فهرست مطالب

غدد درون ریز و متابولیسم ایران - سال سوم شماره 3 (پیاپی 11، پاییز 1380)

مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال سوم شماره 3 (پیاپی 11، پاییز 1380)

  • 85 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1380/08/15
  • تعداد عناوین: 9
|
  • مقالات پژوهشی
  • فرهاد حسین پناهگ مهدی هدایتی، پروین میرمیران، یدالله محرابی، فریدون عزیزی صفحه 147
    کاهش سطح سرمی کلسیم و فسفر ناشی از مشکلات تغذیه ای، اهمیت اساسی در ارتباط با بیماری های متابولیک استخوان بخصوص ریکتز و استئومالاسی دارد. آلبومین به عنوان فراوانترین پروتئین سرم و مهمترین پروتئین اتصالی به کلسیم، جهت ارزیابی تغییرات کلسیم تام مورد استفاده قرار می گیرد و علاوه بر آن شاخص نه چندان مناسبی جهت ارزیابی کفایت دریافت پروتئین نیز می باشد. استخراج اطلاعات پایه وجامع در این مورد می تواند رهنمودهای مناسبی در اختیار برنامه ریزان بهداشتی کشور در جهت پیشگیری از بروز کمبودهای احتمالی قرار دهد. در این مطالعه توصیفی از جامعه مورد بررسی که کودکان 10-8 ساله دبستانی شهری و روستایی در 23 استان کشور بودند، تعداد 1300 نفر بصورت تصادفی انتخاب و از آنها خونگیری به عمل آمد. میانگین کلسیم، فسفر و آلبومین سرم در کل نمونه ها بترتیب mg/dL 7/0±6/8، mg/dL 9/0±9/4 و g/dL 6/0±6/4 بود. سطح سرمی کلسیم و آلبومین در دو جنس تفاوت معنی داری نداشت، فسفر سرم در پسران mg/dL 91/0±95/4 نسبت به دختران mg/dL 9/0±83/4 افزایش معنی داری داشت (020/0P<). سطح سرمی کلسیم، فسفر و آلبومین شهری و روستایی تفاوت معنی داری نداشت. در 61% کل نمونه ها (58% شهری و 62% روستایی) در هر دو جنس کلسیم سرم کمتر از mg/dL 8/8 بود. کلسیم در 4/6% کمتر از mg/dL5/7، در 4/8% بین mg/dL5/7 تا 8 و 46% بین mg/dL 8 تا 8/8 بود. تنها 2 مورد کلسیم بالاتر از mg/dL 8/10 در استان بوشهر وجود داشت. متوسط کلسیم سرم در استان های آذربایجان شرقی، اردبیل و اصفهان کمتر از mg/dL 8 و در استان های تهران، چهارمحال، زنجان، سمنان، کرمان، کرمانشاه، همدان و مرکزی کمتر از mg/dL 5/8 بود. شیوع هیپوکلسمی در مناطق شهری و روستایی و در دو جنس تفاوت معنی داری نداشت. فسفر در 2/6% کل نمونه ها (6/5% پسران و 1/7% دختران) کمتر از mg/dL7/3 بود. هیپوفسفاتمی در مناطق شهری و روستایی و در دو جنس تفاوت معنی داری نداشت. در استان های اصفهان، تهران و خوزستان بترتیب در 27%، 20% و 18% موارد هیپوفسفاتمی مشاهده شد. آلبومین سرم در 8/12% کل نمونه ها (7/12% پسران و 1/13% دختران) کمتر از g/dL 4 بود. هیپوآلبومینیمی در مناطق شهری و روستایی و در دو جنس تفاوت معنی داری نداشت. در استان های اردبیل، خوزستان و تهران بترتیب در 56%، 42% و 41% موارد هیپوآلبومینمی وجود داشت. در 5% کل نمونه ها هیپوکلسمی همراه با هیپوفسفاتمی مشاهده گردید. از نظر آماری ارتباط معنی داری بین کلسیم و فسفر سرم (0001/0P<، 334/0 r=) و فسفر و آلبومین سرم (0001/0P<، 153/0 r=) وجود داشت. این بررسی وجود هیپوکلسمی را در حدود سه پنجم دانش آموزان 10-8 ساله در سطح کشور، که در 5% موارد همراه با هیپوفسفاتمی است، نشان می دهد. نتایج این بررسی نیاز به توجه فوری و برنامه ریزی در جهت بررسی اتیولوژیک و سیاستگزاری کلان جهت پیشگیری و اصلاح مشکلات تغذیه ای کودکان و نوجوانان را بویژه در ارتباط با بیماری های متابولیک استخوان توصیه می کند.
