فهرست مطالب

Journal of Reproduction & Infertility
Volume:6 Issue: 2, 2005

  • تاریخ انتشار: 1384/01/20
  • تعداد عناوین: 8
|
  • علیرضا طالبی، احمد حسینی، محمدعلی خلیلی، یوسف صادقی، محمدحسین نصراصفهانی صفحات 127-139
    زمینه و هدف
    کاهش باروری یکی از مشکلات اساسی بیماران ضایعه نخاعی (SCI) می باشد. عدم انزال مناسب و کاهش کیفیت اسپرم همانند کم شدن قابلیت حیات، کاهش میزان تحرک و افزایش درصد اسپرم های با مورفولوژی ناهنجار به عنوان دلایل اصلی ناباروری در افراد مبتلا به SCI عنوان می شوند. از آنجائیکه به دنبال ضایعه نخاعی، عصب دهی اتونوم اپیدیدیم نیز مختل می گردد، اسپرمها به مدت طولانی در این ارگان باقی مانده و تحت تاثیر گونه های فعال اکسیژن (ROS) قرار می گیرند. از طرفی به دلیل تغییر عملکرد طبیعی اپیدیدیم، میزان تحرک و فرآیند بلوغ هسته اسپرمها نیز دچار تغییر احتمالی خواهند شد. با توجه به اهمیت تراکم کروماتین اسپرم در پتانسیل باروری، مطالعه ای با هدف بررسی اثرات ضایعه نخاعی مزمن بر کیفیت کروماتین و DNA اسپرم های اپیدیدیمی در مدل حیوانی رت انجام شد.
    روش بررسی
    تعداد 45 رت نر بالغ از نژاد Wistar انتخاب و به سه گروه SCI، شم و کنترل تقسیم شدند. گروه SCI به دنبال انجام لامینکتومی در سطح T10، توسط وزنه ای فلزی با وزن g15 که از ارتفاع cm? ? رها گردید، دچار ضایعه نخاعی شدند. در گروه شم تنها عمل لامینکتومی صورت پذیرفت و در گروه کنترل هیچ عملی انجام نگردید. پس از هشت هفته اسپرم های اپیدیدیم هر سه گروه جهت بررسی پارامترهای مورفولوژی، تحرک و ارزیابی کیفیت کروماتین توسط تست های آنیلین بلو، کرومومایسین A3 (CMA3)، SDS و آکریدین اورانژ (Ao) مورد آزمایش قرار گرفتند. داده ها توسط نرم افزار SPSS و براساس آزمون های آماری آنالیز واریانس یکطرفه، کروسکال والیس و من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. 05/p
    نتایج
    در بررسی نمونه ها پارامترهای مورفولوژی و تحرک در گروه SCI نسبت به دو گروه دیگر تفاوت معنی داری نشان داد. تست های ارزیابی کروماتین شامل تست های آنیلین بلو و CMA3 تفاوت معنی داری را در بین سه گروه نشان نداد؛ در حالیکه تست های SDS و AO تفاوت معنی داری در بین گروه SCI و دو گروه دیگر مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    فرآیند تراکم کروماتین اسپرم در دو فاز بیضه ای و اپیدیدیمی صورت می پذیرد. به دنبال ضایعه نخاعی، فاز بیضه ای که جابجایی هیستون توسط پروتامین می باشد متاثر نمی شود، در حالیکه فاز اپیدیدیمی که مربوط به تشکیل باند های دی سولفیدی در بین و داخل مولکول های پروتامین می باشد، توسط SCI متاثر می گردد. به طور کلی می توان گفت که علاوه بر کاهش پارامترهای اسپرم، ایجاد اختلال در فرآیند بلوغ هسته و بروز ناهنجاری هایی در ساختار DNA اسپرم، می تواند به عنوان یکی از دلایل اصلی کاهش پتانسیل باروری در وضعیت SCI در نظر گرفته شود. لذا براساس نتایج این مطالعه می توان ضمن بررسی اسپرم افراد SCI در صورت افزایش میزان ناهنجاری های کروماتینی با انجام تدابیر درمانی خاص، از میزان این آسیبها کاست و در زمان انجام روش های ART با انجام تست های تشخیصی پیش آگهی میزان موفقیت روش های درمانی را به دست آورد.
