فهرست مطالب
نشریه معرفت فرهنگی اجتماعی
سال چهاردهم شماره 1 (پیاپی 53، زمستان 1401)
- تاریخ انتشار: 1402/01/29
- تعداد عناوین: 6
-
-
صفحات 7-28
یکی از راههای مقابله با انقلاب اسلامی در عرصه جنگ نرم، گسترش فرقهگرایی با هدف درگیر کردن اشخاص، یارکشی و اشغال ظرفیتهای فکری و پاسخگویی کشور است. چگونگی بازگرداندن اسلامگریزان به دین پیشین، پرسشی است که در این پژوهش با استخراج، تکمیل و صورتبندی تجربههای موفق پاسخ داده شده است. روش پژوهش در این مقاله «کیفی» است. دادهها با روش «اسنادی» و «میدانی» (مصاحبه نیمهساختاریافته) و حضور در جلسات مشاوره نوکیشان گردآوری و با بهرهگیری از روش تحلیل مضمون تحلیل شده است. یافتههای تحقیق به صورتبندی یک الگوی مفهومی منجر شد. در این الگو، ابتدا با بهرهگیری از رویکرد الهیاتی و با استفاده از روشهای روانشناختی، حجیت از کیش ثانویه ستانده شده، موانع بازگشت فرد به کیش اولیه از بین میرود، سپس با بهرهگیری از خدمات اجتماعی متناسب با مشکلات زمینهای هر شخص، روند بازگشت او تسریع میشود.
کلیدواژگان: نوگروی، ارتداد، تغییر دین، نوکیشی، تبلیغ -
صفحات 29-46
گیدنز برخلاف جامعهشناسان کلاسیک، منشا دین را واکنشی به بیمعنایی دانسته و «معنابخشی» را یکی از مهمترین کارکردهای دین میداند. وی با بررسی پیامدهای مدرنیته چنین نتیجه میگیرد که دین میتواند الهامبخش دنیای بهتر در عصر مدرنیته متاخر باشد، مشروط به آنکه تن به گفتوگو و بازاندیشی بسپارد. نوشتار حاضر این موضوع را با بهرهگیری از الگوی تفسیر موضوعی با رویکرد «استنطاقی» در تفسیر میانرشتهای بررسی کرده است. این نظریه هرچند به لحاظ پاسخگو دانستن دین به سوالات انسان امروزی، در زمره نظریههای معنویتگرایی دینی و نزدیکترین تفسیر به تلقی اسلامی دانسته شده، اما به لحاظ مبانی، روش و جهتگیری کلی، نقصهای اساسی و بنیادین دارد که برخی از مهمترین آنها عبارتند از: همسانسازی هویت ادیان گوناگون، مغفول ماندن منشا الهی برای ادیان توحیدی (از جمله اسلام)، نشاندن ریشه دینداری به جای منشا دین، نفی سرشت فطری دینداری، تقلیل حقیقت دین به امور مادی صرف، توجه به کارکردها به جای ذات دین، تعمیمهای نابجا و تسری نتایج آن بر ادیان دیگر (از جمله اسلام)، و تبیین محدود از کارکرد معنابخشی دین.
کلیدواژگان: گیدنز، منشا دین، معنابخشی دین، قرآن کریم، دنیوی شدن، بازاندیشی دینی -
صفحات 47-56
رشد و ارتقای مادی و معنوی در جامعه اسلامی منوط به رعایت نظم و ایفای متعهدانه و مسیولانه نقشها و رعایت مقررات و هنجارهای قانونی و عرفی است. هرگونه اختلال در این فرایند منجر به بیتعادلی و کژکارکردهایی میشود که با نبود مدیریت، به آسیبهای اجتماعی و در صورت گسترش، به مسیله و بحران اجتماعی تبدیل میشود. با توجه به تمایز فرهنگها، هر جامعهای از ارزشها و باورهای خاصی تبعیت میکند و اخلاق و مفاسد اخلاقی را در همان گفتمان معنا میکند. نوشتار حاضر درصدد شناخت و ارزیابی مقوله «مفاسد اخلاقی» بهمثابه کژکارکردهای مختلکننده نظم قانونی و عرفی جامعه اسلامی با الهام از نظریه «اعتباریات» حکیم مسلمان علامه طباطبایی است. به نظر میرسد این نظریه با توجه به انسانشناسی اسلامی و توجه به غایت و فطرت بهعنوان رویکردی بومی با زیست جهان ایرانی اسلامی سازگارتر است. روش تحقیق در این نوشتار اسنادی و توصیفی تحلیلی است.
