فهرست مطالب
نشریه فلسفه تربیت
سال ششم شماره 2 (پیاپی 11، پاییز و زمستان 1400)
- تاریخ انتشار: 1401/08/17
- تعداد عناوین: 7
-
-
صفحات 5-27
هدف پژوهش حاضر تبیین نظریه سازندهگرایی اجتماعی و استنتاج دلالتهای تربیتی این نظریه برای آموزشوپرورش فراگیر است. روش پژوهش استنتاج قیاسی از نوع الگوی بازسازی شده فرانکنا است. نظریه سازندهگرایی اجتماعی در زمینه اهداف، اصول و روشهای تربیتی، برای آموزشوپرورش فراگیر حایز دلالتهای فراوانی بود؛ از جمله اهداف تربیتی بدست آمده عبارتند از: متعالی ساختن یادگیری دانشآموزان با توجه به زمینههای فردی، اجتماعی و فرهنگی، شکوفا شدن تواناییهای بالقوه دانشآموزان، در حیطه اصول؛ توجه به تفاوتهای فردی، اجتماعی و فرهنگی دانشآموزان، شکوفایی استعدادهای بالقوه دانشآموزان به کمک معلم، در حیطه روش بکار گیری خود ارزیابی، استفاده از پیش سازمان دهندهها، بکارگیری روش مشارکتی.
کلیدواژگان: سازنده گرایی اجتماعی، ویگوتسکی، تعاملات اجتماعی، آموزش و پرورش فراگیر -
صفحات 29-54
پژوهش حاضر در پی بررسی و نقد نسبت فرهنگ و تعلیموتربیت از منظر عاملیت فرد در اسناد بالادستی (سند تحول بینادین آموزشوپرورش و سند مبانی نظری تحول بنیادین) است. برای رسیدن به هدف، اسناد مذکور با روش تحلیل محتوای کیفی، تحلیل مفهومی از نوع «تفسیر مفهومی» و «ارزیابی ساختار مفهوم» شدهاند. در این بررسی نشان داده شده است که اسناد بالادستی که نقشی قابل توجه در تعریف نسبتهای مذکور دارند، در این زمینه، دچار نوعی تعارض درونی هستند. در این اسناد از یک طرف بر مفاهیمی چون عاملیت فرد، تعامل ناهمتراز، سنتگرایی تحولی و تحول و پویایی فرهنگ تاکید شده است که میتوان آنها را از جمله نقاط قوت اسناد بالادستی به شمار آورد. از طرف دیگر، در تبیین هر یک از مفاهیم ذکر شده، بر ابتنای آنها بر مقوله «نظام معیار اسلامی» تاکید شده است. همین امر موجب ایجاد نوعی تعارض درونی بین مفاهیم موجود در اسناد در زمینه تبیین نسبت مورد نظر شده است که مانع از رسیدن به درک درستی از این نسبت میشود. در این پژوهش مصادیق این تعارض بررسی شده است که عبارتند از: محوریت نظام معیار اسلامی، ابهام ماهیت فرهنگ در اسناد بالادستی، ناهمخوانی مفهوم تعامل ناهمتراز با تاکید بر «نظام معیار اسلامی»، غلبه فرهنگگرایی و سنت گرایی بر عاملیت، و مرزهای مفهومی مبهم میان انتقال فرهنگ و انتقاد به فرهنگ.
کلیدواژگان: عاملیت، فرهنگ، تعلیم وتربیت، اسنادبالادستی، نظام معیار اسلامی -
صفحات 55-76
هدف اصلی این پژوهش، واسازی نقش تربیت رسمی در نظام تربیتی کشور بعد از پیروزی انقلاباسلامی است. تربیت رسمی با کنار هم قرار گرفتن چهار بعد از ابعاد شکلگیری تربیت رسمی شامل: ساختار، مکانیزم، نظام ارزشگذاری و فعالیتهای تربیتی، تقریبا از اواسط دوره قاجار خودنمایی کرد و با تثبیت خود در دوره پهلوی، به گسترش قابل ملاحظهای دست یافت. روند توسعه تربیت رسمی بعد از سال 1357 نیز با تکیه بر آرمانهای انقلاباسلامی از جمله انسانسازی و تربیت انسانی ادامه یافت. توجه روزافزون به بعد تربیت رسمی به منظور استفاده از ظرفیتهای آن، ضمن تعمیق دوگانگیهای موجود نظام تربیتی، با عدم تحقق کامل اهداف و انتظارات مواجه گردید. در این مطالعه با رویکرد واسازانه، دوگانگی حاکم بر نظام تربیتی کشور با بررسی پیشفرضهای شکلگیری تربیت رسمی و قطبهای موثر، مورد تحلیل قرار گرفتهاند. مطالعه آلایش قطبهای مربوط به هر دو بخش، نمایانگر مکملیت و ضرورت هر دو بخش است که با انجام واسازی و استفاده از ظرفیتهای هر دوگونه نظام تربیتی، امکانهای متعدد و مضاعفی همچون: دسترسی به عدالت آموزشی، آمادگی در برابر شرایط خاص، فراهم نمودن زمینه رشد ابعاد مختلف فراگیران، واقعبینی در انتظارات و فراهم شدن زمینه پاسخگویی، پذیرش تفاوتهای متکثر فرهنگی و تغییر طرحوارههای ارباب و رعیتی در تربیت میسر میگردد.