    کلیدواژگان: کلسیم، فسفر، آلبومین، تغذیه
  • محمد پژوهی، رویا حسینی، باقر لاریجانی، محمدحسن باستان حق، اکبر سلطانی، رضا برادر جلیلی صفحه 161
    مقدمه
    استئوپنی دیابتی یک عارضه شناخته شده ولی فراموش شده دیابت شیرین می باشد. گرچه در اکثر مطالعات از استئوپنی به عنوان یک عارضه ثابت شده نوع یک یاد می شود، نتایج بررسی های سنجش تراکم استخوان در بیماران دیابتی نوع دو متفاوت و گاه متضاد بوده است. با توجه به شیوع بالای دیابت نوع دو و استئوپنی در زنان یائسه و اهمیت اقتصادی اجتماعی این دو، ما یک مطالعه کنترل شده را در مورد سنجش تراکم استخوان در زنان یائسه دیابتی نوع دو طراحی کردیم. هدف از این مطالعه مقایسه یافته های سنجش تراکم استخوان در نواحی فمور و فقرات کمری در زنان یائسه دیابتی نوع دو با افراد گروه شاهد می باشد.
    مواد و روش ها
    نتایج یافته های سنجش تراکم استخوان در 65 زن یائسه دیابتی نوع دو در سنین 65-45 سال با 65 زن سالم و یائسه در سنین 65-45 سال مقایسه گردید. تراکم استخوان در ناحیه پروگزیمال فمور (neck، ward، trochanter) و فقرات کمری (L4 L2) با روش DEXA اندازه گیری شد. بیماران بر اساس T-Score گردن فمور، در صورتی که بیشتر از 1- و کمتر از 1- باشد به دو زیر گروه دیابتی غیراستئوپنیک (زیر گروهhigh BMD) و زیر گروه استئوپنیک استئوپروتیک (زیر گروه low BMD) تقسیم شدند. FBS، 2hppG، HbA1C، سطح سرمی کلسیم، فسفر، آلکالن فسفاتاز و کلسیم و سدیم ادرار 24 ساعته بین این دو زیر گروه مقایسه گردید.
    نتایج
    میانگین نتایج سطح تراکم استخوان در ناحیه ward در زنان دیابتی g/m2 165/0±644/0 در برابر g/m2138/0±705/0 در افراد شاهد بود (037/0P<). میانگین سنجش تراکم استخوان ناحیه ward در افراد گروه مورد g/m2 21/0±658/0 در برابر g/m299/0±737/0 در افراد کنترل بود (01/0=P). ولی در ناحیه گردن فمور و فقرات کمری تفاوت واضحی بین دو گروه مشاهده نگردید. در زیر گروه استئوپروتیک دیابتی سطح HbA1C، آلکالن فسفاتاز و کلسیم و سدیم ادرار 24 ساعته بالاتر و سطح کلسیم و فسفر سرمی پایین تر از زیر گروه غیراستئوپروتیک دیابتی بود، هر چند این اختلافات از نظر آماری معنی دار نبود. تعداد مصرف کنندگان استروژن در زیر گروه غیراستئوپروتیک با اختلاف معنی داری بالاتر بود (05/0=P). از نظر تعداد شکستگی های غیر مهره ای در 5 سال اخیر بین گروه شاهد و مورد اختلاف معنی داری مشاهده نگردید.
    بحث: سن و تعداد سال هایی که از منوپوز می گذرد از ریسک فاکتورهای عمده برای پیشرفت استئوپنی در افراد دیابتی می باشد. علیرغم BMI بالاتر در افراد دیابتی در این مطالعه، و نقش محافظت کننده چاقی روی توده استخوانی، بنظر می رسد که در کاهش تراکم استخوان نواحی ward و تروکانتر در افراد دیابتی عوامل دیگری غیر از چاقی نقش داشته باشند.
    کلیدواژگان: سنجش تراکم استخوان، استئوپنی، استئوپروز، دیابت نوع دو، منوپوز
  • حسن رضوانیان، تقی امیریانی، مسعود امینیگ منوچهر غروی، اشرف امین الرعیا، علی کچوپی صفحه 171
    نفروپاتی دیابتی شایعترین علت نارسایی مرحله انتهایی کلیه (ESRD) می باشد و پروتئینوری نقش مهمی در تسریع پیشرفت به سمت ESRD دارد. پنتوکسی فیلین (PTX) دارویی است که با مهار TNF-α و با کاهش پروتئینوری در کند کردن سیر نفروپاتی موثر است. برای بررسی اثر PTX بر پروتئینوری و مقایسه آن با کاپتوپریل، 40 بیمار دیابتی نوع دو مورد مطالعه قرار گرفتند. این افراد پروتئینوری بیش از 300 میلی گرم در روز داشته، منع مصرف PTX نداشتند و تحت درمان با PTX یا خانواده مهارکننده های مبدل آنژیوتانسیون (از جمله کاپتوپریل) قرار نبودند. در طی مطالعه تغییری در برنامه درمانی کنترل قند خون یا فشار خون بالا (در صورت مبتلا بودن) داده نشد. بیماران به روش Cross over در دو دوره 2 ماهه و با فاصله زمانی یک ماه (wash out) تحت درمان با PTX و کاپتوپریل قرار گرفتند و در شروع و پایان هر دوره درمانی فشارخون، قند خون ناشتا، کراتینین سرم، کراتینین، پروتئین و حجم ادرار 24 ساعته اندازه گیری شد. PTX سبب کاهش پروتئینوری به میزان 63/0±44/0 گرم در روز و کاپتوپریل به طور متوسط باعث کاهش 22/0±1/0 گرم در روز شد. مقایسه این دو از نظر آماری معنادار است (008/0 = P) و نشان می دهد PTX در کاهش پروتئینوری موثر بوده و اثر آن از کاپتوپریل بیشتر است.
