فهرست مطالب

فصلنامه تحقیقات کلامی
پیاپی 40 (بهار 1402)

  • تاریخ انتشار: 1402/06/18
  • تعداد عناوین: 6
|
  • حمید عطائی نظری* صفحات 7-31

    برهان صدیقین از مهم ترین براهین اثبات وجود خدا در فلسفه و کلام اسلامی به شمار می آید که تاکنون تقریرهای گوناگونی از آن ارایه شده است. یکی از مشهورترین تقریرهای آن، تقریری است که می توان آن را برهان صدیقین «مجموع ممکنات» نامید. پس از طرح این برهان از سوی ابن سینا، برهان مزبور به بسیاری از آثار متکلمان مسلمان نیز راه یافت و در اثر بازگفت و بازتقریرهای آنان دچار تحولات و تطوراتی شایان توجه شد. در عین حال، بعضی دیگر از متکلمان و حکما، تقریر مزبور از برهان صدیقین را به دلیل ناتمام بودن استدلال مطرح در آن برای ابطال تسلسل، تقریری نامعتبر ارزیابی کردند. متکلمان امامی و اشعری در دفاع از برهان «مجموع ممکنات» تلاش نمودند با پیدا کردن راه حلی به اصلاح و بازسازی آن بپردازند. این تلاش ها به ارایه صورت هایی معتبر و مقبول از برهان «مجموع ممکنات» انجامید و اعتباری دوباره به این تقریر خاص مهم از برهان صدیقین بخشید.

    کلیدواژگان: اثبات وجود خدا، برهان صدیقین، مجموع ممکنات، کلام اسلامی، کلام اشعری
  • طیبه خسروی، فرح رامین*، علی الله بداشتی صفحات 33-55

    بنا بر تحولات علمی بعد از رنسانس و آغاز زمینه ظهور شبهات کلامی مرتبط با علوم تجربی، ضرورت دارد تا تعامل بین این علوم به شیوه ای علمی به دور از تعصب و جمود، احیا گردد؛ به گونه ای که هر علمی جایگاه حقیقی و رتبه علمی و شناختی خود را حفظ کند و مرز بندی هایی که دانشمندان علوم تجربی میان علوم ایجاد کرده اند، موجب دور افتادن علم کلام از روش فلسفی خود نگردد. به همین جهت، علم کلام در راستای رسالت اثبات و دفاع از عقاید لازم است به شیوه های نوین کلامی تجهیز گردد تا بتواند در برابر ادله طبیعت گرایان برای این نوع تمایزات جدید در علوم، پاسخ های مناسب ارایه دهد و این هدف بدون تحلیل جایگاه علم کلام و فلسفه و آگاهی از حیطه تعاملی این دو علم میسر نیست. بنابراین، عدم برقراری تعامل بین فلسفه نظری و علم کلام در برابر شتاب طبیعت گرایی هستی شناختی به سود الحاد، به معنای رضایت به تقسیم بندی های موجود است و باعث فروکاستن ارزش علم کلام و رابطه تعاملی آن با سایر علوم می گردد. پس از آن جا که تعامل از ناحیه نقاط مشترک در علوم برقرار می گردد، لازم است به چیستی و گستره موضوعی و روش و غایت علم کلام که تشکیل دهنده اجزای تعریف هر علمی است، نظری افکند تا ضمن آن، تعاملش با فلسفه را نیز مورد بررسی قرار داد. بدین سان روشن می گردد که علم کلام در روش عقلی اثبات عقاید، با روش فلسفی از عقاید دینی ادیان دفاع می کند و علم کلام نیز می تواند غایت فلسفه را با غایت علم کلام هم سو سازد و با این نحوه تعامل می توان بسیاری از شبهات وارده به ساحت عقاید دینی را که امروزه ناشی از خلط روشی علوم است، رفع کرد. بر این اساس روش فلسفی در علم کلام ضرورتی است که موضوع آن ایجاب می کند و از ضروری ترین روش های این علم در عصر حاضر محسوب می شود.

    کلیدواژگان: کلام اسلامی، تئولوژی، تعامل، فلسفه، مابعدالطبیعه
  • سیده منا موسوی*، احمد بهشتی مهر صفحات 57-72

    سلسله الذهب عنوان روایاتی است که در سند آن چند امام معصوم وجود دارد که هر امامی متصلا از پدرش روایت را نقل می کند و در نهایت به خداوند، پیامبر، امیر مومنان یا امام حسینختم می‎شود. برای این روایات، تعریف مشخصی از حیث شروع یا پایان یا تعداد امام در سند آن وجود ندارد. آنچه مهم است، وجود زنجیره وار چند امام معصوم در سند آن است. از این رو روایاتی که دارای سلسله ای متشکل از دست کم سه امام معصوم باشد نیز تحت این عنوان قرار می گیرد. گردآوری، مقایسه و تحلیل احادیث از این دست در موضوع امامت، ما را به یافته های معتنی به در مسیله ولایت، خلافت بلافصل، انتصابی بودن امامت، عصمت، علم، تعداد، شان و جایگاه امام و مقام امیر مومنان رساند؛ همچنین شاهد و پاسخ متقنی به برخی شبهات در این حیطه فراهم آورد که مهم ترین آن، شبهه تطور و تکامل باورهای دینی در طول زمان است. اصالت برخی باورهای امام شناختی شیعی، دستآورد دیگر این پژوهش است. نوشتار پیش رو به این منظور و با روش آماری- تحلیلی به نگارش درآمده است.