کلیدواژگان: واسازی، تربیت رسمی، تربیت غیررسمی، نظام تربیتی ایران -
صفحات 79-101
هدف اصلی این پژوهش تحلیل مفهوم عقل در رویکرد پدیدارشناسی هگل، به منظور استنتاج اهداف تربیت عقلانی از منظر وی میباشد. پژوهش حاضر از نوع پژوهشهای کیفی و روش تحقیق بکار رفته، روش قیاس عملی فرانکنا است. در این پژوهش، عقل در سلسله مراتب پیشرفت و تکامل خود به ترتیب به «عقل مشاهدهگر»، «عقل فعال»، «عقل عملی» و «عقل مطلق» تقسیم گردید. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که اهداف تربیت عقلانی در مرحله «عقل مشاهدهگر» شامل استفاده از مقولات «کیفیت»، «کمیت» و «اندازه» در مرحله «یقین حسی» و «ادراک حسی»؛ و استفاده از «بازتاب تامل» در مرحله «فاهمه»؛ و استفاده از «ایده امر نیک» در مرحله «خودآگاهی ذهنی» است. همچنین اهداف تربیت عقلانی در مرحله «عقل فعال» شامل احترام به شخص چون غایت فینفسه و احترام به حقوق دیگران است. اهداف تربیت عقلانی در مرحله «عقل عملی» شامل استفاده از «قصد»، «نیت» و «غایت» خردمندانه به منظور دستیابی به «نقد آگاهی اخلاقیاتی» و ایجاد «نگرش اخلاقیاتی» در فرد است و اهداف تربیت عقلانی در مرحله «عقل مطلق» نیز شامل استفاده از هنرهای دینی به منظور شناخت «ذات مطلق» است.
کلیدواژگان: هگل، عقل، آگاهی، تربیت عقلانی، پدیدارشناسی -
صفحات 103-130
هدف این مقاله، بررسی و نقد اصول و روشهای انسانشناختی تربیت اخلاقی شخص گراست. برای نیل به این هدف، از دو روش قیاس عملی و نقد درونی استفاده شده است؛ با بهره گیری از روش نخست، اصول و روش های انسانشناختی تربیت اخلاقی شخص گرا و با تکیه بر روش دوم، چالش های جدی مبانی انسان شناختی شخص گرایی و اصول و روش های تربیت اخلاقی مبتنی بر آن کشف و معرفی می شوند. یافتهها حاکی از آن است که براساس مبانی انسانشناختی شخص گرایی میتوان به اصول تربیت اخلاقی؛ مانند انجام فعالیت اخلاقی، ترغیب به تصمیم گیری، تشکیل اجتماع و پرورش تشخص و روش های تربیت اخلاقی؛ همچون فراهمآوردن فرصت برای انجام عمل اخلاقی خیر، خلق موقعیت انتخاب و زمینه سازی برای ارزشیابی آن، اقدام خودانگیخته به مشارکت در اجتماعهای زندگی و عمل و شخصیکردن آموزش دست یافت. علاوه بر این، ناسازواری درونی در مفهوم آزادی، آرمان گرایی و ناسازگاری با شرایط دنیای معاصر در مفهوم اجتماع، تاکید صرف بر نقش انسان در شکل گیری فضایل اخلاقی، خصوصی گرایی افراطی و کمتوجهی به الگو، چالش های جدی این رویکرد تربیت اخلاقی به شمار می آیند.
