فهرست مطالب

دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران - سال شصت و سوم شماره 11 (پیاپی 59، بهمن 1384)

مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
سال شصت و سوم شماره 11 (پیاپی 59، بهمن 1384)

  • 106 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1384/11/11
  • تعداد عناوین: 12
|
  • علمی - پژوهشی
  • فراوانی شاخصهای ایمونولوژیک و التهابی در انفارکتوس میوکارد حاد بیمارستان شریعتی، 83-1381
    فرهاد غریب دوست، مهران بابایی فومشی صفحات 874-878
    مقدمه
    بیماری انفارکتوس میوکارد (MI) مشکل بزرگ سلامتی دنیای ماست که سالیانه تعداد زیادی در اثر آن از بین می روند. فاکتورهایی که در گذشته بسیار از آن یاد می شد مثل دیابت، سیگار، هایپرلیپیدمی، افزایش فشار خون در بسیاری از مبتلایان به MI دیده نمی شود. بررسی های اخیر نشان می دهد که التهاب مکانیسم کلیدی MI است. در این مورد ندرتا مطالعه ای در کشور ما صورت گرفته است. این مطالعه بدنبال اندازه گیری فراوانی فاکتورهای التهابی در بیماران MI است تا پایه ای جهت ادامه سایر بررسی ها در این زمینه باشد.
    مواد و روش ها
    102 بیمار مبتلا به AMI از نظر فاکتورهای التهابی و ایمونولوژی شامل Anti Phospholipid, Anti sm, Anti FANA, dsDNA, IgM, Anti cardiolipin, IgG, IgA, C4, CRP بررسی شدند.
    یافته ها
    در این مطالعه %88.2 بیماران دارای آنتی کاردیو لیپین مثبت بودند در حالیکه جامعه لوپوسی 50 نفر دارای %42 آنتی کاردیو لیپین مثبت بدست آمد. %27.5 بیماران دارای آنتی فسفولیپید مثبت بودند در حالیکه جامعه لوپوسی 69 نفره دارای %42 آنتی فسفولیپید مثبت بود. %67.6 بیماران دارای CRP مثبت بودند. %5.9 بیماران دارای Anti dsdNa مثبت بودند. %5.9 بیماران دارای C3 پایین و %11.8 دارای C3 بالا گزارش شدند. %2.9 بیماران C4 پایین و %10.8 بیماران C4 بالا گزارش شدند. %2.9 بیماران IgA پایین و %13.7 بیماران IgA بالا داشتند. %12.7 بیماران IgM پایین و %11.8 بیماران دارای IgM بالا بودند. %15.7 بیماران IgG پایین و %20.6 بیماران دارای IgG بالا بودند. %13.7 بیماران نیز ANA مثبت گزارش شدند.
    نتیجه گیری و توصیه ها: به نظر می رسد فاکتورهای التهابی در مبتلایان به AMI افزایش می یابند و در صورتیکه با یک مطالعه case-control بشود رابطه آنها را ثابت کرد می توان به عنوان یک ریسک فاکتور با آنها برخورد کرد و با درمان آن از شیوع MI کاسته شود.
    کلیدواژگان: Atherosclerosis، Immunology، Inflammation، Acute myocardial Infarction
  • پسیکوز غیرخلقی حاد بهبود یابنده در ایران، بیمارستان روزبه، 81-1378
    جواد علاقه بندراد، مهران برومند، همایون امینی، ونداد شریفی، عباس امید، رزیتا داوری آشتیانی، ارشیا صدیق، فرزاد مؤمنی، زهرا امینی پور صفحات 879-887
    مقدمه
    هدف از این مطالعه، بررسی موارد (پسیکوز غیر خلقی حاد بهبود یابنده (Nonaffective Acute Remitting Psychosis) یا (NARP) در بیماران مبتلا به اولین اپیزود پسیکوتیک که به بیمارستان روزبه تهران مراجعه داشته اند می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه پیگیری 24 ماهه تعداد 54 بیمار مبتلا به اولین اپیزود پسیکوتیک غیر ارگانیک می باشد که به بیمارستان روزبه مراجعه کرده اند. بیماران در بدو بستری، زمان ترخیص و فواصل 18,12,6,3 و 24 ماهه پیگیری می شدند. در پایان دوره پیگیری، بیماران از نظر تکمیل معیارهای NARP، سیر بیماری و درمان، بصورت توافقی مورد ارزیابی قرار گرفتند. در این مطالعه منظور از (پسیکوز غیر خلقی حاد بهبود یابنده) (NARP)، بیماری پسیکوتیک با شروع حاد (در عرض یک هفته) مدت کوتاه (بهبودی طی 6 ماه بعد از شروع علایم) و عدم وجود علایم بارز خلقی می باشد.