    کلیدواژگان: ضایعه نخاعی مزمن، کروماتین، DNA، اسپرم، اپیدیدیم، رت
  • اصغر طالبیان، محمدرضا صادقی، هومن صدری اردکانی، معصومه بلورزاده، محمد مهدی آخوندی صفحات 140-152
    زمینه و هدف
    انجماد شاخه ای از علم کرایوبیولوژی است که به حفظ و نگهداری طولانی مدت سلول در دمای بسیار پایین می پردازد. انجماد اسپرم به طور معمول در مراکز درمان ناباروری و بانک های نگهداری اسپرم و صنعت دامپروری انجام می شود. روند انجماد همواره سبب کاهش عملکرد و ظرفیت باروری اسپرمها می گردد؛ چند سالی است که تاثیر روش ها و محیط های مختلف انجماد در تحرک اسپرم مورد ارزیابی قرار گرفته است. با این وجود هرگز بهترین محیط انجماد اسپرم معرفی نشده است و بنابراین روش استاندارد انجماد اسپرم نیز وجود ندارد؛ لذا معرفی تکنیک مناسب انجماد و نیز محیط مناسب انجماد بر اساس یافته های تجربی بسیار ضروری به نظر می رسد. بنابراین هدف اصلی این مطالعه بررسی میزان بقا و تحرک اسپرم طی روند انجماد به کمک سه محیط مختلف انجماد شامل HSPM، TYBG و GEYC با دو روش انجماد آهسته به کمک دستگاه (برنامه ریزی شده) و روش غیردستگاهی (انجماد در فاز بخار ازت مایع) می باشد.
    روش بررسی
    تعداد22 نمونه مایع سمینال از افراد طبیعی، در ظروف یکبار مصرف استریل جمع آوری شد. آنالیز مایع سمینال مطابق استاندارد WHO انجام گردید. برنامه انجماد آهسته با دستگاه (روش برنامه ریزی شده) و انجماد در فاز بخار ازت مایع (روش غیردستگاهی) مطابق پروتکل موجود انجام شد. غلظت اسپرم قبل از انجماد و درصد تحرک بر روی نمونه های تازه و نیز ذوب شده پس از یک هفته ارزیابی گردید. درصد بازیافت اسپرم متحرک تحت عنوان فاکتور بقاء (CSF) تعریف شد. هر نمونه سیمن به 3 قسمت تقسیم و هر قسمت با یکی از محیطها مخلوط گردید. مخلوط نمونه با هر یک از محیطها به دو بخش تقسیم شدند. بخشی از نمونه با هر یک از سه محیط مختلف به روش فاز بخار ازت مایع و بخش دیگر توسط دستگاه به روش آهسته منجمد گردیدند. آنالیز آماری با استفاده از برنامه SPSS ویرایش11، آزمون t- test جهت مقایسه تحرک اسپرمها قبل از انجماد و بعد از ذوب کردن با دو روش مختلف انجماد وآنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تقریبی LSD جهت مقایسه تحرک قبل و بعد از انجماد با سه محیط مختلف انجام شد و سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شد.
    نتایج
    براساس نتایج، میانگین درصد تحرک اسپرم قبل از فریز کردن 46.13±92.8 % بوده، اما پس از ذوب طی روش انجماد آهسته با دستگاه، با محیط های HSPM (5±16.9%)، محیط GEYC (4.57±16.31%) و محیط TYBG (4.57±16.04%) و همچنین طی روش انجماد در فاز بخار ازت با محیط های HSPM (4.55±16.95%)، محیط GEYC (5.14±14.13%) و محیط TYBG (4.47±14.18%) کاهش چشمگیری نشان داد. تفاوت معنی داری بین روش دستگاهی و روش فاز بخار ازت با هر یک از دو محیط GEYC (0.001=p) و TYBG (0.007=p) مشاهده گردید. همچنین تفاوت معنی داری بین محیط HSPM و دو محیط GEYC (0.05=p) و محیط TYBG (0.05=p) وجود داشت.
