فهرست مطالب

Pharmaceutical Sciences - Volume:11 Issue: 4, 2006

Pharmaceutical Sciences
Volume:11 Issue: 4, 2006

  • 90 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1384/11/25
  • تعداد عناوین: 10
|
  • مریم مقصودی، علی نخودچی، محمد برزگر جلالی، بهدخت پورامجد صفحه 1
    زمینه و هدف
    لاکتوز یکی از متداولترین مواد جانبی جهت استفاده در قرص و کپسول سازی است ولی به دلیل خواص میکرومریتیک ضعیف، استفاده از آن در کمپرسیون مستقیم دارای مشکلات زیادی است. برای رفع این مشکلات می توان لاکتوز را به صورت کروی متبلور کرد. هدف از این پژوهش، اصلاح خواص میکرومریتیک لاکتوز بروش تبلور کروی می باشد تا بتوان آن را در کمپرسیون مستقیم به کار برد.
    روش ها
    تبلور کروی لاکتوز به روش استفاده از ناحلال صورت گرفت. آب به عنوان حلال و الکل به عنوان ناحلال مورد استفاده قرار گرفت. متغیرهای عملی آزمایش عبارت بودند از: نسبت حلال به ناحلال (1، 0.83، 0.7)، اختلاف دما، سرعت اضافه کردن اتانول که با تغییر هر یک از آنها مجتمع های بلوری با خواص متفاوتی بدست آمد.
    یافته ها
    قابلیت ریزش مجتمع های کریستالی بوسیله اندازه گیری زاویه سکون (از 42 درجه به 26 درجه) و شاخص کار (از 33 به 15) مورد بررسی قرار گرفت و به طور قابل ملاحظه ای نسبت به لاکتوز اولیه، بهبود یافت. قابلیت فشردگی مجتمع های بدست آمده نیز به وسیله اندازه گیری دانسیته متراکم مطابق معادله های Kuno, Kawalita مورد مقایسه قرار گرفت و در این مورد نیز پیشرفت قابل ملاحظه ای نسبت به لاکتوز اولیه مشاهده شد. قرصهای بدست آمده از مجتمع بلوری نیز سختی مناسبی داشتند که این نشان از کمپرس پذیری بهتر آنها نسبت به لاکتوز اولیه است.
    نتیجه گیری
    در نتیجه، با بهبود خصوصیات میکرومریتیک بلورهای تجمع یافته، نظیر قابلیت ریزش، فشردگی و کمپرس پذیری می توان مجتمع های کروی را به عنوان ماده اولیه مناسبی جهت استفاده در کمپرسیون مستقیم بکار برد.
    کلیدواژگان: لاکتوز، تبلور کروی، کمپرسیون مستقیم
  • مرتضی جبارپور بنیادی، نگار مهدوی صفحه 9
    زمینه و هدف
    سلولهای مزانشیمی بنیادی که قابل استخراج از مغز قرمز استخوان در حیوانات بالغ بوده و سالها پیش شناسایی شده اند، توانایی همانندسازی و تمایز به سلولها متعددی نظیر سلولهای چربی، استخوانی، غضروفی و ماهیچه ای در شرایط خاص را دارا می باشد. این سلولها قابلیت چسبیدن، توانایی تشکیل کلونی و ایجاد سلولهای مشابه فیبروبلاستی را دارا هستند. به محض استخراج و کشت در محیط کشت آزمایشگاهی، این سلولها تمایل زیاد به تمایز یافتن داشته و وادار کردن آنها به همانند سازی جهت کاربرد در امور پزشکی و درمانی خیلی دشوار است. جهت وادار کردن این سلولها به همانند سازی در محیط کشت آزمایشگاهی و جلوگیری از تمایز ناخواسته آنها، تاثیر فاکتور (LIF) Leukemia Inhibitory Factor نو ترکیب در مراحل مختلف مورد مطالعه قرار گرفت. اثر فاکتور LIF بر روی سلولها بنیادی جنینی در وادار کردن آنها به همانندسازی، مشخص بوده ولی تاثیر آن بر روی سلولها مزانشیمی بنیادی بطور کامل مورد مطالعه قرار گرفت. اثر فاکتور LIF بر روی سلولها بنیادی جنینی در وادار کردن آنها به همانندسازی، مشخص بوده ولی تاثیر آن بر روی سلولها مزانشیمی بنیادی بطور کامل بررسی نشده است. همچنین در این مطالعه تاثیر پیری بر روی تعداد و رفتار سلولها مزانشیمی بنیادی بررسی گردید.
