فهرست مطالب
نشریه پژوهش های تطبیقی زبان و ادبیات ملل
پیاپی 1 (پاییز 1394)
- تاریخ انتشار: 1394/09/15
- تعداد عناوین: 7
-
صفحه 13
در ادبیات معاصر امروز، نمادها نقش مهمی در تصویرآفرینی و انتقال معانی ایفا میکنند. یکی از این نمادها که به شکلی هوشمندانه از سوی شاعران مورد استفاده قرار میگیرد، عنصر «رنگ» است. از همین روی، شاعران مقاومت با بهکارگیری رنگهای مختلف، سعی در بیان آرمانها و خواستههای خود دارند. به عنوان نمونه، قیصر امینپور در ادبیات پارسی و محمود درویش در ادبیات عربی با بهکارگیری نمادها در آثار خود، تداعیهای پر رمز و رازی در حوزههای تمثیلی با زمینههای گوناگون فرهنگی، آیینی و تاریخی آفریدهاند. عنصر رنگ یکی از اجزای مهم صور خیال و یکی از عناصر برجسته زبان نمادین این دو شاعر است که در خدمت بیان مفاهیم مورد نظر ایشان قرار گرفته است. این مقاله به بررسی رنگهای نمادین به عنوان سمبل ادبیات مقاومت در اشعار قیصر امینپور و محمود درویش پرداخته است. بررسی و تحلیل چهار رنگ سبز، سرخ، زرد و سیاه که بیشترین بسامد کاربردی را در اشعار این دو شاعر داشتهاند، موضوع اصلی این مقاله را تشکیل میدهد. روش کار به صورت توصیفی تحلیلی است و نتایج نشان میدهد که هر دو شاعر از رنگ سیاه به عنوان نماد «حزن و اندوه»، رنگ سرخ به عنوان نماد «اعتراض و قیام»، رنگ زرد نماد «جدایی و نرسیدن به هدف» و رنگ سبز به عنوان نماد «مقاومت و پایداری» بهره بردهاند.
کلیدواژگان: ادبیات پایداری، رنگ، نماد، محمود درویش، قیصر امین پور -
صفحه 33
تاریخ بیهقی، متن سترگ ادبی تاریخی است که میتوان درباره عنصر «زمان» در آن، مطالعه و بحث کرد. فوتوریسم نیز از مکتبهای مهم ادبی غرب است که نظریهپردازان این مکتب به مدرنیته و محصولات صنعتی پیشرفته آن نظر خاصی داشتهاند و در واقع، به فرزند زمان خود بودن تاکید میکردند. تمرکز بر کیمیای زمان در هر دو اثر بارز و آشکار است، با این تفاوت که در تاریخ بیهقی، این عنصر زمان به «گذشته»، اما در فوتوریسم به «اکنون» و «آینده» معطوف است. تاریخ بیهقی و فوتوریسم نقطه مشترک دیگری نیز دارند و آن تعهد سیاسی هنر و ادبیات است که مدحی بودن اثر بیهقی، این مدعا را اثبات میکند و فوتوریستها نیز هم در نظر و هم در عمل بدین اصل پایبند بودند. سادگی و صراحت بیان، تاکید بر انتقاد و جنگ نیز از مضامین دیگری است که به صورت گسترده در هر دوی آنها بازتاب دارد. فوتوریستها سبک ساده نثرمانند را میستودند و تاریخ بیهقی نیز از این نوع نثر و نحو زبان برخوردار است. البته به موارد تمایز و اختلاف بین آن دو نیز اشاره شده است و این مقاله در پی آن بوده که نظریه مکتب ادبی غربی (فوتوریسم) را بر اثر کلاسیک برجسته شرقی (تاریخ بیهقی) اعمال کند و با این قصد که میتوان با ابزارها و فنون سخنسنجی نوین، آثار گذشته خود را به ترازوی امروزی بگذاریم، آنها را بسنجیم و غبار کهنگی و طرد و رد را از سیمای آنها بزداییم. در پژوهش و نوشتار حاضر، از روش مقایسهای، توصیفی و تحلیلی استفاده کردهایم و از ابزارهای اسنادی، فیشبرداری و کتابخانهای نیز بهره بردهایم.
کلیدواژگان: تاریخ بیهقی، فوتوریسم، زمان، آینده، سیاست -
صفحه 47
در میان انواع ترجمه، ترجمه شعر را دشوارترین نوع دانستهاند. از آنجا که اثر شاعرانه دلالت معنایی یکایی دارد و ساختارش اصیل و سادهنشدنی است، به ترجمه تن نمیدهد. در نظر اکثر صاحبنظران، شعر در مقامی بالاتر از نظم و نثر قرار میگیرد و عناصری دارد که به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم میشود. حافظ به عنوان یکی از بزرگترین شاعران ایرانزمین، غزل فارسی را به اوج رساند و در پیوند لفظ و معنا و نیز کاربرد تعبیرهای زیبا و بدیع چنان مهارتی از خود نشان داده که همچنان کمنظیر است. در مقاله حاضر، به گفتگو درباره ترجمه شعر خواهیم پرداخت و پس از آن، ترجمه یکی از غزلهای معروف حافظ را به زبان روسی تحلیل خواهیم کرد تا ترجمهناپذیر بودن شعر، بهویژه شعر عرفانی فارسی، برای خواننده آشکار شود. همچنین، در این مقاله، تحلیل ترجمه بر دو رویکرد زبانشناختی و زیباشناختی استوار خواهد بود.
