فهرست مطالب
مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال بیست و پنجم شماره 4 (پیاپی 130، مهر و آبان 1402)
- تاریخ انتشار: 1403/06/13
- تعداد عناوین: 6
-
-
صفحات 309-318مقدمه
امروزه دیابت به عنوان یکی از شایع ترین بیماری های موثر بر کیفیت زندگی دوران سالمندی مطرح می شود؛ این مطالعه نیز با هدف تعیین اثربخشی آموزش خودمراقبتی بر بهبود کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بین زنان سالمند مبتلا به دیابت نوع2 ساکن شهر تهران، در سال 1402-1401 انجام شد.
مواد و روش هادر این کارآزمایی بالینی 99 زن سالمند مبتلا به دیابت نوع 2، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند. گروه آزمون؛ طی 7 جلسه30 تا 60 دقیقه ای؛ آموزش های اصول خودمراقبتی ویژه بیماران مبتلا به دیابت را دریافت کردند . گروه شاهد نیز پس از اخذ پس آزمون، این آموزش را به صورت فشرده؛ در 4 جلسه، دریافت کرد. ابزار گرد آوری داده ها پرسش نامه دوبخشی اطلاعات جمعیت شناختی و کیفیت زندگی (لیپاد) بود. تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 26 و با استفاده از آزمون های آمار توصیفی و تحلیلی، انجام شد.
یافته هاتعداد 69 نفر از شرکت کنندگان (69/7%) در گروه سنی 69-60 سال قرار داشتند. پس از مداخله؛ تفاوت بین نمرات کیفیت زندگی در دو گروه معنادار بود (0/001>P). در بررسی درون گروهی در هریک از گروه ها نیز مشخص شد که میزان نمره کیفیت زندگی قبل و بعد از انجام مداخله در گروه آزمون و شاهد تفاوت معناداری دارد (0/001=P)؛ این تفاوت در گروه آزمون مثبت و در گروه شاهد منفی بود.
نتیجه گیریآموزش خودمراقبتی، کیفیت زندگی زنان سالمند مبتلا به دیابت نوع 2 را بهبود می دهد. بنابراین، انجام مداخلات آموزشی از این قبیل، گزینه مناسبی برای ارتقای کیفیت زندگی زنان سالمند مبتلا به دیابت نوع 2 می باشد.
کلیدواژگان: دیابت نوع 2، سالمندی، خودمراقبتی، مداخله آموزشی، شاخص های متابولیک، کارآزمایی بالینی -
صفحات 319-327مقدمه
سازگاری زوجین تاثیر مطلوبی بر سلامت جسمی و روانی زوجین مبتلا به دیابت نوع 2 می گذارد. استفاده از مداخله ها و آموزش های مبتنی بر رویکردهای روان شناختی، به منظور تاثیرگذاری بر ارتقا سطح سازگاری روانی-اجتماعی زوجین، ضرورت دارد. لذا، مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش شناختی -رفتاری بر سازگاری روانی-اجتماعی زوجین مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.
مواد و روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی می باشد که بر روی 40 نفر از بیماران و همسران بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام گردید. نمونه ها به صورت در دسترس انتخاب و مشارکت کنندگان با مقیاس سازگاری روانی-اجتماعی قبل و بعد از مداخله ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و با کمک نرم افزار spss-22 تحلیل شدند.
یافته هامیانگین سن مشارکت کنندگان در مطالعه 54 سال بود و به طور متوسط حدود 25 سال از زندگی مشترک آن ها می گذشت و بیماران حداقل سابقه 10 سال ابتلا به دیابت نوع 2 را داشتند. نمره سازگاری روانی-اجتماعی شرکت کنندگان گروه تجربی و شاهد قبل از انجام مداخله؛ به ترتیب برابر 8/31±73/60 و 2/35±45/33 و بعد از انجام مداخله به ترتیب برابر با 5/99±101/70 و 7/74±47/83 بود. آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که این تفاوت ها از نظر آماری معنی دار می باشد (05/0P≤) و مداخله شناختی-رفتاری باعث بهبود سازگاری روانی-اجتماعی زوجین مبتلا به دیابت نوع 2 شده است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج حاکی از اثربخشی و کارآمدی آموزش مبتنی بر شیوه شناختی-رفتاری، پیشنهاد می گردد مشاوران و درمانگران از این روش جهت بهبود سازش یافتگی روانی-اجتماعی زوجین مبتلا به دیابت نوع 2 استفاده نمایند.