    نتیجه گیری
    براساس یافته های این مطالعه پس از ذوب کردن اسپرم به دنبال روش انجماد آهسته با دستگاه و روش استفاده از فاز بخار ازت مایع با هریک از سه محیط HSPM، GEYC و TYBG کاهش چشم گیری در تحرک اسپرم نسبت به قبل از انجماد ملاحظه می گردد. ولی بهترین بازده تحرک و میزان بقا اسپرم پس از ذوب طی روش انجماد آهسته توسط دستگاه بدست آمد و در مقایسه محیط های انجماد، در محیط HSPM به صورت معنی داری میزان بقاء اسپرمها پس از ذوب نسبت به محیط های TYBG و GEYC(P-value=0.05) بالاتر بود؛ ولی با توجه به عدم امکان دسترسی به دستگاه انجماد در تمامی مراکز، استفاده از محیط انجماد HSPM و روش انجماد در فاز بخار برای نمونه های سیمن نرمال توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: بانک اسپرم، انجماد، محیط انجماد، HSPM، GEYC، TYBG، روش انجماد در فاز بخار، و روش انجماد آهسته
  • مهران عربی، احمدعلی محمدپور صفحات 153-162
    زمینه و هدف
    یکی از عوامل مهمی که نقشی شاخص در ناباروری مردان ایفاء می کند، فرآیند استرس اکسیداتیو یا افزایش غیرطبیعی رادیکال های آزاد در محیط است که در بیشتر موارد اثرات منفی بر روند تولیدمثل افراد بر جای می گذارد. در پژوهش حاضر نیز تغییرات احتمالی استرس اکسیداتیو ناشی از اثرات جیوه (mM600 وmM1200) به عنوان یون فلزی با توزیع فراوان در محیط و نیکوتین (mM? .??) به عنوان یک آلکالویید مهم در دود سیگار، در محیط آزمایشگاه بر ساختار بیوشیمیایی غشاء (پراکسیداسیون چربی ها، LPO)، میزان گلوتاتیون (GSH)، قدرت تحرک و واکنش آکروزومی سلول های اسپرم گاو در حضور و بدون حضور ترکیبات منگنز و آلبومین سرم گاو (BSA) بررسی گردید.
    روش بررسی
    سنجش میزان پراکسیداسیون چربی های غشاء به کمک اندازه گیری غلظت MDA تولید شده در محیط انجام شد. غلظت گلوتاتیون احیاء شده (GSH) با اندازه گیری میزانDTNB احیاء شده، و واکنش آکروزومی نیز با به کارگیری روش هضم ژلاتین مورد سنجش قرار گرفتند. درصد سلول های متحرک و غیرمتحرک به کمک میکروسکوپ فاز کنتراست و در حرارت اتاق طی مدت 120 دقیقه و با فواصل زمانی یک ساعته، شمارش گردیدند. ارزیابی آماری به کمک نرم افزارSPSS و با استفاده از آزمون t انجام گرفت. مقدار05/p
    نتایج
    در این پژوهش افزودن جیوه و نیکوتین موجب افزایش معنی داری در میزان LPO (p
    نتیجه گیری
    براساس نتایج مطالعه حاضر جیوه و نیکوتین قادر به القاء ناباروری در اسپرم می باشند و این دو، اثرات خود را از طریق تغییر در برخی پارامترهای بیوشیمیایی وفیزیولوژیکی اسپرم نظیر ساختار غشاء و میزان قدرت تحرک، اعمال می کنند. علاوه بر این آنتی اکسیدانها (به ویژه آلبومین) را می توان به عنوان تیغ دو لبه ای در نظر گرفت که گاه پس از کاربرد، اثرات ناخواسته و منفی از خود بروز می دهد.
    کلیدواژگان: اسپرم، جیوه، نیکوتین، منگنز، آلبومین، استرس اکسیداتیو، تحرک اسپرم، واکنش آکروزومی، گلوتاتیون، مواد آنتی اکسیدان
  • فاطمه حاجی مقصودی، محمدعلی خلیلی، عباس افلاطونیان صفحات 163-170
    زمینه و هدف

    در سیکل های کمک باروری (ART) جهت افزایش احتمال لقاح و بارداری، به کمک هورمون های تحریک تخمک گذاری تعداد تخمک های بالغ متافاز دو (MII) افزایش می یابد. براساس مطالعات موجود نارس بودن تمام تخمک ها یا توقف کامل رشد تخمک (COMA) در سیکل های ART بسیار نادر است. هدف این مطالعه گذشته نگر بررسی سیکل های ART با COMA به همراه نتایج درمانی این بیماران در مراجعه کنندگان به مرکز درمان ناباروری یزد بود.