    یافته ها
    از تعداد 54 بیمار انتخاب شده برای 49 نفر دوره پیگیری تکمیل شد. از این تعداد مورد 15 بیمار (9 زن و 6 مرد) تشخیص (پسیکوز غیر خلقی حاد بهبود یابنده) گرفتند که شامل %30.6 از کل نمونه و %60 از بیماران پسیکوتیک غیر خلقی می شدند. از بین بیماران مبتلا به NARP 10 نفر طی بررسی 24 ماهه عود نداشتند و 4 مورد یک بار عود خیلی کوتاه مدت داشتند و تنها یک بیمار سیر مزمنی پیدا کرد. در تمامی موارد مدت حمله پسیکوتیک کمتر از 3 ماه بود، همچنین طی این پیگیری معلوم شد که بیماران (NARP) مدت زمان کوتاهتری از بیماران (پسیکوتیک غیر خلقی) تحت درمان دارویی (آنتی پسیکوتیک) قرار گرفته بودند.
    نتیجه گیری و توصیه ها: در این مطالعه نسبت قابل توجهی از بیماران مبتلا به اولین اپیزود پسیکوتیک، تشخیص (پسیکوز غیر خلقی حاد بهبود یابنده) (NARP) گرفتند و اکثر آنها سیر خوش خیمی داشتند که این موضوع با مطالعات قبلی انجام شده در کشورهای در حال توسعه هماهنگی دارد.
    کلیدواژگان: پسیکوز غیرخلقی حاد بهبود یابنده، اپیزود پسیکوتیک، ایران
  • ارتباط بین ارزیابی سابجکتیو کلی با اندکس های بیوشیمیایی تغذیه (آلبومین و پره آلبومین) و اندکس التهاب (CRP) در بیماران همودیالیزی
    علی معتبر، میترا مهدوی مزده، فیروزه عسگرانی صفحات 888-892
    مقدمه
    سو تغذیه پروتئین - انرژی در بیماران تحت همودیالیز شایع و از عوامل افزایش مورتالیتی و موربیدیتی این بیماران محسوب می گردد. با این وجود در سرتاسر دنیا و در اکثر مراکز همودیالیز ارزیابی وضعیت تغذیه ای این بیماران به فراموشی سپرده می شود. ارزیابی وضعیت تغذیه ای بیماران اصلی بنیادی در مراقبت های بالینی است و درمان موفقیت آمیز بیماران مبتلا به سو تغذیه به تکرار بررسی وضعیت تغذیه ای آنها در فواصل معین وابسته است. یافته های اپیدمیولوژیک بیانگر این مطلب هستند که التهاب حلقه ارتباط بین سو تغذیه پروتئین - انرژی، آترواسکلروز در بیماران همودیالیزی می باشد. هدف اصلی این مطالعه بررسی رابطه (SGA) subjective global assessment آلبومین و پره آلبومین سرم در ارتباط با سطح ‍CRP است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 71 بیمار همودیالیزی مزمن بیمارستان امام خمینی تهران از طریق مطالعه توصیفی - Cross (sectional) با استفاده از ارزیابی سابژکتیو کلی (SGA) به دو دسته malnourished, well nourished تقسیم شدند و سپس پارامترهای آزمایشگاهی سو تغذیه (آلبومین و پره آلبومین) و شاخص التهاب (CRP) در این بیماران مقایسه گردید.