    روش ها
    مغز قرمز استخوان از موشهای جوان 2 ماهه نسبتا پیر 8 ماهه استخراج و در شرایط کاملا استریل در محیط کشت آلفا مینیموم اسنشیال مدیوم (aMEM) که حاوی فاکتور LIF با غلظت 1000 U/ml بود، کشت داده شد. تعداد کلونی های حاصل شده و نوع سلولها تشکیل دهنده آنها با استفاده از رنگ آمیزی های متیلن بلو و الکالین فسفاتاز در زیر میکروسکوپ نوری مطالعه و این سلولها با سلولها کنترل که در همان محیط کشت در غیاب LIF رشد داده بودند، مقایسه گردیدند. تاثیر پیری بر روی توانایی سلولهای بنیادی مزانشیمی در تکثیر و همانند سازی آنها با استفاده از سلولها بنیادی مزانشیمی استخراج شده از استخوان های موشهای پیر مورد مطالعه قرار گرفت.
    یافته ها
    تعداد سلولها بنیادی مزانشیمی در کشت اولیه حاوی فاکتور LIF با غلظت 1000 U/ml تفاوتی با سلولهای کنترل نشان نداده ولی این سلولها اکثرا الکالین فسفاتاز را بیان میکردند. حضور فاکتور LIF در محیط کشت اولیه، باعث افزایش معنی دار در تعداد کلونی ها و اندازه آنها در محیط کشت ثانویه گردید. تعداد و رفتار سلولهای مزانشیمی بنیادی استخراج شده از موشهای جوان و پیر تفاوتی نداشتند.
    نتیجه گیری
    فاکتور LIF باعث افزایش قابلیت همانند سازی و تقسیم سلولهای مزانشیمی میگردد. در حضور فاکتور LIF سلولهای بیشتر آلکالین فسفاتاز را بیان کرده و تمایل به تمایز یافتن در جهت سلولهای استیوبلاست را دارند. پیری تاثیر قابل توجهی در تعداد سلولهای بنیادی مزانشیمی و رفتار آنها نداشته است.
    کلیدواژگان: LIF، همانندسازی (Alkaline Phosphatase، (Self - Renewal، سلولهای بنیادی مزانشیمی (MSc)
  • شیرزاد آزرمی، شیما حتم خانی، فرناز منجم زاده، قباد محمدی صفحه 17
    زمینه و هدف
    هدف از این مطالعه بررسی تاثیر اعمال حرارت بر رهش تیوفیلین هیدروکلراید، از گرانولهای تهیه شده، با استفاده از دیسپرسیونهای آبی اودراژیت بود.
    روش ها
    برای انجام اینکار ابتدا گرانولهایی به روش گرانولاسیون مرطوب، با استفاده از سه نوع مختلف دیسپرسیون آبی اودراژیت Rl30D, kS30D, NE40D و دی کلسیم فسفات تهیه شد. برای برسی رهش دارو از فرمولاسیونهای تهیه شده، از دستگاه انحلال USP? استفاده شد و غلظت دارو در نمونه های برداشتی با استفاده از دستگاه اسپکتروفتومتر UV و در طول موج 271.4 نانومتر تعیین گردید. به دلیل کامل شدن رهش دارو از گرانولها تقریبا در یک ساعت اول، جهت انجام مطالعات اعمال حرارت قرص هایی به روش کمپرسیون مستقیم تهیه شد. قرص های تهیه شده به مدت 24 ساعت تحت اعمال حرارت در دمای 50 و 70 درجه سانتیگراد قرار گرفتند و رهش دارو قبل و بعد از اعمال حرارت بررسی شد.