    کلیدواژگان: پروتئینوری، نفروپاتی دیابتی، پنتوکسی فیلین، کاپتوپریل
  • جواد بهجتی اردکانی، رامبد حاجی پور، فراز والایی، فریدون عزیزی صفحه 179
    مقدمه
    رابطه بین بیماری های غدد تیروئید و چشم، مورد توجه بسیاری از محققان بوده است، ولی در این بین به گلوکوم به عنوان دومین عامل کوری چشم توجه کافی نشده است. از این رو در این مطالعه تصمیم به بررسی شیوع پرکاری و کم کاری تیروئید در مبتلایان به گلوکوم گرفته شد.
    مواد و روش ها
    از بین بیماران مبتلا به انواع مختلف گلوکوم مراجعه کننده به بیمارستان فارابی، 174 بیمار که دارای یکی از انواع گلوکوم با زاویه باز یا بسته (غیرباز) بودند به روش غیرتصادفی ساده انتخاب شدند. پس از دریافت اجازه جهت شرکت در طرح، از نظر فشار کره چشم معاینه و آزمون های تیروئیدی برای آنها انجام شد، که بر اساس نتایج بدست آمده برای هریک از آنها تشخیص یکی از انواع هیپوتیروئیدی، یوتیروئیدی یا تیروتوکسیکوز داده شد.
    نتایج
    سن متوسط بیماران 11±59 سال بود. 32% بیماران گلوکوم با زاویه باز و بقیه گلوکوم با زاویه غیر باز داشتند. 7/1% و 4/3% بترتیب هیپوتیروئیدی و تیروتوکسیکوزی تحت بالینی داشتند. فشار داخل چشم بین سه گروه هیپوتیروئید، یوتیروئید و تیروتوکسیک بترتیب 4/4±5/16، 9/6±5/16 و 1/6±9/21 میلی متر جیوه بود که تفاوت معنی داری را نشان نمی دهد، تفاوت معنی داری در شیوع ابتلای به بیماری های تیروئید بین دو گروه دارای گلوکوم با زاویه باز و بسته وجود نداشت.
    بحث: نتایج حاصله از نظر میزان اختلالات تیروئید با نتایج یکی دیگر از طرح های محقق و همچنین اعداد بدست آمده از دیگر تحقیقات مقایسه شد که در مقایسه به نظر میرسد میزان اختلالات تیروئید در بیماران مبتلا به گلوکوم بیش از جمعیت طبیعی باشد. با وجود آنکه بعضی مقالات بیان کرده بودند که شیوع کم کاری تیروئید در گلوکوم با زاویه باز بیش از گلوکوم با زاویه بسته است، در این تحقیق چنین موردی پیدا نشد.
    کلیدواژگان: تیروئید، فشار کره چشم، گلوکوم، گلوکوم با زاویه باز، هیپوتیروئیدی، تیروتوکسیکوز
  • سعید کلانتری صفحه 189
    مقدمه
    شیوع بیماری های تیروئید با افزایش سن بیشتر می شود. شیوع هیپوتیروئیدی و تیروتوکسیکوز در افراد مسن بالای 60 سال در مطالعات مختلف بترتیب بین 17 تا 4% و 2% ذکر شده است. بعضی مطالعات حاکی از آن است که بیماری های خودایمنی تیروئید در نواحی دارای ید کافی تشدید می یابد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه در رشت، که یک ناحیه کمبود ید شناخته شده بود، روی ساکنان یک مرکز سالمندان بالغ بر 128 فرد (42 مرد و 86 زن) سالم صورت گرفت. سن متوسط بترتیب برای مردان و زنان 5/7±5/72 و 6/10±9/73 سال بود. بعد از معاینه فیزیکی، در تمام بیماران آزمون های تیروئید و اندازه گیری آنتی بادی های ضدتیروئید انجام شد. اطلاعات بدست آمده از نظر آماری با آزمون آنالیز واریانس و ضریب همبستگی مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    نتایج
    شیوع گواتر 18% (23 بیمار، 4 مرد و 19 زن) بود. 8 بیمار (25/6%) mU/L5TSH> داشتند که در 2 نفر (5/1%) از آنها mU/L10TSH> بود. هیچکدام از بیماران بجز 2 نفر که مشخص گردید هیپوتیروئیدی ثانویه دارند، mg/dL 5/4<‍4‍T نداشتند. آنتی بادی های ضدتیروئید در همه بیماران منفی بود. تغییرقابل توجهی در میزان T4، TSH، FTI با افزایش سن بین دهه های سنی در زنان و مردان وجود نداشت، ولیکن T3 به طور چشمگیری در افراد مسن تر کاهش یافته بود (05/0 P<). در این مطالعه شیوع هیپوتیروئیدی 25/6% و همگی نیز از نوع تحت بالینی بود و آنتی بادی های ضد تیروئید در همه افراد منفی گزارش شد.