    یافته ها و
    نتیجه گیری
    براساس نتایج در صورت وجود CRP طبیعی، پره آلبومین شاخص حساس تری نسبت به آلبومین جهت تشخیص سو تغذیه می باشد ولی در صورت وجود التهاب آلبومین و پره آلبومین رابطه معنی داری با SGA ندارند. به نظر می رسد آلبومین و پره آلبومین خود بعنوان شاخص های منفی التهابی نقش داشته باشند. میانگین آلبومین و پره آلبومین در افراد Malnourished کمتر از افراد well nourished بود هر چند که این اختلاف از نظر آماری معنی دار نشد (P=0.17). سو تغذیه با مدت همودیالیز، جنس بیمار و سن آنها ارتباط معنی دار نداشت.
    کلیدواژگان: سوء تغذیه، همودیالیز، ارزیابی سابژ کتیو کلی (CRP)، (SGA) آلبومین، پره آلبومین
  • بررسی تاثیر تقویت عضلات اطراف مچ پا بر روی تعادل
    حسین باقری، گیتی ترکمان، افشین رهبری هل آباد صفحات 893-902
    مقدمه
    تعادل یکی از مهم ترین توانایی هایی است که هر فرد (بویژه ورزشکار) باید داشته باشد. برای داشتن تعادل خوب، داشتن حس عمقی سالم و قدرت عضلانی خوب، ضروری است و چون مفصل مچ پا یکی از مفاصل کلیدی برای حفظ تعادل است، قدرت عضلات اطراف مچ پا طبعا بسیار با اهمیت خواهد بود. در این مطالعه سعی شد که عامل قدرت عضلانی نه در مقایسه با حس عمقی بلکه به صورت مقایسه گروه های عضلانی با یکدیگر و مقدار و نحوه تاثیر آنها بر روی تعادل پس از 6 هفته تمرین مقاومتی با استفاده از Theraband و دستگاه پرس پا سنجیده شود.
    مواد و روش ها
    تعداد 26 مرد 18 تا 30 سال با میانگین سنی 22.5 سال و شاخص توده بدنی بین 20 تا 24 (با میانگین 22.8) به 3 گروه تقسیم شدند. 9 نفر در گروه یک که فقط تمرینات مربوط به عضلات دورسی فلکسور و اینورتور را انجام میدادند. 10 نفر در گروه دو که فقط تمرینات مربوط به عضلات پلانتار فلکسور و اورتور را انجام می دادند و 7 نفر در گروه سه که گروه شاهد بودند و هیچ تمرینی انجام نمی دادند. قدرت عضلانی هر فرد، قبل و بعد از پروتکل تمرینی توسط دستگاه Tracker II اندازه گیری شد. قبل و بعد از تقویت عضلانی، وضعیت تعادلی فرد با استفاده از دستگاه بیودکس در 5 وضعیت پاها کنار هم، پای راست جلوی پای چپ، پای چپ جلوی پای راست، ایستاده روی پای راست و ایستاده روی پای چپ بررسی شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که شش هفته تمرین مقاومتی باعث افزایش معنی دار قدرت عضلات (متوسط 18.69 درصد) شده است، هر چند که این افزایش قدرت فقط محدود به گروه های عضلانی که تمرین داده شده بودند نبود. وضعیت تعادلی افراد که در قالب شاخص تعادل کلی، شاخص تعادل قدامی - خلفی و شاخص تعادل طرفی سنجیده شد نشان داد در گروه هایی که عضلات آنها تمرین داده شده اند وضعیت تعادلی حداقل در یک وضعیت از 5 وضعیت آزمون تعادل، تفاوت معنی دار نشان می دهد.
    نتیجه گیری و توصیه ها: افزایش قدرت در عضلات پلانتارفلکسور و اورتور نسبت به عضلات دورسی فلکسور و اینورتور، تاثیر بیشتری در شاخص تعادل به ویژه در حالت ایستاده روی پای راست (پای غالب) دارد، نکته ای که می توان در روش های تقویتی به آن توجه کرد.