کلیدواژگان: درمان شناختی-رفتاری، سازگاری روانی-اجتماعی، دیابت نوع 2، زوجین -
صفحات 328-338مقدمه
دیابت یک بیماری در حال گسترش در جهان است. علی رغم نقش موثر منابع حمایتی در مدیریت دیابت، در حال حاضر برنامه مدونی برای به کارگیری این منابع در بیماران مبتلا به دیابت وجود ندارد. لذا تیم پژوهش ضمن طراحی برنامه مراقبتی مبتنی بر منابع حمایتی؛ بر اساس مطالعه کیفی و مرور متون، مطالعه حاضر را با هدف اعتبارسنجی این برنامه در مبتلایان به دیابت نوع دو، و با روش دلفی انجام داد.
مواد و روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه روش شناختی است که جهت اعتباریابی برنامه مراقبتی با روش دلفی انجام شد. گروه خبرگان شامل 15 نفر از متخصصان حوزه دیابت بودند که به روش گلوله برفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها؛ پرسش نامه ساختار یافته با 38 سوال بود که بر اساس بخش های مختلف برنامه مراقبتی طراحی گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار spss نسخه 18 تحلیل گردید و درصد توافق با گویه های پرسش نامه تا رسیدن به اجماع ادامه یافت.
یافته ها:
در دور اول دلفی پیش نویس اولیه برنامه مراقبتی، بر اساس پیشنهادات اصلاحی مشارکت کنندگان تدوین و اصلاح گردید. سپس محتوای سوالات پرسش نامه تهیه شد. در دور دوم دلفی با اجماع روی گویه های پرسش نامه، درصد توافق اعضا گروه خبرگان بر اساس سوالات پرسش نامه، 93/5 به دست آمد.
نتیجه گیریبا توجه به این که میزان مقبولیت علمی و عملی برنامه مراقبتی مبتنی بر منابع حمایتی، بر اساس سوالات مطرح شده در پژوهش حاضر "بسیار زیاد" و "زیاد" بوده است، لذا توصیه می گردد از این برنامه جهت طراحی و تکمیل برنامه های مرتبط در سطح کشور استفاده گردد.
کلیدواژگان: روش دلفی، منابع حمایتی، برنامه مراقبتی، دیابت -
صفحات 339-350مقدمه
برای غلبه بر محدودیت های تعریف سندروم متابولیک در کاربرد بالینی، اخیرا شاخص سلامتی با عنوان”نمره کمی شدت سندروم متابولیک” (cMetS-S) معرفی و اعتبار آن در مطالعه قند و لیپید تهران تائید گردیده است. در این مطالعه، ارتباط شدت سندروم متابولیک بر اساس سن و جنس (cMetS-S) و بیماری قلبی عروقی را، فرای اجزا سندروم متابولیک بررسی کردیم.
مواد و روش هادر ابتدای مطالعه شرکت کنندگان 60-20 ساله، وارد مطالعه شدند. شرکت کنندگان با بیماری قلبی عروقی، سرطان، مصرف کورتیکواستروئید، نرخ تخمینی فیلتراسیون گلومرولی کمتر از30 میلی لیتر در دقیقه در 1/73 مترمربع سطح بدن و افراد باردار از مطالعه حذف شدند. ارتباط cMetS-S با بیماری های قلبی عروقی در 8500 شرکت کننده طی 18 سال پیگیری و با استفاده از مدل رگرسیون خطی نسبی کاکس ارزیابی و عملکرد آن برای پیش بینی رخداد بیماری قلبی عروقی با شاخص های سندروم متابولیک مقایسه شد.
یافته هاشرکت کنندگان با cMetS-S بالاتر، افزایش قابل توجه خطر ابتلا به بیماری قلبی عروقی، بیماری کرونری و غیر کرونری قلبی داشتند. مستقل از عوامل مخدوش کننده اجزا سندروم متابولیک، هر واحد 1-SD افزایش در cMetS-S به ترتیب نسبت خطر 1/67، 1/60 و 1/88 برای بیماری های قلبی عروقی، رخدادهای کرونری و غیرکرونری قلبی را به همراه داشت. تجزیه و تحلیل برازش مدل نشان داد که cMetS-S به طور مستقل از اجزا سندروم متابولیک، ارزش پیش بینی بهتری برای بیماری های قلبی عروقی نسبت به سندروم متابولیک (بر اساس تعاریف موجود) دارد (0/0001>P).
نتیجه گیریشاخص cMetS-S در پیش بینی بیماری های قلبی عروقی نسبت به سندروم متابولیک ارزش افزوده دارد که با در نظر گیری سهم وزنی اجزا سندروم متابولیک و تغییرات آن بر اساس سن و جنس می تواند یک معیار سلامتی برای تعیین شدت سندروم متابولیک باشد.