    بحث: در این مطالعه شیوع کم کاری تیروئید در سالمندان نسبت به مطالعات دیگر کمتر و به طور غیرقابل انتظاری آنتی بادی های ضد تیروئید در همگی منفی بود که این مساله شاید بخاطر اثرات کمبود ید در این منطقه باشد. میزان T3 نیز به طور قابل توجهی با بالا رفتن سن کاهش نشان می داد.
    کلیدواژگان: سالمندان، تیروتوکسیکوز، هیپوتیروئیدی، آنتی بادی های ضد تیروئید
  • علیرضا استقامتی، عباس یوسفی زاده، محمد رخشان، رامین مهرداد صفحه 193
    گره های تیروئید در مناطق بومی (آندمیک) به دلیل احتمال بدخیمی اهمیت دارند. برای تشخیص ماهیت پاتولوژیک گره ها آسپیراسیون سوزنی (FNAB) به عنوان اولین روش تشخیصی آسان و مقرون به صرفه است. این روش به مهارت شخصی که FNAB را انجام می دهد و تجربه پاتولوژیست، بسیار وابسته است. در این مطالعه آینده نگر 153 بیمار (112 زن و 41 مرد، نسبت زن به مرد 73/2) طی سال های 1367 تا 1379 در بیمارستان بانک ملی مورد بررسی قرار گرفتند. متوسط سن بیماران± انحراف معیار 9/12±5/40 سال بود. تمام بیماران FNAB شدند و نتایج FNAB و نمونه های جراحی بیماران در نهایت توسط یک آسیب شناس مورد بررسی قرار گرفت. FNAB 133 بیمار (87%) خوش خیم (کیست کلوئید، آدنوم فولیکولر، هیپرپلازی ندولر، تیروئیدیت و جسم خارجی) گزارش شد. 8 بیمار (2/5%) FNAB مشکوک داشتند. در 8 مورد (2/5%) کارسینوم پاپیلری، 3 مورد (2%) کارسینوم فولیکولر و 1 مورد (65/0%) کارسینوم هرتل سل بود. نتایج نمونه های جراحی در 122 بیمار (72/79%) گواتر ندولر یا مولتی ندولر، آدنوم فولیکولر و کیست کلوئیدال، در 9 بیمار (88/5%) تیروئیدیت هاشیموتو، و یک بیمار (65/0%) تیروئیدیت ریدل، 16 بیمار (45/10%) کارسینوم پاپیلری، 3 بیمار (2%) کارسینوم فولیکولر و یک بیمار (65/0%) کارسینوم هرتل سل بود. حساسیت FNAB 75% و اختصاصی بودن آن 97% می باشد. ارزش اخباری مثبت (PPV) FNAB در این مطالعه 9/78% و ارزش اخباری منفی (NPV) آن 3/96% بوده است. درصد گره های بدخیم در مردان 4/24% بود که در مقایسه با میزان بدخیمی در زنان (9/8%) تفاوت آماری قابل ملاحظه ای داشت (012/0P<). FNAB روش مناسبی برای تشخیص کانسرهای تیروئید در بیمارانی است که گره سرد تیروئید دارند و اختصاصی بودن و ارزش اخباری منفی آن قابل قبول است. دقت در نمونه گیری و تجربه کافی آسیب شناس سبب افزایش حساسیت و ارزش اخباری مثبت این روش خواهد شد.