    روش بررسی

    از کل پرونده های بیماران نابارور مراجعه کننده به مرکز درمان ناباروری یزد طی سال های 82-1380، تعداد 38 زوج با مشکل COMA مشخص شد و وضعیت سن، روش تحریک تخمک گذاری، تعداد فولیکول و تخمک، مورد مطالعه قرار گرفت. تحریک تخمدان به سه روش کوتاه مدت، طولانی مدت و HMG/HCG برای سه گروه انجام شد. همچنین نمونه ها با توجه به علت ناباروری به سه گروه فاکتور زنانه، مردانه و نامشخص تقسیم شدند.

    نتایج

    نتایج نشان داد که از 38 زوج فوق، به ترتیب 17 و 7 نفر جهت درمان ناباروری در سیکل های دوم و سوم خود مراجعه نموده بودند. میانگین سن مرد و زن به ترتیب 3/3±2/34 سال و 1/3±4/29 سال بود و اکثر زوجین (22 مورد) دارای ناباروری با فاکتور زنانه بودند. از این میان 21 نفر از خانمها زیر 35 سال و بقیه در محدوده سنی 41-35 سال بودند. در سیکل های دوم و سوم درمان، میانگین تعداد تخمک نارس (MI و GV) به ازای هر سیکل از میزان 8/2±78/2 به 5/1±13/3 و 96/0±90/2 تغییر یافت. همچنین به ازای هر سیکل ART میزان تخمک MII از صفر در دفعه اول درمان به 06/2 و 02/2 در دفعات بعدی افزایش معنی دار داشت. پروتکل HMG/HCG ارتباط مستقیم با کاهش تعداد تخمک نارس در مقایسه با دیگر روش های تحریک تخمک گذاری داشت. همچنین افزایش سن زن در ارتباط با افزایش تعداد تخمک نارس (MI وGV) بود.

    نتیجه گیری

    به طور کلی نتایج نشان داد که شیوع COMA در بیماران نابارور مراجعه کننده به مرکز ناباروری یزد بسیار بالاست و از جمله عوامل دخیل احتمالا افزایش سن زن می باشد. با توجه به بهبود نتایج کیفیت تخمک در دفعات بعدی درمان به نظر می رسد که در بعضی موارد عوامل خارجی نظیر نوع دارو و شرکت سازنده دارو، پروتکل تحریک تخمدانی، طرز تهیه و نگهداری دارو و بالاخره دقت بیمار در انجام تزریقات از جمله موارد دخیل در COMA می باشد.

    کلیدواژگان: ناباروری، روش های کمک باروری (ART)، تحریک تخمک گذاری، تخمک نابالغ، توقف رشد تخمک
  • طاهره افتخار، شیرین قاضی زاده، لادن کاشانی، مریم باقری صفحات 171-176
    زمینه و هدف
    آمنوره هایپوتالامیک یکی از شایع ترین اشکال عدم تخمک گذاری است که در آن کمبود ترشح ضربانی GnRH دیده می شود. در صورت رد علل تخمدانی و هیپوفیزی عدم تخمک گذاری این تشخیص مطرح می شود. شایع ترین نوع آن سرکوب عملکرد تولید مثل است که اغلب نوعی پاسخ روانی- زیست شناختی به حوادث زندگی است و آمنوره هایپوتالامیک عملکردی نامیده می شود. بیماران مبتلا به آمنوره هایپوتالامیک که خواهان حاملگی هستند باید تحت تحریک تخمک گذاری توسط گونادوتروپین های اگزوژن و یا GnRH قرار گیرند. GnRH به طور مداوم و به شکل ضربانی توسط یک پمپ کوچک قابل حمل به دو روش داخل وریدی و زیرجلدی تجویز می شود. بسیاری از بیماران آن را نامناسب می دانند زیرا مجبور هستند در زمان خواب نیز آن را همراه داشته باشند. متاسفانه در ایران پمپ تجویز GnRH در دسترس نیست و بنابراین جهت القاء تخمک گذاری از گونادوتروپین اگزوژن استفاده می شود. پس از تحریک تخمک گذاری، بیماران یا توصیه به نزدیکی زمان بندی شده (TI) و تلقیح داخل رحمی اسپرم (IUI) می شوند و یا تحت لقاح آزمایشگاهی (IVF) و حتی ترزیق داخل سیتوپلاسمی اسپرم ICSI) (قرار می گیرند. TI روشی آسان وکم هزینه تر نسبت به IUI و IVF است. هدف از این مطالعه مقایسه میزان موفقیت حاملگی در دو روش IUI و TI می باشد.