کلیدواژگان: فلسفه شخص گرایی، تربیت اخلاقی شخص گرا، مبانی انسان شناختی تربیت اخلاقی شخص گرا، اصول انسان شناختی تربیت اخلاقی شخص گرا، روش های انسان شناختی تربیت اخلاقی شخص گرا، چالش های تربیت اخلاقی شخص گرا -
صفحات 131-154
از زمان آغاز نوسازی نهاد آموزش در ایران، پرسش اصلی پیش روی اصلاحگران، چگونگی مواجهه و سیاستورزی در مقابل مدرنیته غربی و اقتباس آموزشی در جریان تعاملات سیاسی با آن بوده است. اصلاحگران اجتماعی و کنشگران تربیتی هر کدام پاسخی را برای این پرسش برگزیده و سیاستی را در قبال آن پیش گرفته اند. مجموعهای از این سیاستها سعی در اتخاذ رویهای میانه در تقابل دو قطب پذیرش و رد الگوهای آموزشی وارداتی از غرب داشتهاند. هدف این مقاله بررسی انتقادی سه سیاست میانهرو یعنی 1) تناسب در آرای میرزاملکمخان و میرزایوسف مستشارالدوله، 2) گزینشگری در آرای عبدالرحیم طالبوف و 3) ابزارانگاری در تلاشهای محمدعلی مجتهدی و رضا روزبه از منظر واسازی دریداست. واسازی نشان میدهد که هر کدام از این سیاستها دارای نقاط کوری بودهاند که باعث شده است نتایجی برخلاف مقاصد اولیه در اندیشه مدافعان آنها پدید آید. سیاست تناسب با تاکید بسیار بر اشتراکات، تفاوتهای میان نظام مبداء و مقصد را نادیده گرفته، سیاست گزینشگری به تغییر تدریجی الگوهای آموزشی با جدا شدن از بافتار اولیه خود و ظهور خوانشهای نو از آنها بیتوجه بوده و سیاست ابزارانگاری با تمرکز فراوان بر دستیابی به نتایج تربیتی پیشبینی شده، نظامی نخبهگرا را پدید آورده که بر نتایج تربیتی غیرمنتظره و دیگریهای به حاشیه رفته به واسطه این نتیجهگرایی، چشم پوشیده است.
کلیدواژگان: اصلاحات آموزشی، اقتباس آموزشی، دریدا، نظام آموزشی ایران -
صفحات 155-170
کتاب «بهزیستی، انصاف و آموزش: تحلیل انتقادی گفتمانهای سیاستگذاری بهزیستی در مدارس» با رویکرد تحلیل گفتمان به بررسی و نقد سیاستگذاریهای آموزشی پیرامون بهزیستی کودکان در مدارس و پیوند آن با عدالت و انصاف آموزشی میپردازد. نقد کتاب مذکور بیانگر اهمیت استفاده از روشهای نقد گفتمانی در حوزه زندگی دانش آموزشی و فضای سیاستگذاریهای تربیتی است که میتواند به عنوان نمونه برای پژوهشگران این عرصه بکار گرفته شود. از اینرو در این مقاله، این کتاب از نظر ساختار ، محتوا و روششناسی مورد تحلیل و نقد قرار گرفته است. پژوهشگر در ضمن تحلیل کتاب، این کتاب را از آن جهت که نمونهای ارزشمند از نقد روشمند اسناد تربیتی است و از جهت توجه به آرمان ارزشمند عدالت اجتماعی در مدرسه اثر وزین و قابل تامل در نظر گرفته اما از سویی دیگر با توجه به رویکرد انتقادی، نویسنده، نتوانسته افقهای روشنی برای سیاستگذاران تربیتی ایجاد نماید. اما در تحلیل فضای گفتمانی حاکم بر مفاهیم نشان میدهد که چگونه رویکردهای مختلف در سیاستگذاری به تقریرهای مختلف از مفاهیم انجامیده است.
کلیدواژگان: تحلیل گفتمان، عدالت آموزشی، به زیستی، انتقاد، زندگی کودکان
-
Pages 5-27
The purpose of this study is to explain the theory of social constructivism and infer the educational implications of this theory for inclusive education. The research method is deductive inference of Frankenna reconstructed model. The theory of social constructivism in the field of goals, principles and methods of education had many implications for inclusive education. Among the educational goals that were achieved are: to elevate students 'learning according to individual, social and cultural contexts, to develop students' potential abilities, in the field of principles: to pay attention to individual, social and cultural differences of knowledge Students, flourishing students' potential talents with the help of the teacher, in the field of method using self-assessment, using pre-organizers, using participatory method.
Keywords: Social Constructivism, Vygotsky, Social Interactions, Inclusive Education -
Pages 29-54
The present paper seeks to study and critique the relation of culture and education regarding agency in education documents of Iran. In order to reach this aim, the education documents are studied through qualitative content analysis and conceptual analysis methods especially concept interpretation method and conceptual structure assessment method . This study revealed that there is an internal contradiction in this documents despite the main role they have in explaining this relation. In these documents, concepts like agency, asymmetrical interaction, dynamic of culture and developmental traditionalism have been emphasized which can be regarded as the strength points of documents, on the other hand it is stressed that all this concepts must be grounded on the Islamic criterion system, And this lead to the internal contradiction between these concepts in these documents. This paper studied the evidences of this contradiction and classified them as the governance of the Islamic criterion system, ambiguity of the meaning of the culture, contradiction of asymmetrical interaction with emphasizing on the Islamic criterion system, dominance of the traditionalism on agency and ambiguous conceptual boundaries between culture transmission and culture criticism.