کلیدواژگان: سندرم متابولیک، بیماری های قلبی عروقی، مطالعه کوهورت -
صفحات 351-363مقدمه
لپتین و آدیپونکتین دو هورمون پپتیدی تنظیم کننده تعادل انرژی هستند. فعالیت بدنی می تواند موجب بهبود مقادیر پلاسمایی لپتین و آدیپونکتین شود. هدف مطالعه حاضر، تاثیر تمرین هوازی بر مقادیر پلاسمایی لپتین و آدیپونکتین در کودکان و نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق بود.
مواد و روش هاجستجو در پایگاه های اطلاعاتی پابمد، وب آو ساینس، اسکوپوس، جهاد دانشگاهی و مگیران؛ تا ژانویه سال 2024 انجام شد. فراتحلیل حاضر برای بررسی اثر تمرین هوازی بر مقادیر پلاسمایی لپتین و آدیپونکتین در کودکان و نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق انجام شد. تفاوت میانگین و فاصله اطمینان 95% (CI) با استفاده از مدل اثر تصادفی محاسبه شد. ناهمگونی با استفاده از آزمون I2 و سوگیری انتشار با تحلیل بصری فونل پلات و آزمون Egger بررسی شدند.
یافته هادر مجموع 21 مطالعه با (28 نوع مداخله ورزشی) 816 کودک و نوجوان دارای اضافه وزن و یا چاقی فراتحلیل شدند. نتایج نشان داد که تمرین هوازی سبب کاهش معنادار لپتین سرمی [0/001=P، (0/57- الی 0/19-) 0/387-=SMD] و افزایش معنادار آدیپونکتین سرمی [0/001=P، (0/25 الی 0/60) 0/430= WMD] نسبت به گروه شاهد در کودکان و نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق شد.
نتیجه گیریبه طور کلی نتایج فراتحلیل حاضر نشان داد که اجرای تمرین هوازی روشی موثر و سودمند برای کاهش سطوح گردش خونی لپتین و افزایش آدیپونکتین در کودکان و نوجوانان دارای اضافه وزن و چاق است. بنابراین به نظر می رسد که اجرای انواع تمرین هوازی می تواند یک مداخله غیردارویی و کاربردی برای تنظیم آدیپوکاین ها و کاهش اختلالات مرتبط با اضافه وزن و چاقی در کودکان و نوجوانان باشد.
کلیدواژگان: تمرین هوازی، لپتین، آدیپونکتین، کودکان و نوجوانان، چاق -
صفحات 364-383مقدمه
اثر مکمل کراتین بر نشانگرهای غیر مستقیم آسیب عضلانی و عملکرد ورزشی ورزشکاران در چندین پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این مطالعات متناقض بوده و تاثیر مثبت کراتین بر فرایند بازیابی و بهبود در ورزشکاران همچنان غیر مشخص است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر مکمل کراتین بر فرایند بازیابی و بهبود پس از ورزش و عوامل آسیب عضلانی در آزمودنی های سالم بود.
مواد و روش هاجستجوی نظام مند مقالات منتشر شده از پایگاه های اطلاعاتی انگلیسی و فارسی تا نوامبر سال 2023 برای بررسی اثر مکمل کراتین بر نشانگرهای آسیب عضلانی کراتین کیناز (CK) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) و درد عضلانی در آزمودنی های سالم انجام شد. تفاوت میانگین وزنی (WMD) و تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD) و فاصله اطمینان 95% با استفاده از مدل اثر تصادفی محاسبه شد.
یافته هادر مجموع 20 مطالعه شامل 458 آزمودنی، وارد فراتحلیل حاضر شد. نتایج نشان داد که کراتین سبب تغییر معنادار درد عضلانی در هیچ یک از زمان های 24، 48، 72 و 96 ساعت پس از ورزش، نسبت به گروه شاهد نشد. همچنین در دریافت کنندگان کراتین، تغییر معناداری در مقادیر، CK در هیچ یک از طیف های زمانی، نسبت به گروه شاهد مشاهده نشد. علاوه بر این، مصرف کراتین در افراد ورزشکار و غیرورزشکار سبب ایجاد تغییر معنادار در مقادیر LDH در محدوده های زمانی مختلف پس از ورزش، نسبت به گروه شاهد نشد.
نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان می دهد، مکمل کراتین در کاهش درد عضلانی و عوامل آسیب عضلانی پس از ورزش موثر نیست.