    روش بررسی
    این مطالعه به صورت گذشته نگر روی 36 بیمار مبتلا به آمنوره هایپوتالامیک مراجعه کننده به مرکز تحقیقات ناباروری بیمارستان ولیعصر دانشگاه علوم پزشکی تهران در فاصله فروردین 1378 لغایت بهمن 1383 انجام شد. این افراد بر اساس معیارهای ورود و خروج، در مطالعه شرکت نمودند. افراد پس از تحریک تخمک گذاری، توسط یکی از دو پروتکل درمانی IUI و TI تحت درمان قرار گرفتند و سپس از نظر میزان موفقیت حاملگی با هم مقایسه گردیدند. از جمله معیارهای ورود، سن بین 40- 20 سال و اسپرموگرام طبیعی بود. پرونده هایی که در آن علت ناباروری، عامل مردانه ذکر شده بود، آنومالی رحمی همزمان و یا انسداد لوله رحمی وجود داشت، از این مطالعه خارج شدند. روش های آماری این مطالعه Unpaired Student t- test و Fisher’s Exact test و نرم افزار مورد استفاده (10.5) SPSS و سطح معنی داری 05/0P< در نظر گرفته شد.
    نتایج
    در گروه TI از 27 سیکل، 19 مورد حاملگی (37/70%) و در گروه IUI از 29 سیکل، 7 مورد حاملگی (13/24%) اتفاق افتاده است که اختلاف بین این دو روش درمانی معنی دار است (05/0=p). از نظر تعداد سقط، حاملگی خارج رحمی و چندقلویی اختلاف معنی داری بین دو گروه وجود نداشت. همچنین از نظر مدت زمان ناباروری، میانگین سن و سایر مشخصات دموگرافیک و زمینه ای اختلاف معنی داری بین دو گروه وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که روش TI با توجه به سهولت، ارزانی و نیاز به تجهیزات کمتر می تواند به عنوان اولین روش جهت درمان بیماران مبتلا به ناباروری با علت آمنوره هایپوتالامیک مورد توجه قرارگیرد و روش های دیگر به عنوان گام های بعدی در درمان این بیماران لحاظ شود.
    کلیدواژگان: آمنوره هایپوتالامیک، ناباروری، نزدیکی زمان بندی شده، تلقیح داخل رحمی
  • طاهره نظری، رویا بیات، هایده سمیعی صفحات 177-186
    زمینه و هدف
    سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOS) شایع ترین اختلال غدد درون ریز در زنان می باشد. این سندرم با علائم افزایش هورمون های آندروژنی، عدم تخمک گذاری، ناباروری و چاقی مشخص می گردد. شناخت مقاومت به انسولین به عنوان یک فاکتور اصلی در پاتوژنز PCOS باعث استفاده وسیع از داروهای پایین آورنده انسولین در درمان این سندرم شده است. استفاده از متفورمین یکی از دارو هایی است که در درمان این بیماران توصیه می شود. با توجه به اینکه بیماران مبتلا به این سندرم در دراز مدت دچار عوارضی مانند ناباروری، سرطان اندومتر و پستان و بیماری های قلبی- عروقی می شوند، ضروری است که مطالعه ای جهت بررسی اثر داروهای پایین آورنده انسولین روی این عوارض انجام شود. هدف این مطالعه بررسی اثر متفورمین روی پارامترهای بالینی و آزمایشگاهی بیماران مجرد مبتلا به این سندرم است.