    کلیدواژگان: تعادل، قدرت عضلانی، شاخص تعادل، مچ پا، تمرین مقاومتی
  • تعیین اولویت های پژوهشی در گروه های آموزشی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران در سال 84-1383
    زینت نادیا حتمی، نوید محمدی، مجتبی صداقت صفحات 903-913
    مقدمه
    تعیین اولویت های پژوهشی یک فرآیند علمی است و بر پایه اختصاص منابع برای بهترین استفاده بنا نهاده شده است. به خصوص در کشورهای با درآمد کم و محدودیت منابع زیاد به طور یقین باید اختصاص منابع به موضوعات اساسی تر، مهم تر باشد. بر این مبنا پژوهشگران در این پژوهش کیفی تعیین اولویت های پژوهشی گروه های آموزشی دانشکده پزشکی را طراحی کردند.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه کیفی و با استفاده از روش بحث متمرکز گروهی، موضوع های پژوهشی به دست آمده، سپس با استفاده از روش گروه های کوچک اولویت بندی موضوعات انجام شد. در این بررسی 16 گروه آموزشی شرکت داشتند. تعداد 155 نفر حجم نمونه بررسی بود.
    یافته ها
    نتایج نشان دادند که بررسی های اپیدمیولوژیک - تعیین بار بیماری ها - روش های درمانی و در موارد بعدی، بررسی روی سایر جنبه ها مد نظر بوده است.
    نتیجه گیری و توصیه ها: تعیین اولویت ها باید به صورت فرایندهای تکرار شونده با فواصل منطقی انجام شده و نتایج آن مورد استفاده قرار گیرد. برای تعیین اولویت ها باید هزینه – پرسنل و تجهیزات گسترده تری اختصاص یابد.
    کلیدواژگان: بررسی های اپیدمیولوژیک، اولویت های پژوهشی، تعیین بار بیماری ها
  • مقایسه خصوصیات دموگرافیک در کودکان و بالغین مبتلا به ویتیلیگو
    زهرا حلاجی، مریم اخیانی، معصومه برزگری، امیرهوشنگ احسانی، پدرام مهربان، رضا محمود رباطی، نرگس مهری صفحات 914-920
    مقدمه
    ویتلیگو یک اختلال دپیگمانتاسیون اکتسابی پوست است که در نتیجه تخریب ملانوسیت ها رخ می دهد. شیوع بیماری حدود %1 می باشد. سن ابتلا غالبا بین 20 تا 30 سالگی بوده و %25 کودکان زیر 10 سال گرفتار می شوند. هدف از این مطالعه ارزیابی تاریخچه خانوادگی، بیماری های مرتبط با این بیماری، تظاهرات بالینی و مقایسه پارامترهای کلینیکی بین بچه ها و بزرگسالان مبتلا به ویتیلیگو است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 170 بیمار مبتلا به ویتیلیگو مورد بررسی قرار گرفتند. 96 بیمار با سن شروع 12 سال یا کمتر و 74 بیمار با سن شروع بیش از 12 سال بررسی شدند. تعیین نوع ویتیلیگو و وسعت درگیری براساس معاینه بالینی تعیین شد. ارزیابی آزمایشگاهی لازم بیماری تیرویید و دیابت نیز صورت گرفت. وجود سابقه فامیلی ویتیلیگو و دیابت، بیماری تیرویید و آلوپسی نیز ارزیابی گردید.
    یافته ها
    توزیع جنسی ویتیلیگو در گروه سنی کودکان (%75 دخترها و %25 پسرها) و گروه سنی بزرگسالان (%78.4 مونث و %21.6 مذکر) اختلاف آماری معنی داری نداشت. سابقه خانوادگی آن بیماری بصورت معناداری در کودکان (%35.4) بیش از بزرگسالان (%21.6) بود (p=0.05) وجود بیماری تیروییدی (%25 در کودکان و %5.4 در بالغین) دیابت (%4.2 در کودکان و عدم وجود آن در بالغین) بیماری آلوپسی آره آتا (%10.4 در بچه ها و %2.7 بالغین) مشاهده شد که از نظر آماری از لحاظ وجود بیماری تیروییدی بین دو گروه اختلاف معنی دار وجود داشت. نوع ویتیلیگو ولگاریس بیشترین شیوع را در هر دو گروه داشت. نوع فوکال و آکروفاسیال هر دو با شیوع برابر در هر یک از گروه ها قرار دارند و نوع سگمنتال %2.1 در بچه ها و در بزرگسالان هیچ موردی مشاهده نشد. فنومن کوبنر در %47.9 بچه ها و %32.4 بالغین وجود داشت که از این لحاظ اختلاف معناداری بین دو گروه مورد نظر وجود داشت. سفیدی مو در بزرگسالان (%78.4) بطور معناداری شایع تر از کودکان (%62.5) است. میانگین وسعت درگیری در کودکان %22.9 و در بزرگسالان %25.14 بود که این اختلاف از نظر آماری معنی دار نیست.
