فهرست مطالب

مجله علوم پزشکی رازی
سال هفدهم شماره 9 (پیاپی 79، آذر و دی 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/10/11
  • تعداد عناوین: 8
|
  • آرمان احمدزاده، محمد مسلمی زاده، محمد مهدی امام، علیرضا رجایی، محمد شفیعی زاده، اذن الله آذرگشب، کتایون انتشاری صفحه 1
    زمینه و هدف
    بیماری آرتریت روماتوئید (RA - Rheumatoid Arthritis) شایع ترین آرتریت التهابی بوده که 1 – 5/0% جمعیت دنیا را گرفتار می کند. در RA فعال قبل از ظهور اروزیون استخوانی در رادیوگرافی، فاکتورهای تخریب و ساخت استخوان در سرم و ادرار بیمار تغییر می کند. به دلایل گفته شده، شدت فعالیت التهابی RA با مارکرهای استخوانی در این بیماران مقایسه شد.
    روش کار
    مطالعه به صورت Cross sectional و مشاهده ای، بر روی مراجعه کنندگان به درمانگاه روماتولوژی بیمارستان لقمان حکیم انجام شد. 114 بیمار با RA اثبات شده، وارد طرح شدند. در 75 بیمار مارکرهای ساخت و تخریب استخوانی اندازه گیری شد. فعالیت بیماری بر اساس DAS28 و مقدار مصرف استروئید تجمعی تا زمان مراجعه محاسبه شد. RF، AntiCCP، ESR، CRP، مارکرهای ساخت و تخریب استخوانی شامل استئوکلسین، P1NP، CTX β و آلکالن فسفاتاز برای بیماران اندازه گیری شد. بیماران بر اساس دریافت یا عدم دریافت استروئید و DMARD از هم جدا شدند. بر اساس تست مجذور کای پیرسون با نرم افزار V.16 SPSS ارتباط بین DAS28 و مارکرهای سوخت وساز استخوانی و رابطه مارکرهای استخوانی با مصرف DMARD، استروئید و بیس فسفونات محاسبه شدند.
    یافته ها
    بین DAS28 و استئوکلسین رابطه معنی دار وجود داشته (05/0 p<). اما ارتباط معنی داری بین DAS28 و سایر مارکرهای سوخت و ساز استخوانی وجود نداشت. همچنین بین مصرف بیس فسفونات و کاهش استئوکلسین ارتباط معنی داری وجود داشت (05/0 p=) و با کاهش P1NP رابطه معنی دار مرزی (06/0 p=) مشاهده شد. همچنین بین وجود اروزیون و کاهش استئوکلسین و بین اروزیون و DAS28 ارتباط معنی دار وجود داشت.
    نتیجه گیری
    در بیماران RA، مارکرهای ساخت استخوانی به خصوص استئوکلسین کاهش می یابند. در صورت کاهش آن ها، به بیماری شدیدتر و تخریبی مشکوک شده و برای درمان تهاجمی تر تصمیم گیری می کنیم. با توجه به افزایش مارکرهای ساخت در استئوپوروز اولیه و کاهش آن ها در بیماران RA، این مارکرها می توانند جهت افتراق بین علل استئوپوروز در بیماران RA نیز به کار روند.
    کلیدواژگان: آرتریت روماتوئید، DAS28، مارکرهای ساخت و تخریب استخوان، استئوپوروز
  • شهره بهاء صدری، مریم کاشانیان، خسروی صفحه 13
    زمینه و هدف
    عوارض و پیامدهای ناگوار در حاملگی مانند پره اکلامپسی، زایمان زودرس، پارگی زودرس کیسه آب و کاهش رشد جنین (Intra Uterine Growth Restriction -IUGR) از اهمیت ویژه ای برخوردارند و یافتن راهی برای پیش بینی این عوارض همواره مورد توجه بوده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی پیامد حاملگی در نولی پارهایی است که در اواخر تریمستر دوم حاملگی میکروآلبومینوری دارند.
    روش کار
    مطالعه به صورت آینده نگر بر روی 490 زن نولی پار صورت گرفت که در انتهای سه ماهه دوم بارداری بودند. در کلیه بیماران آزمایش ادرار انجام شد و میزان آلبومین و نیز میزان کراتینین محاسبه شده و بر اساس نسبت به دست آمده بیماران در سه گروه قرار گرفتند. بر اساس میزان میکروآلبومینوری به سه گروه میکروآلبومینوری خفیف، متوسط و شدید تقسیم شدند. سپس بیماران تا انتهای بارداری دنبال شده و از نظر بروز زایمان زودرس، پره اکلامپسی، پارگی زودرس کیسه آب (Premature Rupture Of Membrane-PROM) ومحدودیت رشد جنین (IUGR) با یکدیگر مقایسه گردیدند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS V.15 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و از تست های t-test و کای دو استفاده گردید. p value کمتر از 05/. معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    بین دو گروه مورد (مبتلا به میکروآلبومینوری) و گروه شاهد (بدون میکروآلبومینوری) از نظر سن، BMI و سن حاملگی در موقع نمونه گیری تفاوت معنی دار وجود نداشت. زایمان زودرس {21 نفر (26/55%) در مقابل 65 نفر (38/14%)، 001/0 p=}، پره اکلامپسی {19 مورد (50%) در مقابل 39 نفر (62/8%)، 001/0 p=}، IUGR {15 مورد (47/39%) در مقابل 30 مورد (63/6%)، 001/0 p=} و PROM {11 مورد (94/28%) در مقابل 47 مورد (39/10%)،001/0 p=} در گروه مورد بیشتر از گروه کنترل بود، ولی دیابت حاملگی تفاوت معنی دار بین دو گروه نشان نمی داد.