    روش بررسی
    در فاصله زمانی فروردین 1380 تا فروردین 1381، 36 دختر مجرد که شواهد بالینی و سونوگرافی سندرم تخمدان پلی کیستیک داشتند، به روش کارآزمایی بالینی در درمانگاه زنان و مامائی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی، درمانی بابل مورد بررسی قرار گرفتند. برای این بیماران متفورمین با دوز mg500 سه بار در روز تجویز شد. آزمایش های هورمونی شامل FSH، LH، DHEA، Testosterone، 17OH Progesterone، Estradiol و آزمایشات بیوشیمی شامل TG، Chl، LDL، HDL و همچنین وضعیت کلینیکی بیمار قبل و بعد از درمان بررسی گردید. سپس اطلاعات با استفاده از آزمون های آماری Mc Nemar وPaired T- Test توسط نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل گردید. مقادیر P-value کمتر از 05/0 معنی دار و بیشتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    نتایج
    متعاقب درمان با متفورمین کاهش وزن (004/0=P) و BMI (006/0=P) بیماران معنی دار بود. پس از درمان، تری گلیسیرید (03/0=P) و LDL (?.??=P) کاهش و HDL (?.???=P) افزایش یافت. همچنین نتایج مطالعه کاهش معنی داری را در سطح LH (?.???=P) و استرادیول (005/0=P) و DHEA (?.???=p) و تستوسترون (001/0=p) نشان داد. بهبود آکنه (02/0=p) و هیرسوتیسم (026/0=P) نیز بعد از درمان در این افراد مشهود بود.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر اثرات چشمگیر متفورمین را در بهبود پارامترهای آزمایشگاهی و علائم بالینی نشان داد. پیشنهاد می شود دختران مجرد مبتلا به بیماری PCO تحت درمان این دارو قرار گیرند. در عین حال لازم است مطالعه طولانی تری با حجم نمونه بیشتری در مورد اثرات این دارو انجام شود.
    کلیدواژگان: تخمدان، سندرم تخمدان پلی کیستیک، متفورمین، دختران مجرد، هیرسوتیسم، چاقی، قاعدگی غیرطبیعی
  • مینو یغمایی، معصومه میر تیموری، مژگان مختاری، مهدی محمدی صفحات 187-193
    زمینه و هدف
    دیسمنوره یا قاعدگی دردناک یکی از شایع ترین بیماری های زنان است. دیسمنوره اولیه به قاعدگی دردناک درغیاب بیماری لگنی اطلاق می شود و علت آن انقباضات رحمی حاصل از پروستاگلاندین های با منشاء اندومتر ترشحی است. درمان متداول آن استفاده از داروهای ضد التهابی غیر استروئیدی و یا داروهای ضد بارداری خوراکی می باشد. براساس مطالعات موجود، ویتامین E در کاهش شدت درد دیسمنوره اولیه موثر می باشد. هدف این مطالعه مقایسه اثر مفنامیک اسید و ویتامین E به همراه مفنامیک اسید در کاهش شدت درد دیسمنوره اولیه به منظور استفاده در افرادی که کاهش شدت درد در آنها با مفنامیک اسید به حد مطلوب نبود انجام شد.