    کلیدواژگان: عیون اخبارالرضا، سلسله الذهب، امامت، شبهات امامت پژوهانه
  • زهرا شرفی*، علیرضا طبیبی، کیوان احسانی، علی حسن بیگی صفحات 85-105

    یکی از موضوعات مهمی که از قرآن برداشت می شود، عصمت انبیا در زمینه تلقی و دریافت وحی، تبلیغ رسالت خود و نیز عصمت ایشان از گناه است. اما، از آغاز نزول قرآن، منکران عصمت انبیا با تمسک به بعض متون دینی و تاریخی، به طرح شبهاتی در این زمینه پرداخته اند. به همین دلیل از دیرباز عالمان و مفسران فریقین آثار متعددی در پاسخ به این شبهات تالیف کرده اند. علامه طباطبایی که جامع علوم معقول و منقول است، یکی از ایشان است که با توجه به تبحر پیش گفته به پاسخگویی شبهات پرداخته است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی ضمن بررسی تفسیر المیزان، از طریق استخراج نمونه ها و شرح آن ها، به این نتیجه رسیده است که علامه طباطبایی به صورت روشمند و با استناد به دلایل عقلی و نقلی، با روش های متنوعی از قبیل روش حلی، تبیین واژه ها، ارایه مثال، نقد و رد لوازم شبهه و...، به شبهات عصمت انبیا پاسخ داده است.

    کلیدواژگان: روش، شبهه، عصمت انبیا، تفسیر المیزان
  • محمود صیدی*، حسن اصغرپور صفحات 107-124

    مسیله معاد جسمانی و ثواب و عقاب غیرروحانی یکی از مهم ترین و چالش برانگیزترین مباحث حکمت متعالیه است. ملاصدرا سعی نموده است تا با تکیه بر مبانی فکری خاص خویش این انگاره را برهانی نماید. در این میان، استدلال و استناد صدرالمتالهین به پاره ای آیات و روایات نیز شایان توجه است. مبنای اصلی استدلال او در اثبات انگاره «حشر جسمانی انسان»، حدیثی موسوم به «عجب الذنب» است. بر پایه این روایت، تنها یک عضو یا قسمت از بدن انسان، پس از مرگ او باقی مانده و فانی نمی شود و در رستاخیز نیز محشور خواهد شد. در پژوهش حاضر، انگاره ملاصدرا در «حشر جسمانی انسان» که بر حدیث یادشده بنیان نهاده شده، مورد نقد قرار گرفته است. جستارهای صورت گرفته در پژوهش حاضر نشان از آن دارد که روایت یادشده، در هیچ یک از منابع متقدم و متاخر روایی شیعه، گزارش نشده است. گزاره روایی یادشده، تنها در برخی جوامع روایی اهل سنت و آن هم از طریق ابوهریره نقل شده است. مدلول گزاره روایی یادشده و نیز طرق و اسناد آن از قوت و اعتبار برخوردار نیست. از این گذشته، ملاصدرا در طرح انگاره «حشر جسمانی انسان» تنها به عبارات ابن عربی در فتوحات مکیه تکیه نموده و خود، روایت یادشده را مصدریابی نکرده است. ظاهر حدیث یادشده، بر مادی بودن عضو موردنظر دلالت دارد و این موضوع، با مرتبه «خیال مجرد از ماده» در نظام اندیشه ملاصدرا و نیز برخی دیگر از مبانی فلسفی وی سازگاری ندارد.

    کلیدواژگان: ملاصدرا، حدیث «عجب الذنب»، خیال مجرد از ماده، حشر جسمانی انسان
  • علی بهاری*، علیرضا آل بویه، محمدجواد اصغری صفحات 127-147

    آیا خداوند نمی توانست خود را از این که هست واضح تر کند تا راهی برای انکار وجودش باقی نماند؟ آیا خدای قادر علی الاطلاق قادر نبود قراین حضور و وجودش را به گونه ای در اختیار بشر قرار دهد که او راهی جز پذیرش خداوند نداشته باشد؟ چگونه می توان این اختفای خداوند را با اعتقاد به هدایت گری تام او جمع کرد؟ این پرسش ها را فیلسوفان اختفاءباور مطرح کرده و بر اساس آن معقولیت خداباوری را به چالش کشیده اند. آنان معتقدند باور به خدایی که می توانست خود را آشکار کند، ولی نکرده است، معقول نیست. برای پاسخ به این پرسش ها نباید تنها به هدایت گری خداوند توجه کرد؛ زیرا متغیرهای دیگری نیز در حل این معادله موثرند. مولفه هایی مانند اختیار انسان که از مهم ترین لوازم تحقق کمال انسان است. این مقاله می کوشد تا ارتباط میان اختفای الهی و اختیار حداکثری انسان را تبیین کند و ادعای فیلسوفان اختفاءباور را به چالش بکشد. در مسیر این چالش و تبیین، هم از استدلال های عقلی و هم الهیات قرآنی بهره گرفته شده است؛ زیرا قرآن کریم با وجود قدمت هزار و چهار صد ساله مطالبی سودمند در تبیین چرایی اختفای الهی دارد، اگر چه با این ادبیات بیان نکرده باشد. در نهایت این نتیجه به دست آمده که اگر چه ممکن بود خدا خود را بیش از مقدار کنونی عرضه کند اما به میزان افزایش جلوه گری خداوند، اختیار انسان برای ایمان به او و یا انکار او کاهش می یافت. امری که با ضرورت اختیار حداکثری انسان در تعارض است.

    کلیدواژگان: اختفای الهی، هدایت گری خداوند، اختیار انسان، خداباوری، خداناباوری