    نتیجه گیری و توصیه ها: سابقه خانوادگی ویتیلیگو، وجود بیماری تیرویید و فنومن کوبنر در بچه ها و سفیدی مو در اثر ضایعات ویتیلیگو در بالغین شیوع بیشتری دارد و با توجه به همراهی اثبات شده بیماری تیروییدی و ویتیلیگو در کودکان لازم است کودکان مبتلا به ویتیلیگو از نظر بیماری تیروییدی مورد بررسی قرار گرفته و آنتی بادی های مربوطه درخواست شود.
    کلیدواژگان: ویتیلیگو، سن تیروئید، فنومن کوبنر
  • مقایسه درناژ یکروزه با 8-6 روزه زخم جراحی از نظر تشکیل سروما در کانسر پستان انستیتو کانسر تهران، 82-1381
    فریدون معماری، سینا غیاثی حافظی صفحات 921-926
    مقدمه
    معمولا خانمهای مبتلا به کانسر پستان تحت عمل جراحی ماستکتومی رادیکال تعدیل شده (MRM) قرار می گیرند و درنهای مکنده در عمق زخم گذاشته می شود. این درنها 6-8 روز بعد از عمل زمانی که ترشحات به حداقل رسیده باشد خارج می شوند. در طول این مدت اکثر بیماران یا در بیمارستان بستری هستند که خود موجب افزایش هزینه ها می گردد و یا در صورت ترخیص زودرس بایستی جهت مراقبت و کشیدن درن مراجعات بیشتری به بیمارستان و یا درمانگاه داشته باشند. با توجه به شیوع کانسر پستان در جمعیت زنان و محدودیت امکانات درمانی در کشور ما یافتن روشی که بدون تاثیر بر کیفیت درمان سبب کاهش هزینه ها گردد، حایز اهمیت خواهد بود.
    مواد و روش ها
    بین تیر ماه 81 تا تیر ماه 82 در انستیتو کانسر تهران بعد از عمل جراحی MRM بطور اتفاقی برای 30 بیمار درناژ 24 ساعته با دوختن فلپها به عضلات زیرین و برای 30 بیمار دیگر درناژ 6 تا 8 روزه انجام دو گروه در مطالعه تحلیلی مقایسه ای آینده نگر مورد بررسی قرار گرفتند.
    یافته ها
    در مقایسه دو گروه از نظر آماری تفاوت معنی داری از نظر متوسط حجم سرومای آسپیره شده و تعداد دفعات آسپیراسیون سروما وجود نداشت. (PV=0.204) اما بیماران با درناژ 6-8 روزه مراجعات درمانگاهی بیشتری داشتند.
    نتیجه گیری و توصیه ها: این مطالعه نشان داد که انجام درناژ 24 ساعته ایمن، قابل قبول و اقتصادی می باشد.
    کلیدواژگان: کانسر پستان، ماستکتومی رادیکال تعدیل شده، درن
  • ارزیابی مشخصه های دیس لیپیدمی در افراد با انفارکتوس حاد میوکارد، یزد، 81-1380
    سیدمحمود صدر بافقی، منصور رفیعی، مهناز سالاری، شکوه امامی نایینی، سیده مهدیه نماینده، محمدحسین سلطانی، عباس اندیشمند، مصطفی متفکر، محمود امامی صفحات 927-936
    مقدمه
    بیماری کرونری قلب علت مهم مرگ و ناتوانی در هر دو جنس است و دیس لیپیدمی یکی از ریسک فاکتورهای شایع آن می باشد. هیپرکلسترولمی و تری گلیسیرید و LDL-C بالا و HDL-C پایین تعیین کننده های مهم ریسک بیماری کرونری قلب می باشند. سطوح کلسترول تام در کشورهای آسیایی زیادی در حال افزایش است. حال آنکه اکثر آمارهای دیس لیپیدمی براساس مطالعات غربی می باشند. این مطالعه شیوع دیس لیپیدمی را در افراد با انفارکتوس حادمیوکارد بررسی کرده و مشخصه های افراد با و بدون دیس لیپیدمی را مقایسه نموده است.