    روش بررسی
    در این کارآزمایی بالینی دو سوکور که در شهر زاهدان انجام شد 64 زن مجرد کمتر از 30 سال مبتلا به دیسمنوره اولیه مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان قدس زاهدان در سال های 82 و 83، به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. جهت کاهش درد دیسمنوره به یک گروه در دو قاعدگی متوالی مفنامیک اسید به همراه ویتامین E (10 کپسول حاوی IU400) وبه گروه دیگر مفنامیک اسید و دارونما داده شد، تا برای 5 روز از دو روز قبل تا سه روز بعد از قاعدگی شبی یک کپسول محتوی دارونما و در دو روز اول قاعدگی کپسول mg 250 مفنامیک اسید (ابتدا 2 کپسول با هم و سپس هر 6 ساعت یک عدد) مصرف کنند و مجددا مراجعه نمایند. شدت درد براساس درک فرد از درد قاعدگی و انتخاب عدد بازگو کننده آن بر روی یک خط کش mm 100 (VAS) تعیین شد. نتایج با استفاده از آزمون آماری t محاسبه و 05/p<0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    نتایج
    آزمون های آماری نشان داد که میانگین اختلاف شدت درد قبل و بعد از درمان در گروهی که مفنامیک اسید به همراه ویتامین E دریافت کرده بودند 52/17±53/48 در مقیاس 100 و در گروهی که مفنامیک اسید و دارونما دریافت کرده بودند 21±94/25 در مقیاس 100 بود و کاهش شدت درد در گروهی که برای آنها مفنامیک اسید و ویتامین E تجویز شده بود بیشتر از گروه دیگر بود (001/p< 0).
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج حاصل آن دسته از مبتلایان به دیسمنوره اولیه که مصرف مفنامیک اسید سبب کاهش درد مطلوب در آنها نمی شود تجویز توام مفنامیک اسید و ویتامینE پیشنهاد می شود.
    کلیدواژگان: دیسمنوره اولیه، قاعدگی دردناک، درد، پروستاگلاندین ها، مفنامیک اسید، و ویتامینE
  • توران علی زاده، محمدنقی فرهانی، مهرناز شهر آرای، شهرزاد علی زادگان صفحات 194-204
    زمینه و هدف
    همانگونه که پدیده ناباروری تحت تاثیر عوامل فیزیولوژیک به وجود آمده و در قلمرو علوم پزشکی قرار می گیرد، دارای جنبه های روانی- اجتماعی بوده و در قلمرو علوم رفتاری و اجتماعی نیز قرار می گیرد. اکنون مطالعات رو به گسترشی وجود دارد که نشان داده اند که عوامل روانشناختی می توانند هم در ایجاد ناباروری دخالت داشته باشند و هم اینکه ناباروری می تواند پیامدهای روانشناختی بسیاری را با خود به همراه داشته باشد؛ از جمله این مؤلفه های روانشناختی، می توان از استرس ناباروری، کنترل درونی – بیرونی و عزت نفس نام برد. پژوهش حاضر در نظر دارد ضمن بررسی ارتباط خرده مقیاس های منبع کنترل (درونی بودن، شانس و اعتقاد به قدرتمندی دیگران) و عزت نفس با استرس ناباروری با مؤلفه های (ارتباطی، جنسی، اجتماعی، سبک زندگی بدون فرزند و نیاز به والد بودن) ارتباط استرس کلی با عامل جنسیت را مشخص نماید.
    روش بررسی
    30 زن و 30 مرد نابارور بدون ارتباط همسری با عامل ناباروری زنانه یا مردانه با تکمیل پرسشنامه های عزت نفس روزینبرگ (1989)، منبع کنترل درونی- بیرونی لونسون (1975) و پرسشنامه استرس ناباروری نیوتن و همکاران (1999) در این پژوهش شرکت کردند. تمامی افراد مورد مطالعه از مراجعین به کلینیک ناباروری رویان جهت درمان ناباروری و به روش نمونه گیری تصادفی منظم در فاصله تابستان تا زمستان 1382 انتخاب شدند. جهت آنالیز داده ها از نرم افزار آماری SPSS استفاده و 05/p<.?
    به عنوان سطح معنی داری در نظر گرفته شد.
    نتایج
    براساس نتایج تحقیق، بین عزت نفس و تمامی مؤلفه های استرس ناباروری (جنسی، ارتباطی- اجتماعی وسبک زندگی بدون فرزند و نیاز به والد بودن) رابطه معکوس و معنی داری (05/p
    نتیجه گیری
    نتایج تحقیق نشان داد که در بررسی پدیده ناباروری، عوامل روان شناختی، از اهمیت نسبی برخوردار بوده و نیازمند است که در تحقیقات آینده به نقش سایر عوامل روانشناختی، همچنین عوامل اجتماعی ناباروری توجه شود.
    کلیدواژگان: ناباروری، عزت نفس، منبع کنترل، استرس ناباروری، تفاوت های جنسی