    یافته ها
    نتایج تست رهش نشان داد که اعمال حرارت در دماهای بالاتر Tg پلیمر باعث کاهش رهش دارو از ماتریکس می شود. برای تعیین دقیق مکانیسم تاثیر اعمال حرارت از دستگاه های تفرق اشعه (XRD) X، اسکن میکروسکوپ الکترونی (SEM)، DSC و FT – IR استفاده شد. تصاویر SEM نشان داد که سطوح قرص ها بعد از اعمال حرارت صاف تر و دارای خلل و فرج کمتری بودند. طیفهای XRD نشان دادند که در حین گرانولاسیون فرم مونوهیدراته تیوفیلین تشکیل شده است، اما تغییری از نظر شکل کریستالی بین قرصهای کنترل و اعمال حرارت شده مشاهده نگردید. طیفهای FT– IR نیز تشکیل باند هیدروژنی را بین اودراژیت و دارو نشان دادند کولی تغییری در طیف قرص اعمال حرارت شده نسبت به قرص کنترل مشاهده نگردید. در طیفهای DSC، پیک مربوط به نقطه ذوب تیوفیلین حذف شده بود که این امر احتمالا به علت انحلال دارو در پلیمر در حین ثبت طیف DSC می باشد.
    نتیجه گیری
    اعمال حرارت در دمای بالاتر از Tg اودراژیت می تواند رهش دارو را از ماتریکسهای آن کاهش دهد.
    کلیدواژگان: اعمال حرارت، تیوفیلین، اودراژیت، انحلال
  • رضایت پرویزی، رسول آذرفرین، سوسن حسن زاده سلماسی صفحه 27
    زمینه و هدف
    دوزهای مرسوم (3 یا 6 میلیون واحدی) آپروتینین، میزان خونریزی پس از جراحی قلب باز و نیاز به تجویز فرآورده های خونی را کاهش می دهند. ولی به دلیل گرانی آپروتینین و بروز برخی عوارض استفاده از دوزهای پایین مورد توجه قرار گرفت است. مطالعات متعددی، اثر بخشی دوز 2 میلیون واحدی آپروتینین را نشان داده اند. ولی استفاده از آن مرسوم نمی باشد. هدف از این مطالعه بررسی مقایسه اثرات آپروتینین با دوز خیلی پایین (یک میلیون واحد) بر میانگین مقدار خونریزی و نیاز به فرآورده های خونی با گروه شاهد پس از جراحی قلب باز می باشد.
    روش ها
    این بررسی یک مطالعه آینده نگر می باشد که بر روی 162 بیمار در بیمارستان قلب شهید مدنی تبریز در سال 1383 انجام شده است. بیماران در دو گروه 81 نفری بطور تصادفی تقسیم شدند. در گروه اول (گروه آپروتینین 0.5میلیون واحد قبل و 0.5 میلیون واحد حین پمپ) گروه دوم (پلاسبو 100 میلی لیتر محلول سالین نرمال قبل و حین پمپ) انفوزه شد. موارد نیاز به استفاده از پلاسما و خون در حین و بعد از جراحی، میزان خونریزی 6، 12 و 24 ساعت بعد از جراحی در دو گروه مورد مقایسه و بررسی قرار گرفتند. اطلاعات بدست آمده با روش های آماری t – test و Chi Square مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    میزان درناژ از مدیاستن و پلور در 6 ساعت بعد از عمل در گروه آپروتینین 190±24 و در گروه پلاسبو 266±33 میلی لیتر (P=0.066) بود. میزان خونریزی در 12 ساعت (P<0.05) و 24 ساعت (P<0.01) در دو گروه معنی دار بود. نیاز به ترانسفوزیون خون و پلاسما در دو گروه در واحد مراقبتهای ویژه معنی دار نبود ولی در حول و حوش عمل معنی دار بود (P=0.002). در تمام موارد میزان استفاده از فرآورده های خونی در گروه اول 68% و در گروه دوم 75% (P=0.02) بود. کل میزان ترانسفوزین در گروه اول 2.56±0.27 واحد و در گروه دوم 4.37±0.27 بود (P=0.0001).
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهند که استفاده روتین از یک میلیون واحد آپروتینین در جراحی قلب باز، در کاهش خونریزی بعد از عمل جراحی و کاهش نیاز به ترانسفوزیون بسیار موثر می باشد.