    مواد و روش ها
    مطالعه ما توصیفی - تحلیلی از نوع cross-sectional بود که برروی 817 بیمار مبتلا به انفارکتوس حاد میوکارد بستری در CCU های شهر یزد انجام شد. برای تمام بیماران پرسشنامه ای شامل مشخصات دموگرافیک، وجود ریسک فاکتورها، یافته های کلینیکی و پاراکلینیکی تکمیل گردید.
    یافته ها
    شیوع دیس لیپیدمی %76.2 بود که بطور معنی داری در مردان بیشتر بود. بیشترین اختلال لیپید LDL-C>100 بود. میانگین کلسترول با افزایش سن بطور معنی داری افزایش می یافت اما با وجود افزایش تری گلیسیرید با افزایش سن این رابطه معنی دار نبود. بطور کلی با افزایش سن بیماری در این مطالعه از میزان دیس لیپیدمی کاسته می شد. افراد دارای دیس لیپیدمی بطور معنی داری بیشتر دچار دیابت، هیپرتانسیون، سابقه فامیلی مثبت و BMI>=25 بودند. مورتالیتی افراد با دیس لیپیدمی تا 75 سالگی بطور معنی داری افزایش می یافت. هیچ مورد مرگ و میری در HDL-C>50 و LDL-C<70 گزارش نشد.
    نتیجه گیری و توصیه ها: دیس لیپیدمی خصوصا LDL-C>100 در جامعه بیماران قلبی ما شیوع بالایی دارد و افراد دیس لیپیدمیک دارای ریسک فاکتورهای قلبی بیشتری نسبت به افراد غیر دیس لیپیدمیک هستند
    کلیدواژگان: دیس لیپیدمی، هیپرکلسترولمی، تری گلیسیرید، HDL - C، LDL - C
  • ارزشیابی روشنائی عمومی، مؤسسه چاپ کی هان تهران، 1384
    مهندس فرحناز خواجه نصیری، پروین نصیری، حسین کاکویی صفحات 937-940
    مقدمه
    در یک سیستم روشنایی ناصحیح حتی اگر کارگران دارای چشمهای سالم و دید خوب باشند گرفتار حوادث خواهند شد. با توجه به اهمیت روشنایی بعنوان یک فاکتور فیزیکی مهم و اصلاح پذیر محیط کار که در حفظ سلامت نیروی انسانی و پیشگیری از حوادث و بالا بردن راندمان کاری و ارتقا اقتصاد ممکلت نقش دارد لزوم توجه و انجام تحقیقات هر چه بیشتر در این زمینه به چشم می خورد.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه توصیفی روشنایی عمومی 13 سالن موسسه چاپ کی هان تهران از طریق الگوی پیشنهادی I11umination engineering society (IES) مورد ارزشیابی قرار گرفت. روش کار در این تحقیق بدین صورت بود که با تطابق آرایش چراغهای سقف هر سالن با الگوی پیشنهادی IES نقاط اندازه گیری روشنایی در هر سالن به تفکیک تعیین گردید و در آن نقاط توسط فتومتر هاگنردر فاصله 50cm از زمین روشنایی اندازه گیری شد سپس توسط فرمولهای ارایه شده IES روشنایی عمومی در هر سالن به تفکیک محاسبه گردید.
    یافته ها
    یافته های این بررسی نشان داد که در سالنهای پلاک سازی، رتاتیو، حروفچینی لاینوترون، گراورسازی، افست رتاتیو و صحافی دستی تراز روشنایی کمتر از حد پایینی استاندارد (200 LUX) و در سالنهای فرم بندی لاینوترون، افست ورقی، صحافی مجلات، حروفچینی سربی، تصحیح حروفچینی سربی و پانچ لاینوترون تراز روشنایی عمومی بالاتر از حد بالایی (300LUX) استاندارد بود.