    کلیدواژگان: FNAB، ندول های تیروئید، حساسیت، اختصاصی بودن، ارزش اخباری مثبت، ارزش اخباری منفی
  • حمیدرضا جباردارجانی، سیامک آرامی، محمدرضا مسجدی، علی دهناد صفحه 205
    روش درمان رایج بیماران مبتلا به کانسرهای پیشرفته تیروئید با تهاجمات موضعی تومور به داخل تراشه و راه های هوایی عمل جراحی می باشد، اما در مورد بیمارانی که بنا به دلایل خاص قادر به تحمل جراحی نبوده اند، استفاده از Nd-YAG لیزر به عنوان یک روش موثر باعث از بین رفتن تومور داخل تراشه، رفع انسداد و در نتیجه بهبود وضعیت تنفسی می گردد. این مطالعه بصورت آینده نگر و کارازمایی بالینی کنترل نشده در بیماران مراجعه کننده مبتلا به کانسر تیروئید به بیمارستان مسیح دانشوری در فاصله سال های 1376 تا 1378 صورت گرفته است. تمامی این بیماران بعد از انجام برونکوسکوپی، بوسیله لیزرNd -YAG از طریق فرایند فوتواواپوراسیون و فوتوکواگولاسیون با بیحسی موضعی تحت درمان قرار گرفتند. تعداد کل بیماران یازده نفر شامل 5 مرد و 6 زن بود. متوسط سن مردان 7/49 سال و زنان 5/55 سال بود. این بیماران طی دوره درمانی که از 6 ماه تا 3 سال به طول انجامید، از 8 بار تا 25 بار تحت لیزر درمانی قرار گرفتند که همگی در نهایت بعد از اتمام دوره لیزر درمانی خود با رفع کامل علایم انسدادی و بهبود چشمگیر وضعیت تنفسی مرخص شدند. در دوره پیگیری یک ساله بیماران عارضه ای مشاهده نشد. نتایج نشان می دهد که با دسته بندی صحیح بیماران مبتلا به کانسر تیروئید با تهاجم موضعی، می توان از Nd-YAG لیزر جهت درمان علامتی این تهاجمات موضعی استفاده کرد و ضمن کسب نتایج مطلوب و پرهیز از تحمل یک عمل جراحی و عوارض احتمالی آن، به عنوان راهی جهت بهبود هر چه بیشتر کیفیت مدت زمان باقی مانده زندگی بیماران و کاستن از مرگ آنان به علت انسداد راه هوایی و خفگی معرفی گردد.
    کلیدواژگان: سرطان تیروئید، تراشه، لیزر، تهاجم موضعی
  • مقالات مروری
  • فریدون عزیزی صفحه 211
    اثرات مختلف سلاح های حاوی خردل گوگردی بر سیستم های تنفسی، خونی، گوارشی و اثرات آن بر پوست، چشم، تغییرات ژنتیکی و سرطان زایی قبلا گزارش شده اند، ولی اثرات آن بر سیستم آندوکرین تا 15 سال پیش ناشناخته بود. اگر چه شیمی درمانی سرطان ها با مواد مشابه در توقف اسپرماتوژنز و ایجاد نارسایی تخمدان مشخص بود، ولی این اثرات در پی مصرف مکرر مجموعه ای از چند داروی شیمیایی بروز می کند و نمی تواند به سلاح های شیمیایی تعمیم یابد. در جریان جنگ عراق علیه ایران، مرکز تحقیقات غدد درون ریز برای اولین بار در جهان تحقیقات وسیعی برای شناخت اثرات سلاح های شیمیایی انجام داد. در هفته اول پس از مصدومیت شیمیایی، غلظت سرمی هورمون های تیروئید کاهش یافته و T3 معکوس افزایش می یابد. T4و FT4I سه هفته بعد از حادثه افزایش می یابد، ولی T3 و FT3I تا هفته پنجم هنوز کاهش قابل توجهی دارد. غلظت TSH تغییر مهمی نشان نمی دهد. این تغییرات در رزمندگان با گازهای عصبی دیده نشد. تغییرات در هورمون های تیروئید شبیه سوختگی های شدید است و به علت کاهش فعالیت محور هیپوفیز تیروئید و نیز کاهش تبدیل T4 به T3 در سلول های محیطی است. غلظت کورتیزول و ACTH سرم در هفته اول پس از مصدومیت افزایش می یابد. ACTH تا هفته پنجم همچنان افزایش می یابد، ولی کورتیزول بتدریج کاهش پیدا نموده و در هفته پنجم کاهش چشمگیری نشان می دهد. لذا در ابتدای مصدومیت، استرس شدید سبب افزایش کورتیزول و ACTH می شود، ولی در هفته های 3 تا 5 پس از تماس، خردل گوگردی اثرات مستقیم بر غده فوق کلیه دارد. در هفته های اول غلظت تستوسترون تام و آزاد و دی هیدرواپی آندروسترون به مقدار زیاد کاهش می یابد. سطح سرمی FSH و LH طبیعی است، ولی پاسخ آنها به GnRH ناکافی است. در سومین هفته LH و در پنجمین هفته FSH و پرولاکتین افزایش می یابد. غلظت این هورمون ها 12 هفته پس از مصدومیت طبیعی است. میزان اسپرم در سال های پس از صدمه کاهش عمده ای را در بسیاری از مصدومین شیمیایی با خردل داشت و تکه برداری از بیضه توقف کامل یا نسبی اسپرماتوژنز را نشان داد. در مجموع اثرات سلاح های شیمیایی حاوی خردل گوگردی در هفته های اول به علت استرس شدید شبیه سوختگی است و از طرف دیگر اثرات مستقیم بر توقف تکثیر DNA در هسته سلول ها دارد که اثرات مخرب آن در اسپرماتوژنز ممکن است برای سال ها باقی بماند. پیگیری فعالیت هورمونی مصدومین شیمیایی در سال های پس از مصدومیت بویژه کار عملی بیضه ها و اسپرماتوژنز توصیه می شود.