    کلیدواژگان: جراحی قلب، آپروتینین، ترانسفوزیون خون
  • جواد شکری، شیرزاد آزرمی، عاطفه صبوری، محمدحسین شکری صفحه 35
    زمینه و هدف
    اکسازپام از جمله داروهای نامحلول در آب است که عامل محدود کننده جذب خوراکی آن سرعت انحلال دارو در مایعات گوارشی می باشد لذا افزایش دادن سرعت انحلال و تهیه فرمولاسیون های سریع رهش از این دارو می تواند سرعت و وسعت بازدهی بدنی این دارو را افزایش دهد. در این مطالعه سعی شده تا اثرات سه نوع سورفکتانت آنیونی (SLS)، کاتیونی (CTAB) و غیر یونی (Myri 52) با نسبتهای مختلف دارو – سورفکتانت (1:0.25، 1:0.5، 1:1 و 1:2) بر سرعت انحلال اکسازپام مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد.
    روش ها
    دیسپرسیونهای جامد با روش تبخیر حلال مشترک (Ckoevaporation) و با استفاده از حلال هیدروالکلی 85% تهیه شده و سرعت انحلال دارو از آنها با استفاده از دستگاه تست سرعت انحلال شماره II و به صورت in – vitri اندازه گیری شد. برای بررسی اثرات سورفکتانتها در محلولیت دارو، تستهای محلولیت در حضور غلظتهای مختلف از سورفکتانتها انجام گرفت. برای بررسی ایجاد تغییرات کریستالی احتمالی دارو و بررسی وجود تداخل بین دارو و حامل در دیسپرسیونهای جامد، از طیفهای تفرق اشعه ایکس (XRD) و FT– IR استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که سرعت انحلال دارو ها از دیسپرسیونهای جامد در تمام نسبتهای دارو – حامل به میزان قابل توجهی بیشتر از مخلوط های فیزیکی فرآوری شده، مخلوط های فیزیکی ساده، پودر خالص دست نخورده و پودر خالص فرآوری شده می باشد. همچنین سرعت انحلال داروی از مخلوط های فیزیکی بسیار بالاتر از پودر خالص دست نخورده و فرآوری شده می باشد. نسبت 0.25 – 1 به عنوان نسبت اپتیمم مناسب دارو – حامل برای دیسپرسیونهای جامد اکسازپام – SLS و اکسازپام – CTAB شناخته شد. در مورد دیسپرسیونهای جامد اکسازپام – Myrj 52 می توان نسبت 0.5 – 1 را به عنوان نسبت اپتیمم در نظر گرفت. نتایج تست محلولیت نشان داد که سورفکتانتها محلولیت اکسازپام را افزایش می دهند. طیفهای XRD و FT–IR نیز هر گونه تغییر کریستالی یا تداخل بین دارو حامل را رد کرده و تنها تغییرات مختصری در جهت در گیری کریستالی مولکولهای دارو نشان دادند.
    نتیجه گیری
    پراکندگی جامد از موثرترین تکنیکها برای افزودن سرعت انحلال داروهای بسیار کم محلول مانند بنزودیازپین ها می باشد. سورفکتانت ها حامل های خوبی برای داروهای با دز درمانی پایین و محلولیت آبی بسیار کم می باشند.
    کلیدواژگان: اکسازپام، سورفکتانت، دیسپرسیون جامد، سرعت انحلال
  • سید رضامؤدب، عبدالناصر رفیع صفحه 47
    زمینه و هدف
    مطالعات انجام شده بر روی داروهای رده دوم و تاثیر آن بر روی گونه های مایکوباکتریایی، به خصوص به علت بروز سل مقاوم در سال های اخیر، بسیار حایز اهمیت است. هدف از این مطالعه، تعیین حساسیت دارویی سویه های مایکوباکتریوم توبرکلوزیس و مایکوباکتریوم های غیر توبرکلوزی نسبت به کانامایسین و آمیکاسین بود.
    روش ها
    در مطالعه حاضر، تاثیر کانامایسین و آمیکاسین بر روی تعداد 40 سویه مقاوم (به داروهای رده اول)، تعداد 50 سویه حساس مایکوباکتریوم توبرکلوزیس و تعداد 10 سویه مایکوباکتریوم های غیر توبرکلوزی در شرایط آزمایشگاهی با روش نسبی مورد بررسی قرار گرفت. از سویه استاندارد H 37 RV مایکوباکتریوم توبرکلوزیس که حساس به تمامی داروها است، بعنوان کنترل کیفی استفاده شد.