کلیدواژگان: حکمت اسلامی، اعتباریات، آسیب شناسی، مفاسد اخلاقی، جامعه اسلامی -
صفحات 57-76
رویکرد تاریخی به شناسایی عوامل بحران و نظمناپذیری سیاسی در افغانستان بخشی از مباحثات حلناشده مناسبات فکری سنت و تجدد در این کشور است. شناسایی موانع نظم ناپذیری سیاسی با رویکرد تاریخی، نظم سیاسی را با توجه بر خاستگاه معرفتی تجدد در نظر میگیرد. سنت و هویت فرهنگی در افغانستان با بازتولید مولفههای نظم ناپذیری، مانع درک اداره جامعه به شیوه علمی-مشارکتی و مانع گذار به نظم جدید شده است. مهمترین سوال درباره چرایی نظمناپذیری سیاسی در افغانستان این است که کدام عوامل فرهنگی و زیستی این کشور را وارد چرخه بی نظمی تاریخی ساخته است؟ افغانستان دارای انباشتی از منازعات گوناگون هویتی فرهنگی و محیطی است؛ از جمله منازعات درونقبیلهای و رقابتهای حاد قومی، و جدالهای متعصبانه فرقهای است، که این فراز و فرودها را باید بازیای به حساب آورد که با هر رفت و برگشت، این کشور دچار تخریب و فروپاشی شده است. سیاست دولتهای عمدتا پشتون افغانستان به منظور ساخت دولت و ملت برپایه قوم پشتون بدون درنظر گرفتن اقوام دیگر وسیاست تغییر زبان از جمله مهمترین عوامل بیثباتی و نظم ناپذیری سیاسی محسوب میشود. از دیگر متغیرهای دخیل در نظمناپذیری سیاسی، صورتبندی ژیوپلیتیکی و ادعای ارضی افغانستان نسبت به همسایگان است. متغیرهایی که در این تحقیق بهعنوان موانع نظمپذیری سیاسی شناسایی شده، یافتههای این تحقیق محسوب میشوند. مهمترین فرایند متغیرهای یادشده توضیح شکست افغانستان در ساخت دولت ملت است.
کلیدواژگان: دولت ملت، قبیله، قوم، مدرنیته، مذهب، فرهنگ -
صفحات 77-94
مقاله حاضر در پی نقد شیوهای از غرب است که میتوان آن را «غرب فرهنگی» نامید. ماهیت موضوع و اینکه ایران شاید بیش از هر کشور دیگری در نظام بینالملل در معرض مواجهه تعارضآمیز با غرب فرهنگی قرار گرفته، از میان رویکردهای گوناگون فلسفی، فقهی، جامعهشناختی، فرهنگی و مانند اینها که میتوان به بحث گذارد، رویکرد فرهنگی را دارای اولویت و منطق قابل دفاعی میسازد و بیانات امام خمینی از این حیث محوریت یافته است که ایشان دو حضور مستقیم و نامطلوب غرب در ایران را طی جنگهای جهانی اول و دوم تجربه کرده، دو نظام دستنشانده غرب (پهلوی اول و دوم) را از نزدیک درک کرده و چند سال در غرب یا جایی بوده که غرب فرهنگی در آنجا نفوذ و فعالیت گستردهای داشته است. ازاینرو خاستگاه تحلیلی تجربهمحوری برای بحث فراهم میسازد. برای تحقق هدف مقاله از روش «زمینهای» استفاده شده است. در همین رابطه دیدگاههای ایشان از کتاب «صحیفه امام» با محوریت مباحث و موضوعات فرهنگی استخراج و تحلیل شده است. دادهها نشان میدهد امام راحل غرب فرهنگی را دارای دو رویه میداند که رویه تهاجمی آن بیشتر به شرق شناسانده شده و رویه فرهنگی که پیامدهای به شدت ضد انسانی دارد که اگر با آن مقابله نشود انسانیت انسان را با چالش روبهرو میسازد.
کلیدواژگان: غرب فرهنگی، امام خمینی(ره)، جریان شناسی فرهنگی، نقد فرهنگی -
صفحه 95
فرهنگ یکی از مهمترین، پیچیدهترین و پرابهامترین پدیدههای حیات اجتماعی انسان است. به منظور غلبه بر این پیچیدگی، مدیریت فرهنگ نیازمند نگاهی همهجانبه به لایهها و ابعاد فرهنگ است. نماد بهمثابه خارجیترین لایه فرهنگ، به دلایل گوناگون معمولا مورد توجه جدی مطالعات مدیریت فرهنگ و بهویژه مطالعات اسلامی قرار نمیگیرد. این مقاله با رویکردی «تحلیلی» و بررسی اسنادی آموزههای اسلامی و با تاکید بر کارکردهای گوناگون نماد، درصدد تبیین جایگاه مهم نماد در فرهنگ اسلامی است. با مطالعه متون دینی متوجه میشویم برخلاف تصور اولیه، نمادهای اسلامی در میان آموزهها کثرتی فراگیر دارند. در آموزههای دینی بر التزام به نمادها دستور اکید داده شده و تعظیم نماد نشانه تقوا برشمرده شده است. با بهرهگیری از این آموزهها، التزام به نماد میتواند بهمثابه یک ملاک مرزبندی بین خودی و غیرخودی قلمداد گردد. یکی از علل این موضوع کارکردهای متنوع نماد (مانند مشخص نمودن هدف، دستهبندی، بهبود درک و همبستگی) است.
کلیدواژگان: فرهنگ، نماد، شعائر الله، کارکردهای نماد، التزام به نماد