    کلیدواژگان: سلاح های شیمیایی، خردل گوگردی، آزمون های فعالیت تیروئید، هیپوفیز، آدرنال
  • اخبار همایشها
    صفحه 223
|
  • F. Hoseinpanah, M. Hedayati, P. Mirmiran, Y. Mehrabi, F. Azizi Page 147
    Reduction of serum calcium and phosphorus due to nutritional problems has fundamental importance in regard with metabolic bone diseases especially rickets and osteomalacia. As the most abundant serum protein, and the most important calcium binding protein, albumin is necessary for evaluation of total calcium changes. It is also a poor indicator of protein intake. Extracting basic and extensive information in this repect can provide health progrmmers of the country with suitable guides in order to prevent the rising of possible deficiencies. In this descriptive research, a random sample of 1300 children were chosen form the population of rural and urban students aged 8-10y in 23 provinces of the country and blood was taken from them. The levels of calcium, phosphorus and albumin for all samples were checked in the same laboratory and the same manner. Serum calcium was correctd according to the level of albumin. The mean levels for calcium, phosphorus and albumin were 8.6±0.7 mg/dL, 4.9±0.9 mg/dL, and 4.6±0.6 gr/dL respectively. There were not significant differences for the serum calcium and albumin levels in the two sexes, but the serum level of phosphorus was higher in boys than in girls (P<0002). The difference between serum calcium, phosphorus and albumin of rural and urban areas was not significant. Calcium less than 8.8 mg/dL was observed in 61% of the whole sample (58% urban and 62% rural) for both sexes. Calcium was less that 7.5 mg/dL for 6.4%, between 7.5 and 8 mg/dL for 8.4% and between 8 and 8.8 mg/dL for 46%. There were only two cases in Booshehr province with calcium more than 10.8 mg/dL. Average calcium was less than 8.0 mg/dL for East Azerbaijan, Ardebil, and Isfahan provinces. It was less than 8.5 mg/dL for Tehran, Chaharmahal, Zanjan, Semnan, Kerman, Kermanshah, Hamedan and Markazi provinces. Hypocalcemia did not differ significantly for rural and urban areas and for the two sexes. Phosphorus was less than 3.9 mg/dL for 6.2% of the whole population (5.6% boys and 7.1% girls). Hypophosphatemia did not differ significantly for rural and urban areas and for the two sexes. Hyphophosphatemia was observed in Isfahan, Tehran and Khoozestan by 27%, 20% and 18% respectively. Albumin was less than 4.0 g/dL for 12.8%, of the whole population (12.7% boys and 13.7% girls). Hypoalbuminemia was observed in Ardebil, Khoozestan and Tehran by 65%, 42% and 41%, respectively. Hypocalcemia was accompanied by hypophosphatemia in 5% of the cases. The correlation between serum calucium and phosphorus (P<0.001 and r = 0.334) and phosphorus and albumin (P<0.001 and r = 0.153) were significant. This study shows the existence of hypocalcemia in about three fifths of the students aged 8-10y in the country, 5% of which are accompanied by hypophosphatemia. The results of this study demonstrate the need for immediate attention and programming to carry out an etiologic survey and extensive policy making to prevent and remove the nutritional problems of the children and the adolescent, especially in connection with metabolic bone diseases.
  • M. Pajouhi, R. Hosseini, B. Larijani, Mh Bastanhagh, A. Soltani, R. Jalili Page 161
    Diabetic osteopenia is a recognized but neglected complication of diabetes mellitus. Most studies have reported low BMD values in type 1, but the BMD results in type 2 is often conflicting. Considering the high prevalence of diabetes type 2 and the importance of osteopenia in postmenopausal women together with its socioeconomic and health burdens, we designed a controlled study of BMD in postmenopausal diabetic women. Proximal femoral and lumbar BMD findings in the subjects were compared to the healthy postmenopausal controls. BMD results from 65 postmenopausal women, aged 45-65 years old, with diabetes type 2 were compared with 65 age matched controls. BMD at proximal femur (neck, ward, trochanter) and lumbar spine (L2-L4) was performed using DEXA. Subjects were categorized as “diabetic – non osteopenic” (or high BMD) and “diabetic osteopenic – osteoporotic” (or low BMD) based on whether their femoral neck T-score were above or below –1, respectively. Serum levels of FBS, 2hpp glucose, HbA1C, Ca, Ph, alkaline phosphatase, urinary Ca and Na were also assessed between two subgroups. Mean BMD value of ward area in diabetic women was 0.644±0.165 g/cm2 vs. 0.705±0.138 g/cm2 in controls (P<0.03). Trochanteric mean BMD in cases was 0.658±0.21g/cm2 vs. 0.737±0.99 in controls (P=0.01). But at femoral neck and lumbar spine no significant difference was seen between two groups. The osteoporotic subgroup of diabetic patients showed higher levels of HbA1C, alkaline phosphase and 24h urinary Ca and Na, but lower levels of serum Ca and Ph, however, the differences did not reach statistical significance. Estrogen consumption was more common in high BMD patients (P=0.05). There was no significant difference between the case and control groups in respect of absent vertebral fractures in the course of recent five years. Age and span of time following menopause, appear to be major risk factors for osteopenia in diabetic patients. Despite higher body mass index in diabetes and considering the protective role of obesity on bone mass, there seems to be a significant decrease in ward and trochanteric BMD values in diabetic patients, indicating that factors other than obesity could affect their BMDs.