    یافته ها
    از مجموع 90 سویه مایکوباتریوم توبرکلوزیس مورد بررسی، 13% از سویه ها نسبت به کانامایسین و 5% از سویه ها نسبت به آمیکاسین مقاوم بودند.
    از مجموع 10 سویه مایکوباکتریوم های غیر توبرکلوزی که 100% مقاوم به داروهای اصل بودند، 80% از سویه ها نسبت به کانامایسین و آمیکاسین مقاوم تشخیص داده شدند.
    از مجموع 90 سویه مایکوباکتریوم توبرکلوزیس، تعداد 29 سویه، مقاوم به استرژتومایسین بود که از این تعداد، سویه 8 نسبت به کانامایسین و 5 سویه نسبت به آمیکاسین مقاوم تشخیص داده شد که از مجموع 10 سویه مایکوباکتریوم های غیر توبرکلوزی، تعداد 9 سویه نسبت به استرپتومایسین مقاوم تشخیص داده شد که از این تعداد، 8 سویه نسبت به کانامایسین و آمیکاسین نیز مقاوم بود.
    نتیجه گیری
    نتایج بدست آمده، نشان دهنده آن است که آمیکاسین و کانامایسین در درمان سل مقاوم ناشی از سویه های مایکوباکتریوم توبرکلوزیس موثر می باشد. تاثیر این داروها نسبت به سویه های مایکوباکتریوم های غیر توبرکلوزی کمتر است. به منظور کنترل هر چه بیشتر و بهتر بیماری سل، انجام تحقیقات مشابه بصورت منظم توصیه می شود.
    کلیدواژگان: مایکوباکتریوم توبرکلوزیس، مایکوباکتریوم های غیر توبرکلوزی، مقاومت دارویی، کانامایسین، آمیکاسین
  • هادی ولیزاده، محمدرضا سیاهی شادباد، فهیمه عبهر صبح، محمدعلی دانش، علی نخودچی صفحه 55
    زمینه و هدف
    یکی از راه های کاهش دفعات مصرف دارو استفاده از اشکال دارویی است که دارو با سرعت کمتری آزاد می کنند. هدف از مطالعه حاضر تهیه گویچه های پلیمری حاوی نیتروگلیسرین مایع بوده که دارو را با سرعت کمتری در مقایسه با اشکال دارویی معمولی آزاد نماید.
    روش ها
    در این مطالعه فرمولاسیون بیدهای آهسته رهش آلژینات و سدیم کربوکسی متیل سلولز حاوی نیتروگلیسرین تهیه و آزمایش رهش روی آنها انجام گرفت. برای تهیه بیدها از تکنیک کراس لینک یونی به روش امولسیون استفاده گردید. در این مطالعه همچنین اثر پلیمر و غلظت یون ها در رهش دارو از بیدها مورد ارزیابی قرار گرفت. رهش دارو از بیدها با دستگاه انحلال USPI اندازه گیری شد و به عنوان محیط انحلال از آب مقطر استفاده گردید. برای تعیین مقدار نیتروگلیسیرین از روش کروماتوگرافی با فشار بالا (HPLC) استفاده گردید. برای مقایسه پروفایلهای رهش، مدلهای رهش متعدد مانند هیگوشی، درجه صفر، درجه اول، ویبول و کورسمایر - پپاس مورد ارزیابی قرار گرفت. به عنون مدل غیر وابسته Dissolution efficiency در مدت 8 ساعت اندازه گیری شد. تشابه بین پروفایلهای رهش فرآورده تست و رفرانس با فاکتور تشابه که پارامتر غیر وابسته است ارزیابی شد.
    یافته ها
    با مقایسه پروفایلهای رهش نیتروگلیسرین از فرمولاسیوم بیدها و فرآورده رفرانس بیشترین تشابه83.17 و کمترین تشابه 46.19 تعیین شد. فاکتور تشابه بالای 50 نشان دهنده تشابه بین دو پروفایل رهش است. برازش داده های رهش به معادلات سینتیکی نشان میدهند که ثابت سرعت رهش (K) در بیدهای کراس لینک شده با Al3+ به طور معنی داری کمتر از بیدهای کراس لینک می توان جهت تهیه گویچه های حاوی داروی مایع که دارو را با سرعت کندتری آزاد می نماید استفاده نمود.
