واحدیت پرداخته است. بنابراین، تحلیلی است برای توجیه اینکه چگونه از نظر ابن عربی قرایت عینیت از حدیث معرفت نفس امکان پذیر است. مباحث مربوط این موضوع در مواضع پراکنده ای از آثار وی مطرح شده است. پژوهش حاضر نشان می دهد که مجموعه این مباحث در آموزه های شیخ اکبر در قالب یک سیر سازوار، قابل صورت بندی است.
    کلیدواژگان: حدیث معرفت نفس، صقع ربوبی، ذات غیب الغیوب، احدیت و واحدیت، کون جامع
  • هادی وکیلی، آیلار ملکی* صفحات 113-141
    در اندیشه امام خمینی و آبراهام مزلو (پدر جنبش روان شناسی انسان گرای «نیروی سوم»)، وجوه تشابه مهمی درباره «فطرت انسان» به چشم می خورد. از منظر امام خمینی و مزلو، فطرت انسان مایه امتیاز نوع بشر از سایر موجودات بوده و مثبت و خوب معرفی شده است. نکته مهم این است که انسان دقیقا به اقتضای همین فطرت، خواهان کمال و سعادت و تعالی شمرده می شود و اخلاق فاضله را در خویش محقق می کند و لذا تکامل این موجود کمال طلب در راستای چنین فطرتی جریان می یابد. بر اساس این دو رای، اگرچه فطرت انسان مثبت و خوب توصیف می شود اما تحت تاثیر عوامل منفی مختلف و شرایط نامناسب، گاه منشا شرارت می شود؛ البته این شرارت امری ذاتی محسوب نمی شود.  در تعریفی که امام خمینی از فطرت انسان به دست می دهد، بر جهات جسمی آدمی تاکید نمی شود؛ و این در حالی است که مزلو ابعاد جسمانی و فیزیولوژیکی آدمی را در تعریف فطرت می گنجاند.
    کلیدواژگان: فطرت مثبت، اخلاق، کمال طلبی، امور فطری، شرارت، ابعاد جسمانی