فهرست مطالب

نشریه معارف حکمی جامعه
پیاپی 2 (زمستان 1398)

  • تاریخ انتشار: 1401/02/24
  • تعداد عناوین: 6
|
  • محمدرضا امامی نیا صفحات 9-21

    علم یکی از صفات ثبوتی خداوند متعال است. علم الهی مراتبی همچون علم ذاتی و فعلی دارد. علم ذاتی، علم حق تعالی به وجود ممکن در مرتبه وجود واجب متعال و علم فعلی، علم الهی به وجود ممکن در مرتبه وجود خود آن است. در حکمت متعالیه، علم ذاتی، علم حضوری اجمالی در عین ظهور تفصیلی همه معلوم در مقام ذات و صفت ثبوتی ذاتی و علم فعلی، علم حضوری تفصیلی در مقام فعل و صفت ثبوتی فعلی است.این نوشتار به روش توصیفی _ تحلیلی، دیدگاه مزبور را تبیین و آن را از آیات قرآن کریم و روایات اسلامی استنباط کرده است، برای مثال، علم ذاتی از اسم «احد» و «صمد» و علم فعلی از آیه «هو معکم این ما کنتم والله بما تعملون بصیر» (حدید، 4) به دست می آید.

    کلیدواژگان: علم ذاتی، علم فعلی، قرآن کریم، احد، صمد، حکمت متعالیه، بسیط الحقیقه کل الاشیاء
  • فاطمه شریف فخر* صفحات 23-43

    دیدگاه اشراقی به معنای دیدگاه قایل به نقش اشراق و افاضه ی عالم بالا در هستی جهان و موجودات و نیز در معرفت یابی انسان، دیدگاه مهمی در هستی شناسی و معرفت شناسی اسلامی و غیراسلامی است. جمعی از فیلسوفان و عارفان مسلمان و غیرمسلمان، مباحث معرفت شناختی خود را حول اشراق، مطرح نموده اند. این مقاله می کوشد با روش توصیفی _ تحلیلی و استنباطی، به تحلیل مفهوم اشراق شناختی و عناصر مهم آن، به منظور درک هویت این نوع اشراق (در قلمرو عقل و فوق عقل) و کشف عناصر مشترک آن در دیدگاه های اشراقی اسلامی بپردازد و به این سوال پاسخ دهد که اشراق شناختی یا اشراق در حوزه شناخت، چیست و چه عناصری در آن نقش دارد. بر پایه این تحلیل، اشراق مادی و حسی، نقش زیادی در دیدگاه های اشراقی دارد و تبیین اشراق غیرمادی از رهگذر آن انجام می شود. یکی از عناصر و جنبه مشترک این دیدگاه ها، محوریت نور و تابش نور، و دیگری باور به خداست که در نقش اشراق کننده قرار دارد. درباره چیستی اشراق، دو دیدگاه، قابل استخراج است: 1) اشراق، مقدمه معرفت است؛ 2) اشراق، مربوط به مرحله تحقق معرفت است. در دیدگاه های اشراقی، مسئله اصلی، ظهور نور از مراتب بالا بر پایین، و آشکار شدن معلوم (حقیقت) برای اشراق شونده (فاعل شناسا) است. این حقیقت، یا نور _ نور غیرمادی _ است یا تشبیه به نور شده و یا در اثر فعالیت نوعی نور معقول، برای انسان قابل شناخت می شود. از جمله ی نتایج معرفت اشراقی، علم اشراق کننده به اشراق شونده، و علم اشراق شونده به اشراق کننده نیز می باشد.

    کلیدواژگان: هستی شناسی اشراقی، معرفت شناسی اشراقی، اشراق، عناصر اشراق، نور، شناخت
  • احمد فربهی* صفحات 45-75

    حق، به معنای «اختیار، امتیاز و سلطه ی کسی بر شخص یا چیزی» به کار می رود و معنای این که خدا حق طاعت دارد این است که وقتی طاعت الهی را با غایاتش مقایسه می کنیم، می توان عقلا، نوعی شایستگی انحصاری از آن انتزاع کرد و برای رسیدن به آن غایات، اطاعت الهی ضرورت می یابد و ما از آن تعبیر به «وجوب تبعیت» می کنیم، ما برای پذیرش حق طاعت و وجوب تبعیت، صفاتی را در خدای متعال باید لحاظ کنیم؛ صفاتی از قبیل علم، قدرت، عنایت و ولایت الهی را؛ تبیین اندیشمندان از این مقوله متفاوت بوده که برخی از آن ها را می توان پذیرفت و برخی دیگر قابل نقدند.