    کلیدواژگان: بید، نیتروگلیسرین، آلژینات کلسیم، کراس لینک یونی
  • حسین حمزه ای، سیاوش دستمالچی صفحه 63
    زمینه و هدف
    این کار به منظور پی بردن به نحوه آرایش موتاسیون های هتروزیگوت مکشوفه در حین آنالیز ژن CYP3A4 (جایگزینی 9 bp در موقعیت 845-، جابجایی A?G در موقعیت 392 – و G?A در موقعیت 14269+) در allele های احتمالی انجام گرفته است.
    روش ها
    در ابتدا ناحیه پرومتور نزدیک ژن CYP3A4 (61-/1201-) که دو تا از سه موتاسیون در آنجا قرار داشتند با PCR تکثیر، سپس با استفاده از پلاسمید pSEAP2 – Basic (Clontech) کلون و در مرحله بعد توالی آن (با PCR قطعه مزبور و تعیین توالی آن در پلاسمید) مشخص گردید. برای تعیین ارتباط این موتاسیون ها با موتاسیون سوم که در فاصله 15 kb از آنها و در اکسون 6 ناحیه کد کننده ژن قرار داشت از تکنیک long – range allele – specific استفاده شد. دو محصول بلند PCR بدست آمده (از bp 858 – در ناحیه پروموتور تا انتهای اکسون 6) که یکی از حامل موتاسیون ها و دیگری فاقد آنها بود پس از استخراج از ژل و خالص سازی، به عنوان الگو برای PCR مجدد اکسون 6 بکار گرفته شد. با تعیین توالی محصولات PCR نهایی، این مساله که موتاسیون اکسون 6 در کدام allele واقع است، معلوم گردید.
    یافته ها
    در مرحله اول با انجام PCR و کلون کردن ناحیه پروموتور معلوم گردید که دو موتاسیون مربوط به این ناحیه در ارتباط با یکدیگر و در روی یک allele قرار دارند. در مرحله بعدی نیز ارتباط و وابستگی این موتاسیون ها با موتاسیون اکسون 6 ژن مشخص شد و در نتیجه allele جدیدی از ژن CYP3A4 تحت عنوان CYP3A4*158 معرفی گردید.
    نتیجه گیری
    این تجربیات امکان استفاده از تکنیک long – range allele – specific PCR برای تعیین ارتباط allelic موتاسیون های هتروزیگوت با فواصل طولانی از هم را بخوبی نشان داده و توسعه آنالیز وسیعتر و دقیقتر ژنتیکی را نوید می دهد.
    کلیدواژگان: long - range allele - specific PCR، کلون کردن، ژن CYP3A4
  • پروین ذاکری میلانی، هادی ولیزاده صفحه 71
    زمینه و هدف
    هدف از این تحقیق حاضر قابلیت نفوذ داروها به مخاط روده باریک انسان با استفاده از تکنیک کشت سلولی می باشد.
    روش ها
    ضرایب نفوذپذیری برای نه دارو (با جذب غیر فعال) با استفاده از تک لایه های سلولهای Caco–2 تعیین گردید. بدین ترتیب که تک لایه های سلولی Caco–2 روی غشاهای نفوذپذیر در پلیتهای چاهکدار کشت داده شدند. سپس محلول داروی مورد آزمایش در بافر HBSS به بخش آپیکال تک لایه افزوده و نمونه گیری از بخش بازولترال در دقیقه شصت انجام شد. در تمام طول مدت آزمایش پلیت محتوی تک لایه سلولها در شیکر – انکوباکتور 37°C (70 دور در دقیقه) قرار گرفت. نمونه های گرفته شده با استفاده از HPLC آنالیز و ضرایب نفوذپذیری داروها با استفاده از فرمول مربوطه محاسبه گردید.
    یافته ها
    مقادیر بدست آمده برای نفوذپذیری با مقادیر معلوم نفوذپذیری روده انسان Peff(human) و فراکسیون دوز جذب شده در انسان مقایسه گردید و روابط زیر برای پیش بینی بدست آمد:logP eff(human)=0.65 logP app(caco – 2) – 0.37 (R2=0.79,P=0.001)Fa (human)= l – e 1917852 Papp(Caco – 2)(R2=0.91, P=0.0002)
    نتیجه گیری
    بنابراین بر اساس نتایج بدست آمده همبستگی بالای بین مقادیر Papp(Caco – 2) با مقادیر Peff (human) و Fa(human) برای داروهای با جذب غیر فعال نشان میدهد که مدل سلولهای Caco – 2 قابلیت خوبی برای پیش بینی نفوذپذیری روده ای و نیز فراکسیون دوز جذب شده در انسان دارد.