کلیدواژگان: تمرین ورزشی، کراتین کیناز، لاکتات دهیدروژناز، کراتین، درد عضلانی
-
Pages 309-318Introduction
Nowadays, diabetes mellitus is considered one of the most common diseases affecting the quality of life in the elderly. Therefore, this study was conducted to investigate the effect of self-care training program on health-related quality of life among elderly women with type 2 diabetes mellitus (T2DM).
Materials and MethodsIn this clinical trial, 99 elderly women with T2DM were selected using random cluster sampling and randomly divided into test and control groups in Tehran from 2022 to 2023. The test group received seven sessions of 30-60 minutes of self-care training specific for patients suffering from T2DM, while the control group received the same training in four intensive sessions after the post-test. Data collection tools included a two-part questionnaire on demographic information and quality of life (LEIPAD). Data analysis was performed using SPSS software version 26 software and descriptive and analytical statistical tests.
ResultsIn this study, 69.7% (69) of the participants were in the age group of 60-69 years. After the intervention, a significant difference was observed in the quality of life scores between the two groups (p<0.001). Within-group analysis also showed a significant difference in the quality of life scores before and after the intervention, with a positive change in the test group and a negative change in the control group (p=0.001).
ConclusionSelf-care education can improve the quality of life of elderly women with T2DM. Therefore, implementing such educational interventions is a suitable option for enhancing the quality of life of elderly women with T2DM.
Keywords: Type 2 Diabetes Mellitus, Aged, Self-Care, Educational Intervention, Metabolic Indices, Clinical Trial -
Pages 319-327Introduction
Marital adjustment has a favorable effect on the physical and mental health of couples suffering from type 2 diabetes mellitus (T2DM). It is necessary to use interventions and training based on psychological approaches to influence the level of psychosocial adjustment of couples. Therefore, the present study was conducted to determine the effect of cognitive behavioral training on the psychosocial adjustment of couples with T2DM.
Materials and MethodsThe current research is a semi-experimental study conducted on 40 patients and spouses of patients with T2DM. The samples were selected as available and the participants were evaluated with the scale of psychosocial adjustment before and after the intervention. The data were analyzed using the analysis of variance test with repeated measurements and with the help of SPSS software version 22.
ResultsThe average age of the participants in the study was 54 years, and they had been married for 25 years on average, and they had at least ten years of T2DM. The psychosocial adjustment scores of the participants of the experimental and control groups were 73.60±8.31 and 45.33±2.35 before the intervention and 101.70±5.99 and 47.83±7.74 after the intervention, respectively. The analysis of variance test with repeated measurement showed that these differences are statistically significant (P≤0.05) and the cognitive-behavioral intervention improved the psychosocial adjustment of couples with T2DM.
ConclusionAccording to the results indicating the effectiveness and efficiency of the treatment based on the cognitive-behavioral method, it is suggested that counselors and therapists use this method to improve the psychosocial adjustment of couples with T2DM.
Keywords: Cognitive-Behavioral Therapy, Psychosocial Adjustment, Type 2 Diabetes Mellitus, Couples -
Pages 328-338Introduction
Diabetes mellitus is a spreading disease in the world. Despite the effective role of supportive resources in diabetes management, there is currently no documented plan for the use of these resources in diabetic patients. So the research team, while designing a support resource-based care program based on qualitative study and systematic review, conducted the present study with the aim of validating the program in people with type 2 diabetes mellitus using the Delphi method.
Materials and MethodsThis is a methodological study conducted to validate the Delphi care program. Panel members included 15 experts in the field of diabetes, who were selected by the snowball method. The data collection tool was a structured questionnaire with 38 questions that were designed based on different parts of the care plan. The data was analyzed using SPSS software (version 18), and the percentage of agreement with the questionnaire dialects continued until a consensus was reached.
ResultsIn the first round of Delphi, the preliminary draft of the care plan was drafted and amended based on the suggestions and corrective opinions of the participants. Then the contents of the questionnaire questions were prepared. In the second round of Delphi and the consensus on the dialects of the questionnaire, the percentage of agreement of the members of the expert panel based on the questionnaire questions was obtained at 93.5.
ConclusionGiven that the scientific and practical acceptability of the care program based on support resources, based on the questions raised in the present study, was "very high" and "high", it is recommended that this program be used to design and complete related programs at the national level.