    کلیدواژگان: وجوب تبعیت، حق طاعت، ضرورت بالقیاس، حکمت، مالکیت، شکر منعم، حق و تکلیف
  • حسن عبدی* صفحات 77-97

    پرسش اصلی این پژوهش عبارت است از: «تقریر ابن سینا (ره) و تقریر علامه طباطبایی (ره) از برهان صدیقین چیست و چه اشتراک ها و چه تفاوت هایی با یک دیگر دارند؟» هدف از بررسی این مسئله آگاهی عمیق تر نسبت به جایگاه و ارزش یکی از مهمترین براهین اثبات خدا در فلسفه اسلامی است. در این نوشتار با استفاده از روش تحلیلی _ عقلی، ابتدا تلاش شده با بررسی آثار ابن سینا (ره)، گزارشی از تقریر او از برهان صدیقین ارایه گردد. سپس تقریر علامه طباطبایی (ره) از این برهان ارایه شده است. با مقایسه میان این دو تقریر، وجوه اشتراک و اختلاف آن ها مطرح گردیده و در پایان، یافته های پژوهش در قالب نتیجه گیری ارایه شده است. بر اساس نتایج بدست آمده از این پژوهش؛ سه وجه اشتراک میان دو تقریر فوق وجود دارد: لمی بودن هر دو تقریر، بی نیازی هر دو تقریر از ابطال دور و تسلسل، و اثبات صفات واجب الوجود علاوه بر اثبات وجود او. از سوی دیگر چهار وجه اختلاف میان دو تقریر مذکور وجود دارد: در تقریر ابن سینا (ره) از اصل وجود استفاده شده است در حالی که در تقریر علامه طباطبایی (ره) از اصل واقعیت، تقریر ابن سینا (ره) تنها قادر به اثبات ضرورت ذاتی واجب الوجود است، در حالی که تقریر علامه طباطبایی (ره) ضرورت ازلی واجب الوجود بالذات را نیز اثبات می کند، ابن سینا (ره) در تقریر خود از مقدمات متعددی استفاده کرده است در حالی که علامه طباطبایی (ره) در تقریر خود با استفاده از کم ترین مقدمات، مطلوب را اثبات کرده است.

    کلیدواژگان: برهان صدیقین، اثبات واجب، وجوب وجود، اصل واقعیت، ابن سینا(ره)، علامه طباطبایی(ره)
  • رضا حاج ابراهیم، مرضیه صادقی رشتی، رضیه برجیان صفحات 99-123

    فیزیک و فلسفه از ابتدای پیدایش فیزیک از هم جدا نبوده اند. بنابراین دور از انتظار نیست که در فلسفه غرب دلالت هایی بر قوانین پایستگی فیزیک پیدا کنیم. نتایج برگرفته از دو مکتب فلسفی دکارتی و مکتب لایب نیتس، که حتی در فهم و توصیف جسم اتفاق نظر ندارند، هرکدام متصدی طرح یکی از دو قانون مهم پایستگی انرژی و پایستگی تکانه (اندازه حرکت) هستنند؛ که این مسئله ای جدی است. این مقاله با روش تحلیلی _ استنباطی نشان خواهد داد؛ گرچه مقدمات دو قانون پایستگی انرژی و پایستگی تکانه در فلسفه لایب نیتس و دکارت باهم ناسازگارند؛ اما این مقدمات به خوبی در فلسفه ابوعلی سینا کل واحدی را تشکیل می دهند.

    کلیدواژگان: جسم، قوانین پایستگی، ابن سینا، لایب نیتس، دکارت
  • عبدالله محمدی* صفحات 125-149
    بنیادهای بینشی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر رفتارهای فرد هستند. سبک زندگی انسان مدرن، نتیجه تغییر نگرش به مفاهیم خدا، دین، انسان و هستی بوده و این تغییر نگرش نیز محصول برخی مبانی معرفت شناختی، مانند سوبژکتیویسم و اصالت ریاضیات است. سوبژکتیویسم با اصالت دادن به فاعل شناسا، محوریت را به جای واقعیات عینی به ذهن انسان داد. نتیجه سوبژکتیویسم محوریت انسان در هستی، جایگزینی انسان به جای خداوند، ایده آلیسم معرفتی، ایده آلیسم ارزش شناختی، نفی مرجعیت دین، تساهل و تسامح دینی و اخلاقی، فردگرایی و نگاه استثماری به طبیعت و انسان بوده است که هر کدام به شکلی پایه های سبک زندگی غربی را جهت دهی کرده اند. از سوی دیگر، اصالت ریاضیات نیز نگرش های کمی را در تحلیل مفاهیم کیفی علوم انسانی رواج داد و به دنبال آن تنها ملاک حقیقت، مفاهیم دقیق ریاضی شمرده شده و مفاهیم غیر محسوس غیرقابل اندازه گیری مانند مفاهیم پایه دین نامعتبر شمرده شدند. پیامد این نگرش بی معنا انگاشتن ارزش های دینی و اخلاقی بود.
|