Keywords: agency, culture, education documents, Islamic criterion system -
Pages 55-76
The main goal of current research is deconstruction of the role of formal education in the Iran’s education system in the period of Islamic Revolution. Formal education by putting together the four dimensions of the formation of formal education, including structure, mechanism, valuation and educational activities, appeared almost from the middle of the Qajar period, and expanded considerably with its consolidation in the Pahlavi period The development of formal education continued after 1979, relying on the ideals of the Islamic Revolution, including humanization and human education. Increasing attention to the dimension of formal education in order to use its full capacity, while deepening the existing dualities of the education system, faced with the complete failure of goals and expectations. In this study, with a deconstructive approach, the dominant duality of the country's education system has been analyzed by examining the assumptions of the formation of formal education and the effective poles. The study of the Contamination of the poles related to both sectors shows the complementarity and necessity of both sectors, that by carrying out the reconstruction and using the capacities of both types of educational systems, there are many and multiple possibilities such as: access to educational justice, preparation for the conditions Especially, providing the context for the development of different aspects of the learners, realistic expectations and providing the context for accountability, acceptance of multiple cultural differences, change of master-servant schemas in education.
Keywords: Deconstruction, formal, Informal, Nonformal Education, educational system of Iran -
Pages 79-101
The main purpose of this paper is to analyze the concept of intellect in Hegel's phenomenological approach to infer the goals of intellectual education from his viewpoint. The present study is descriptive research, and the research method is Frankenna's practical analogy. This study considers intellect to be divided into the hierarchal stages of "observant intellect," "active intellect," "practical intellect," and "absolute intellect," respectively, in terms of development and evolution. Results of the present study indicate that intellectual education at the stage of "observant intellect" includes the use of the "quality," "quantity," and "size" in the stage of "sensory certitude," "contemplation reflection" in the stage of "comprehension," and "good work idea" in the stage of "mental consciousness." Besides, the goals on intellectual education at the stage of "active intellect" include respect for the person as a goal in essence, and respect for the rights of others. The goals behind intellectual education at the "practical intellect" stage include the use of wise "purpose," "intention," and "aim" to achieve "moral consciousness critique" and the formation of "moral attitude" in the individual. The goals of intellectual education at the stage of "absolute intellect" include the use of religious arts to perceive the "absolute essence".
Keywords: Hegel, intellect, consciousness, intellectual education, phenomenology -
Pages 103-130
The purpose of this article is to investigate and criticize the anthropological foundations and principles of personalistic moral education. To this end, methods of practical analogy and internal criticism have been used; using the first method, the anthropological principles of personalistic moral education and relying on the second method, the serious challenges of the anthropological foundations of personalism and principles of moral education based on it have been discovered. The findings suggest that based on the anthropological foundations of personalism, principles of moral education such as doing moral activity, encouraging decision making, community formation and personhood education can be achieved. In addition, serious challenges of this approach to moral education are internal inconsistency in the concept of freedom, idealism and incompatibility with contemporary world conditions in the concept of community and extreme privatization and not paying attention to the moral pattern.
Keywords: Philosophy of Personalism, Personalistic Moral Education, Anthropological Foundations of Personalistic Moral Education, Anthropological Principles of Personalistic moral Education, Challenges of Personalistic moral Education -
Pages 131-154
Since the modernization of the Iranian school, the main question for reformers to deal with was how to interact and borrow from western education. Social reformers and educational activists have responded to this question and adopted a policy confronting it. The purpose of this article is to critically examine three moderate policies, namely: 1) Appropriation in the views of Mirza Malkum Khan and Mirza Yusuf Mustashar al-Dawla, 2) Selection in the views of Abdul Rahim Talibov, and 3) Instrumentalism in the efforts of Mohammad Ali Mojtahedi and Reza Roozbeh applying Derridean Deconstruction. Deconstruction shows that each of these policies has blind spots that have led to results contrary to the original intentions of their defenders. Appropriation, with its strong emphasis on commonalities, ignores the differences between the two systems of education. Selection has been inattentive to the gradual change of educational patterns by separating from their original context and the emergence of new interpretations. Instrumentalism with its focus on achieving the expected educational results has created an elitist system that ignores the unpredicted educational results and others marginalized by this consequentialism.
Keywords: Educational Reform, Educational Borrowing, Derrida, Iran Education System