  • H. Rezvanian, T. Amiriyani, M. Amini, M. Gheravi, A. Aminorroaya, A. Kachoei Page 171
    Diabetic nephropathy is the most common cause of ESRD. Proteinuria has an important role in rapid progression to ESRD. Pentoxifylline (PTX) is a drug with TNF-α suppression effect and hence reduction of proteinuria and slowing of progression of diabetic nephropathy. To evaluate this hypothesis of PTX effect in comparison with captopril, we studied 40 type 2 diabetics with macroproteinuria (> 300 mg/day), who had no contraindication for PTX and didn’t take PTX or ACEI for the past year. We didn’t change the profile of diabetes or HTN drugs of our patients. We planned a cross over study in two 2-month periods of PTX or captoril therapy spaced with a one-month washout period. At beginning and the end of each treatment period we measured blood pressure, FBS, creatinine and 24-hour urine collection for volume, creatinine and protein. PTX reduced proteinuria by 0.44±0.63g/day in comparison with 0.1±0.22g/day with captoprial (P = 0.008). In conclusion PTX is superior than captopril in reducing proteinuria in type 2 diabetic patients.
  • J. Behjati, R. Hajipoor, F. Valaie, F. Azizi Page 179
    The relationship between thyroid disorders and glaucoma is not clear. This study aimed at determining the prevalence of thyroid dysfunction in patients with glaucoma. 174 patients with open angle and non-open angle glaucoma (OAG and NOAG) visiting Farabi Hospital were selected using simple non-random sampling. Intraocular pressure (IOP) and thyroid function tests (TFT) were measured and the patients were divided into different groups according to their thyroid function status (hypo-, eu- and hyperthyroid). Mean age of the patients was 59±11 years. Among all patients, 32% had OAG, and others had NOAG. Of 174 patients, 1.7% were subclinically hypothyroid and 3.4% were subclinically thyrotoxic. The mean intraocular pressures of the hypo-, eu- and hyperthyroids were 16.5±4.4, 16.5±6.9 and 21.9±6.1 mmHg, respectively, which shows no significant difference. No significant difference in the prevalence of thyroid disorders was found between those with OAG and NOAG. Compared to other studies the prevalence of thyroid disorders in patients with glaucoma is higher than that of normal population. Our findings controvert the results of some other studies, in which higher prevalence of hypothyroidism in OAG than that of NOAG was observed.
  • S. Kalantari Page 189
    Prevalence of thyroid diseases increases with age. 4% to 17% hypothyroidism and 2% thyrotoxicosis has been reported in elderly population over 60 years of age. The age and sex distribution of all thyroid antibodies in men has shown no significant variation with aging, but a marked increase with age was shown in women. Some studies have suggested that thyroid autoimmunity is exacerbated in iodine sufficient areas. To evaluate geriatric thyroid function in iodine deficient area we conducted this study in Rasht, which is a known iodine deficient district in North Iran. The study included physical exam for goiter and thyroid function tests on 128 healthy elderly residents of an old people’s home in Rasht. Mean age of 42 males was 72.5±7.5 years and 86 females 73.9±10.6 years. 23 cases (18%) including 4 men (8%) and 19 women (21%) had clinical goiter. 8 cases (6.25%) had TSH>5 mU/L. Tsh was > 10mU/L in 2 of them (1.5%). Only 2 cases had T4<4.5 μg/dL, who suffered from secondary hypothyroidism. Anthithyroid antibodies were negative in all the subjects. There was no significant age related change in T4, FTI, and TSH among different age decades. In either sex, T3 was significantly decreased in older subjects. In this study, incidence of hypothyroidism was 6.25% equally in both genders, and all these patients had subclinical hypothyroidism, surprisingly, with negative thyroid autoantibodies. These findings are in contrast with the high incidence of hypothyroidism and antithyroid antibodies shown in other studies. This difference might be due to iodine deficiency in this area.