    کلیدواژگان: نفوذپذیری، Peff، PoPP، جذب غیر فعال، فراکسیون دوز جذب شده Caco - 2
  • یدالله آذرمی، حسین بابایی صفحه 79
    زمینه و هدف
    بیماری های قلبی – عروقی علت عمده مرگ و میر در اغلب کشورها می باشد. به خوبی مشخص شده است که خانمها در سنین قبل از یائسگی در مقایسه با مردان هم سن در معرض خطر کمتری در رابطه با ایجاد هیپرتانسیون و بیماری های عروق کرونر و مغزی قرار دارند. و با قطع عملکرد تخمدان ها خطر این بیماری ها افزایش می یابد. مصرف استروژن در دوران یائسگی میزان خطر بیماری های فوق را کاهش میدهد. مکانیسم های متعددی درمورد اثرات محافظتی استروژنها بر روی قلب و عروق مطرح است. یکی از اثرات مهم محافظتی استروژنها در سیستم قلبی – عروقی اثرات گشاد کنندگی آنها بر روی عروق خونی است. مکانیسم مولکولی این اثر گشاد کنندگی هنوز بطور دقیق مشخص نشده است. بیشتر مطالعات انجام یافته در روی شریانها و بافتهای حیوانی است و با توجه به نقش مهم وریدها در پیش بار قلبی و اهمیت آن در نارسایی قلبی و بیماری عروق کرونر در این مطالعه اثر شلی حاد استروژن در ورید سافن انسانی و نقش اندوتلیوم و گرانوزین منوفسفات حلقوی (cGMP) در این اثر بررسی شده است.
    روش ها
    برای انجام این مطالعه ورید سافن انسانی از بیمارستان شهید مدنی تبریز تهیه شد. بافتها را بصورت حلقه های 5 – 3 میلی متر در آورده و بین دو قلاب مثلثی شکل از جنس فولاد زنگ نزن قرار دادیم بافتها بمدت 60 دقیقه در محلول کریس 37 درجه سانتیگراد و گاز کاربوژن (95% اکسیژن و 5% دی اکسید کربن) تحت کشش اولیه 3 گرم تثبیت شدند. در آزمایشات مختلف حلقه های ورید انسان باپروستاگلاندین (PGF2a, l.5μM) F2a یا پتاسیم کلراید (KCl, 60 mM) منقبض شدند. بعد از تثبیت انقباض، 17- بتا استرادیول، در حضور یا عدم اندوتلیوم و مهار کننده های مختلف، به محیط اضافه شده و 40 دقیقه بعد مقدار رسپانس شلی حاصل به صورت درصدی از رسپانس انقباضی اولیه اندازه گیری شد.
    یافته ها
    بتا استرادیول بصورت وابسته به دوز اثر شل کنندگی بر انقباض ناشی از PGF2a و KCl در ورید سافن انسانی نشان داد. متیلن بلو و یا ال – نیترو ان متیل آرژینین (L – NAME) بطور معنی داری (p<0.05) اثر شل کنندگی بتا استرادیول را کاهش دادند و اثرات مهاری آنها با حذف آندوتلیوم از بین رفت. ایندومتاسین، مهار کننده سیکلواکسیژناز، ترکیب KT5823 بعنوان مهار کننده پروتئین کیناز G، پورومایسین و سیکلوهگزامید، مهارکننده های سنتز پروتئین، تاثیر معنی داری بر روی اثر شلی استروژن ایجاد نکرد (P>0.05).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان میدهد که بتا استرادیول حداقل قسمتی از اثر شل کنندگی خود را ورید سافن انسانی با تولید نیتریک اکساید ولی مستقل از cGMP واسطه گری نموده و همچنین این اثر مستقل از محصولات سیکواکسیژناز و مسیر ژنومیک می باشد.
    کلیدواژگان: ورید سافن انسان، اثر شل کنندگی عروقی، 17- بتا استرادیول، نیتریک اکساید، اندوتلیوم