    نتیجه گیری و توصیه ها:یافته های پژوهش اخیر نشان می دهد که سالنهای موسسه مورد پژوهش یا دارای روشنایی کمتر از حد پایینی استاندارد می باشد و یا روشنایی عمومی آنها بیش از حد بالایی استاندارد است و هیچ کدام از سالنها دارای تراز روشنایی عمومی در گستره استاندارد نمی باشد. براساس یافته های بررسی تعویض لامپهای سوخته در کلیه سالنها و نظافت چراغها و در سالن حداقل هر 6 ماه یکبار و استفاده از رنگ های روشن در سقف و دیوارها بخصوص در سالنهایی که روشنایی کمتر از حد پایین استاندارد داشتند و وجود پرده هایی که کنترل کننده نور روز باشند و پخش کننده هایی بر روی چراغهای سالنهایی که روشنایی عمومی آنها بیشتر از حد بالایی استاندارد بود ضروری به نظر می رسد در ضمن بایستی محاسبه چراغها و آرایش آنها در سقف براساس محاسبات طراحی روشنایی صورت گیرد.
    کلیدواژگان: ارزشیابی، روشنائی عمومی، صنعت چاپ
  • بررسی ارتباط فاکتورهای مادری با ایکتر نوزادان ترم سالم
    فاطمه داوری تنها، مهبد کاوه، نسرین نیرومند صفحات 941-945
    مقدمه
    هایپربیلی روبینمی یکی از مهمترین و شایع ترین مباحث در طب کودکان است. افزایش بیلی روبین مستقیم در نوزادان می تواند عوارض متعدد گذار و حتی دایم ایجاد نماید. در حالیکه تشخیص این وضعیت دشوار نبوده، درمان اکثریت موارد کاملا موفقیت آمیز بوده و در نتیجه توجه به این مسئله مورتالیته و موربیدیته در نوزادان را کاهش می دهد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش مورد - شاهدی در 400 نوزاد انجام شد. 200 نوزاد از گروه نوزادان بستری در بخش فتوتراپی بیمارستان میرزا کوچک خان و 200 نوزاد از گروه نوزادان سالم مراجعه کننده به درمانگاه نوزادان همان بیمارستان به عنوان شاهد در نظر گرفته شدند. متغیرهایی مثل سن مادر، تعداد زایمان، نوع زایمان، داروهای مصرفی حین زایمان، نوع بیهوشی مادر، جنسیت نوزاد، و نوع تغذیه نوزاد مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین بروز گروه های خونی در مادر و نوزاد، بروز پرزانتاسیون بریچ، و تعیین میانگین سنی نوزادان هنگام مراجعه، میانگین وزن نوزادان هنگام تولد و میانگین سن حاملگی و میانگین آپگار دقیقه 5 مد نظر بوده است.
    یافته ها
    تعداد سزارین در گروه بیمار (88) %44 در مقابل (49) %24.5 در گروه شاهد بود، زایمان طبیعی (112) %56 در گروه بیمار و (151) %75.5 در گروه شاهد بود. در هر دو گروه مورد مطالعه زایمان طبیعی شیوع نسبت به سزارین شیوع بیشتری بالاتری دارد. میانگین سنی مادران 25.36 در گروه شاهد و در گروه بیمار 23.3 سال بود.میانگین تعداد زایمان مادر در گروه شاهد 1.72 و در گروه بیمار 2.04 بود.
    نتیجه گیری و توصیه ها: فاکتورهای مادری از قبیل نوع زایمان، سن مادر و تعداد زایمان با ایکتر نوزادی ارتباط معنی داری دارند (
    کلیدواژگان: ایکتر نوزادی، عوامل مادری، جنس نوزاد
  • عفونتهای دستگاه عصبی متعاقب جراحی مغز و اعصاب و عوامل مرتبط با آن، بیمارستان دکتر شریعتی، 81-1380
    شیرین افهمی، سیدمهدی عبدالله زاده، محمدرضا اشراقیان، سید علیرضا سجادی، آذر حدادی صفحات 946-954
    مقدمه
    عفونت بیمارستانی دستگاه عصبی مرکزی خطیرتر از سایر انواع عفونت بیمارستانی بوده و به مرگ و میر، ناخوشی و اتلاف هزینه ها می انجامد. این مطالعه به منظور تعیین میزان بروز عفونت های دستگاه عصبی مرکزی به دنبال اعمال جراحی مغز و اعصاب، شناسایی عوامل مسبب، پیامدهای حاصله از لحاظ طول مدت بستری، مرگ و میر، هزینه های مصرفی و عوامل خطر احتمالی صورت گرفته است.