Keywords: Delphi Method, Support Resources, Care Program, Diabetes -
Pages 339-350Introduction
To overcome the limitations of the definition of metabolic syndrome (MetS) in clinical use, a health index named quantitative Metabolic Syndrome Severity Score (cMetS-S), has been recently introduced and validated in the Tehran Lipid and Glucose Study. This study investigated the association between the severity of MetS based on age and gender (cMetS- score), and cardiovascular diseases (CVD) beyond the components of MetS.
Materials and MethodsAt the beginning of the study, participants aged 20-60 years were enrolled. Those with cardiovascular disease, cancer, use of corticosteroid, estimated glomerular filtration rate <30 ml/min/1.73m², or pregnancy were excluded. The association between cMetS-S and cardiovascular diseases was evaluated continuously for 18 years follow-up among 8,500 participants using Cox proportional hazards regression models and its performance in predicting cardiovascular disease events was compared with the MetS criteria.
ResultsParticipants with higher cMetS-S showed a significant increase in the risk of cardiovascular disease (CVD), coronary heart disease (CHD), and non-coronary heart disease (non-CHD). Independent of the confounding factors of metabolic syndrome components, each 1-SD unit increase in cMetS-S was associated with risk ratios of 1.67, 1.60 and 1.88 for cardiovascular diseases, coronary and non-coronary cardiac events, respectively. Model fit analysis showed better CVD prediction value for cMetS-S independent of (MetS) components, compared with metabolic syndrome (p<0.0001).
ConclusionThe cMetS-S predicts cardiovascular diseases more accurately than the MetS and its components. The standardized cMetS-S, which considers the weighted contribution of MetS components and their variations by age and gender, may serve as a health metric for determining the severity of metabolic syndrome.
Keywords: Metabolic Syndrome, Cardiovascular Disease, Cohort Study -
Pages 351-363Introduction
Leptin and adiponectin are two peptide hormones that regulate energy balance. Physical activity can improve plasma levels of leptin and adiponectin. This study aimed to evaluate the effect of aerobic training on plasma levels of leptin and adiponectin in overweight and obese children and adolescents.
Materials and MethodsThe search was conducted in PubMed, Web of Science, Scopus, SID, and Magiran databases until January 2024. The present meta-analysis was conducted to investigate the effect of aerobic training on plasma levels of leptin and adiponectin in overweight and obese children and adolescents. Mean difference and %95 confidence interval (CI) were calculated using random effect model. Heterogeneity was evaluated using the I2 test and publication bias was evaluated by visual analysis of the funnel plot and Egger's test.
ResultsA total of 21 studies with (28 interventions) 816 overweight or obese children and adolescents were meta-analyzed. The results showed that aerobic exercise caused a significant decrease in serum leptin [P=0.001, (-0.57 to -0.19) SMD=-0.387] and a significant increase in serum adiponectin [P=0.001, (0.25 to 0.60) WMD=0.430] became overweight and obese compared to the control group.
ConclusionIn general, the results of this meta-analysis demonstrate that aerobic exercise is an effective and beneficial exercise method for reducing leptin blood circulation and increasing adiponectin in overweight and obese children and adolescents. Therefore, it seems that types of aerobic exercise may be a non-pharmacological and practical intervention to regulate adipokines and reduce disorders related to overweight and obesity in children and adolescents.
Keywords: Aerobic Training, Leptin, Adiponectin, Children, Adolescents, Obesity -
Pages 364-383Introduction
Several studies have investigated the effect of creatine supplementation on indirect markers of muscular damage and sports performance of athletes. However, pooled data from several studies suggest that the benefits of creatine on recovery of athletes are limited. The aim of this study was to investigate the effect of creatine supplementation on post-exercise recovery and muscle injury factors in healthy subjects.
Materials and MethodsA systematic search of articles published in English and Persian databases until November 2023 was conducted to investigate the effect of creatine supplementation on muscle injury markers creatine kinase (CK) and lactate dehydrogenase (LDH) and muscle soreness in healthy subjects. Weighted mean difference (WMD) and standardized mean difference (SMD) and 95% confidence interval were calculated using random effect model.
ResultsA total of 20 studies including 458 subjects were included in the present meta-analysis. The results showed that creatine did not cause a significant change in muscle soreness in any of 24, 48, 72, and 96 hours after exercise compared to the control group. Also, creatine did not cause a significant change in CK in any time spectrum compared to the control group. In addition, creatine did not cause a significant change in LDH in different time ranges after exercise compared to the control group in athletes and non-athletes.
ConclusionThe results of the present study show that creatine supplementation is not effective in reducing muscle soreness and muscle injury factors after exercise.
Keywords: Exercise Training, Creatine Kinase, Lactate Dehydrogenase, Creatine, Muscle Soreness