  • Ar Esteghamati, A. Yousefizadeh, M. Rakhshan, R. Mehrdad Page 193
    Thyroid nodules are one of the most common problems, especially in endemic areas, and their importance is due to probability of cancer. Because FNA is easy and cost-effective, it is usually the first step in diagnosis and evaluation of these nodules. This method is highly dependent on the clinician’s skill and pathologist’s experience. In this prospective study, 153 patients (112 F, 41 M, F/M= 2.73) from 1997-2000 in Bank Melli Hospital were studied. The mean age±SD of patients was 40.5±13 years. FNA was done for all of these patients and results of FNAs and surgical specimens of these patients were reported by a single pathologist. On FNA, 133 cases (87%) were nonmalignant (including colloid cyst, colloid adenoma, nodular hyperplasia, thyroiditis), 10 cases (6.5%) were suspicious, 6 cases (3.9%) were papillary carcinoma, 3 cases (2%) were follicular carcinoma and 1 case (0.65%) was Hurthle cell carcinoma. The results of pathologic specimens were as follows: 125 (81.7%) were multinodular or nodular goiter, 16 (10.4%) were papillary carcinoma, 3 (3.2%) were follicular carcinoma, 1 (0.65%) was Hurthle cell carcinoma, and 8 (5.2%) were Hashimoto’s thyroiditis. FNA sensitivity was 75%, specificity was 97%, positive predictive value was 79%, and negative predictive value was 95.5%. The percentage of malignancy of nodules in males (24.4%) was significantly (P<0.05) greater than in female (8.9%) as shown in other studies. FNA is a suitable method for cancer diagnosis in thyroid nodules with an acceptable specificity and NPV. Precise sampling and pathologist’s expertise would increase the sensitivity and PPV. Keywords:
  • R. Jabbar Darjani, S. Arami, M. Masjedi, A. Dehnad Page 205
    Surgery is the common therapy for advanced thyroid cancers with local invasions to trachea. There are many patients suffering from postoperative relapses or according to their poor general conditions are not eligible for an operation. Regardless of different types of thyroid cancers, utilization of Nd-YAG laser as an effective method leads to evacuation of tracheal invasion of tumor, removal of stenosis and improvement of respiratory condition. An uncontrolled clinical trial was performed in patients who were seeking medical advice in Masih Daneshvari hospital from 1997 to 2001. All patients had local invasions of tumor, tracheal stenosis and symptoms of obstructive respiratory discomfort relevant to stenosis. After bronchoscopic evaluations all patients underwent Nd-YAG laser therapy through photocoagulation and photoevaporation processes under local anesthesia. The eleven patients in the survey (5 men and 6 women) had mean age of 49.7 for men and 55.5 for women. Patients underwent laser therapy for 8 to 25 sessions that lasted 6 months up to 3 years. All patients after finishing their own specific therapy periods were discharged from hospital with a dramatic change in their health condition and utter removal of their obstructive symptoms. No complication was detected during one-year follow up period. This trial reveals that Nd -YAG laser treatment provides an excellent method of resuscitating patients with life threatening tracheal obstruction and enables symptomatic treatment. Besides achieving good results and avoiding an operation and its probable complications, Nd -YAG laser can be introduced as a practical and safe tool for improving the health condition and quality of life during the rest of life in such patients.
  • F. Azizi Page 211
    Different effects of nitrogen mustard-containing chemical weopons on respiratory, hematologic and gastrointestinal systems, skin, eyes, and also their mutagenic and teratogenic effects have been reported, but effects on endocrine system had not been recognized until 15 years ago. Although it was known that similar substances used as chemotherpeutic agents can stop spermatogenesis and cause ovarian failure, these effects are seen in the course of continuous use and cannot be extended to chemical weoponry. During Iran-Iraq war, Endocrine Research Center, for the first time in the world, conducted extensive research to identify effects of chemical weapons. During the first week after contact with these substances, serum levels of thyroid hormones decrease and reverse T3 increases. T4 and FT4I increase 3 weeks after the exposure, but T3 and FT3I levels are still depressed in the fifth week. TSH level is not importantly affected. These changes are not present in soldiers exposed to nerve gases. Changes in thyroid hormones resemble severe burns and are due to pituitary-thyroid axis hypofunction and decreased periphereal conversion of T4 to T3. Serum cortisol and ACTH tend to increase one week after the injury ACTH continues to rise until the fifth week, but cortisol decreases gradually, dropping remarkably in the 5th week. Thus, at the beginning the strong stress brings about a rise in plasma cortisol and ACTH, but 3-5 weeks following the exposure, nitrogen mustard exerts direct effects on the adrenal gland. During the first weeks, total and free testosterone, and dehydroepiandrosterone fall dramatically. Serum levels of LH and FSH are normal, but they respond inadequately to GnRH. In the third week LH, and in the fifth FSH and prolactin rise and reach normal levels after 12 weeks. Sperm count shows remarkable decrease in most victims of nitrogen mustard in the years following injury. Testicular biopsies showed complete or relative cessation of spermatogenesis. On the whole, effects of nitrogen mustard-containing weaponry during the first weeks are due to stress and resemble burns. On the other hand, these substances have direct effects on DNA replication in cells, with negative effects on spermatogenesis, which can last for many years. It is recommended that hormone activities of chemical weaponry victims, especially testicular function and spermatogenesis, should be monitored for some years after exposure.