    مواد و روش ها
    از تاریخ? /?/???? لغایت 106,????/?/?? کودک بستری در بخش جراحی اطفال بیمارستان دکتر شریعتی که تحت عمل جراحی مغز و اعصاب قرار گرفتند، در یک مطالعه مقطعی مورد - شاهد بررسی شدند.
    یافته ها
    بروز عفونت بیمارستانی دستگاه عصبی به دنبال جراحی مغز و اعصاب، %14.1 بوده، در %40 موارد کشت نمونه های بالینی مثبت شده و استافیلوکوک اپیدرمیدیس شایع ترین عامل بوده است. میزان مرگ و میر %13.3 افزایش طول مدت بستری به میزان 29 روز (با میانگین 43.6 ± 21.7 روز و میانه 43 روز) و هزینه اضافه صرف شده بیش از 60.000.000 ریال بوده است. در بین عوامل خطر مورد بررسی، تنها نوع عمل جراحی و تعداد عمل (تکرار عمل جراحی) از لحاظ اماری اختلاف معنی داری در گروه دچار عفونت در مقایسه با گروه شاهد داشتند.
    نتیجه گیری و توصیه ها: عفونت بیمارستانی دستگاه عصبی مرکزی از بروز بالایی برخودار بوده باعث اتلاف هزینه ها و افزایش طول مدت بستری بیماران در بیمارستان و اشغال تخت می گردد. نوع عمل جراحی و تکرار جراحی مغز و اعصاب عوامل خطر به شمار می آیند.
    کلیدواژگان: عفونت بیمارستانی دستگاه عصبی مرکزی، جراحی مغز و اعصاب، بروز، عوامل خطر
  • ارتباط بین عفونتهای کلامیدیایی و نازایی بیمارستان میرزاکوچک خان
    اکبر میرصالحیان، محمود جدی تهرانی، فیروزه اکبری اسبق، معصومه ناظر صفحات 955-960
    مقدمه
    ناباروری یکی از معضلات جوامع بشری است که حدود %10-15 زوج ها را در بر می گیرد. حدود %30 از علل ناباروری مربوط به انسداد لوله های رحمی است. برخی عفونت های باکتریایی از جمله کلامیدیا تراکوماتیس با ایجاد التهاب و فیبروز در لوله ها منجر به انسداد و نهایتا ناباروری می گردند. هدف این مطالعه بررسی ارتباط بین عفونت کلامیدیایی و ناباروری بوده که در بیمارستان میرزا کوچک خان صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    برای ارزیابی نقش این عفونت در ناباروری 64 زوج نابارور مراجعه کننده به درمانگاه نازایی بیمارستان و 64 زوج بارور از بخش زایمان انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. در این افراد IgG سرمی علیه کلامیدیاتراکوماتیس تعیین و مورد مقایسه قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که در زنان نابارور 5 مورد (%7.8) از نظر IgG سرمی مثبت بودند در حالیکه هیچ مورد مثبتی در زنان بارور مشاهده نشد. این اختلاف از نظر آماری معنی دار می باشد (P=0.029) در مردان گروه نابارور3، مورد (%4.7) از نظر IgG سرمی مثبت بودند در حالیکه در مردان گروه شاهد 1 مورد (%1.6) دارای IgG سرمی علیه این باکتری بودند این اختلاف از نظر آماری معنی دار نمی باشد. (P=0.31) همچنین در این مطالعه زنان بارور به دو گروه: با انسداد لوله رحمی از نظر IgG سرمی مثبت بودند در حالیکه در گروه زنان نابارور بدون انسداد لوله ای هیچ مورد مثبتی مشاهده نشد. این اختلاف از نظر آماری تمایل زیادی به معنی دارا بودن نشان می دهد. (P=0.057)نتیجه گیری و توصیه ها: با توجه به نقش کلامیدیاتراکوماتیس در ایجاد ناباروری بدیهی است تشخیص به موقع و درمان مناسب عفونت های کلامیدیایی نقش مهمی در پیشگیری از این معضل اجتماعی دارد.
    کلیدواژگان: نازایی، کلامیدیا تراکوماتیس، الایزا