کلیدواژگان: ترجمه، ترجمه ادبی، شعر، خیال، تحلیل زبان شناختی، تحلیل زیباشناختی -
صفحه 65
دو شعر معاصر فارسی و عربی زمینههای مشترک بیشماری دارند و شاعران این دو زبان از نظر سبک، موضوع، ساختار و موسیقی شعر نقاط تلاقی فراوانی دارند. مهدی اخوان ثالث، شاعر پرآوازه ما، و بلند الحیدری، شاعر سرشناس عراقی، از جمله شاعرانی هستند که در اشعار آنان شباهتهای فراوانی میتوان دید. دو شعر معروف قاصدک و ساعی البرید (نامهرسان) این دو شاعر، وجوه مشترک موضوعی و مفهومی دارند که نگارنده مقاله به بررسی جنبههای مختلف این موضوع میپردازد. بیشک شناسایی خاستگاه الهامبخش این دو شعر مشترک کمک شایانی به شناخت ارتباط عمیق شعری این دو زبان میکند.
کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، بلند الحیدری، ساعی البرید، قاصدک، مهدی اخوان ثالث -
صفحه 85
صادق هدایت و جبران خلیل جبران به ترتیب دو تن از ادیبان معاصر زبان فارسی و عربی هستند که از این دو ادیب توانمند، داستانهایی با صبغه اجتماعی بر جای مانده است، چراکه در دوره آنها، ادبا در اثر برخورد جوامع شرقی با غرب، فرهنگ و ادبیات آن، به مضامین تازهای در آثار خود روی آوردند؛ مضامینی همچون مبارزه با جهل، حرمان، خرافات، عقبماندگی، ظلم و... که بر جوامع شرقی سایه افکنده بود و این دو ادیب توانمند ایران و لبنان، به بیان این آلام پرداختهاند و به رهایی از این عقبماندگیها فراخواندند. با مطالعه داستانهای این دو ادیب، درونمایهها و اندیشههای مشترکی به چشم میخورد که از جمله آنها میتوان در باب حرمان، به سخن گفتن از فقر و مبارزه با ثروتمندان و در باب مشکلات اجتماعی، به بیان برخی مسایل همچون عقبماندگی، استعمار و اعتقاد نادرست از سوی هر دو ادیب اشاره کرد. این در حالی است که عشق به میهن، دفاع ار حقوق زن و سخن از دین در سراسر داستانهای ایشان به چشم میخورد که جای تامل دارد.
کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، داستان، جبران خلیل جبران، صادق هدایت -
صفحه 103
در اواسط قرن بیستم و در پی افول اندیشههای عقلمحور، قانونمدار و یا حتی مدرنیسم، پسامدرنیسم همزمان با پساساختارگرایی متولد شد و پس از چندی، علاوه بر ادبیات، سایر حوزههای علوم انسانی را فراگرفت و جهانگیر شد. با نفوذ اندیشههای پسامدرن به خاورمیانه، بسیاری از نویسندگان ایرانی و عرب نیز بدان روی آوردند. از جمله ابوتراب خسروی (اهل ایران) و ربیع جابر (اهل لبنان) که از نویسندگان صاحب سبک و موفق هستند و نوشتههایشان ذیل عنوان پسامدرن جای میگیرند. در این پژوهش، به نقد تطبیقی برخی از مولفههای پسامدرن پرداخته میشود که در رمان اسفار کاتبان از ابوتراب خسروی و الفراشه الزرقاء از ربیع جابر وجود دارد. پس از بحث درباره تطبیق نفوذ اندیشههای پساساختارگرایانه در این دو رمان، در مراحل بعد، حضور اندیشههای مربوط به «مرگ مولف»، «عنصر غالب وجودشناسی»، «فراداستان» و «فراتاریخ» در دو رمان را مورد تطبیق قرار میدهیم. در پایان نیز به صورت مختصر شخصیتهای هر رمان، بهعنوان سوژههایی پسامدرن تحلیل میشوند تا ویژگیهای گوناگون و پسامدرن هر دو رمان با یکدیگر مقایسه شوند.
کلیدواژگان: پسامدرن، اسفار کاتبان، الفراشه الزرقاء، ابوتراب خسروی، ربیع جابر -
صفحه 129
ادبیات پایداری از مهمترین سنگرهای فرهنگی ملتهای تحت سلطه است. این واژه همواره با ظلمستیزی عجین شده است و آن را تداعی میکند. این نوع از ادبیات از پیشینهای طولانی در طول تاریخ بهرهمند است که به علت ظلم و ستم حاکم بر کشورهای مسلمان از سوی بیگانگان و نیز جنگهایی که بر آنان تحمیل شده، از نمود خاصی برخوردار است. کشورهای ایران و فلسطین دو نمونه والا از این کشورها هستند. علی فوده از شاعرانی است که در شعر خود توجه ویژهای به فلسطین دارد. سپیده کاشانی، شاعر معاصر نیز با شعر خویش به دفاع از ملت خود در برابر بیگانگان پرداخته است و شاهد تجلی نمادهای پایداری در شعر وی هستیم. غیرت و هویت ملی و وطندوستی، دعوت به مبارزه، امید به آینده روشن و دعوت به اتحاد و همبستگی، از مضامین مشترک در شعر این دو شاعر است. اما تفاوت عمده در شعر این دو، بهرهگیری بیشتر سپیده کاشانی از نمادها و اساطیر است و برخلاف وی، شعر فوده شعری ساده و کمبهره از نماد و اسطوره است. این پژوهش در پی آن است که با استفاده از ابزار کتابخانهای و با روش توصیفی تحلیلی، بر مبنای مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، ضمن بیان مضامین ادبیات پایداری در شعر هر دو شاعر، به مقایسه این مضامین در شعر آنها بپردازد.
کلیدواژگان: ادبیات تطبیقی، ادبیات پایداری، علی فوده، سپیده کاشانی، فلسطین، مکتب آمریکایی