    نتیجه گیری
    زایمان زودرس، پره اکلامپسی، IUGR و PROM در زنانی که در اواخر تریمستر دوم حاملگی میکروآلبومینوری دارند، بیشتر دیده می شود.
    کلیدواژگان: میکروآلبومینوری، پیامد حاملگی، زایمان زودرس، پره اکلامپس، IUGR، پارگی زودرس کیسه آب، دیابت حاملگی
  • سمیرا دخش، پروین زارعیان صفحه 21
    زمینه و هدف
    مدل های حیوانی استرس روانی- اجتماعی مدل مناسبی برای بررسی اختلالات رفتاری و هورمونی در انسان ها است. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر استرس روانی- اجتماعی بر غلظت تستوسترون پلاسما و درک درد می باشد.
    روش کار
    در این تحقیق تجربی از 74 موش نر (250-200 گرم) و 20 موش ماده (300- 200 گرم) استفاده گردید. در گروه های آزمایشی 1 S و 2 S موش های مغلوب 5 روز و هر روز به ترتیب به مدت 30 دقیقه و 4 ساعت در معرض موش های مهاجم قرار می گرفتند. در گروه های کنترل موش های مغلوب و مهاجم یا در دو اتاق جداگانه نگهداری می شدند) 1 C) و یا در یک اتاق ولی در دو قفس جداگانه نگهداری می شدند) 2 C). درک درد به وسیله آزمون flick Tail سنجیده شد. از روش رادیوایمنواسی برای اندازه گیری غلظت تستوسترون استفاده شد. از برنامه نرم افزاری SPSS V.11 و تست آماری One Way ANOVA برای مقایسه گروه ها استفاده گردید.
    یافته ها
    استرس روانی – اجتماعی موجب کاهش غلظت تستوسترون در گروه های مورد مطالعه گردید(1 S و2 S). زمان تاخیر در آزمون Tail flick در گروه 2 S s) 4/0 ± 2/4 (و در گروه 2 C (s 2/0 ± 2/4) نسبت به گروه کنترل 1 C (s 8/0 ± 9/5) کاهش معنی دار یافت. علاوه براین، اختلاف آماری معنی داری بین دو گروه 1 S و 2 S وجود داشت (01/0 p<). از نظر زمان تاخیر بین گروه مغلوب 1 S و گروه های کنترل اختلاف معنی داری مشاهده نگردید.
    نتیجه گیری
    داده های این مطالعه نشان می دهد که درک درد بستگی به مدت مواجهه روزانه بین موش های مغلوب و غالب دارد(30 دقیقه مواجهه در روز اثری بر آستانه درک درد ندارد، ولی 4 ساعت مواجهه در روز منجر به هیپرآلژزیا می شود). همچنین استرس روانی-اجتماعی موجب کاهش غلظت تستوسترون پلاسما شده و این اثر وابسته به مدت مواجهه بین دو گروه موش مغلوب و غالب ندارد.
    کلیدواژگان: استرس روانی، اجتماعی، درد، تستوسترون، موش
  • سارا رهنما، هما فروهش تهرانی، نور امیر مظفری، کیهان آزادمنش، شیرین بیگلری صفحه 29
    زمینه و هدف
    استرپتوکوکوس های گروه B (استرپتوکوکوس آگالاکتیه) یکی از عوامل شایع ایجاد سپسیس و مننژیت در نوزادان و همچنین بیماری های مهاجم در زنان باردار هستند و می توانند در بزرگسالان با شرایط زمینه ای مانند نقص سیستم ایمنی نیز بیماری ایجاد کنند. کپسول پلی ساکاریدی جزء فاکتورهای ویرولانس مهم استرپتوکوکوس آگالاکتیه می باشد و این باکتری از طریق آنتی ژن های کپسولی به 9 سروتایپ تقسیم می شود. توزیع سروتایپ های کپسولی بسته به دوره های زمانی و مناطق جغرافیایی مختلف، متفاوت می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی فراوانی سروتایپ های کپسولی استرپتوکوکوس های گروه B جدا شده از نمونه بالینی بیماران بر اساس ژنوتایپینگ گروه ژن های کپسولی و تعیین سروتایپ های کپسولی شایع این باکتری می باشد.
    روش کار
    در این مطالعه مقطعی- تحلیلی که در مدت 7 ماه از شهریور 1388 لغایت اسفند 1388 انجام گردید 50 نمونه استرپتوکوکوس گروه B از نمونه های کلینیکی شامل: ادرار، ترشحات واژن، مایع منی و ترشحات مجرا جدا شده و با روش رنگ آمیزی گرم، آزمایش کاتالاز، واکنش CAMP و مقاومت به دیسک باسیتراسین (U 04 / 0) و دیسک SXT مورد شناسایی قرار گرفتند. سپس DNA ژنومی نمونه ها با استفاده از کیت استخراج DNA تخلیص گردید و سروتایپ کپسولی با استفاده از روش Multiplex PCR تعیین گردید. برای آنالیز آماری از روش Chi-square استفاده شد. از SPSS V.13 نیز استفاده شد.
    یافته ها
    در 50 نمونه بالینی استرپتوکوکوس گروه B، سروتایپ غالب سروتایپ III 25 مورد (50 %) و سپس سروتایپ V 8 مورد (16 %) بود. سروتایپ های بعدی به ترتیب Ia 7 مورد (14 %) و II 7 مورد (14 %) بودند و سروتایپ های Ib، IV، VI، VII و VIII به دست نیامد. 3 نمونه (6 %) نیز غیرقابل تیپ بندی (Nontypeable) بودند.
    نتیجه گیری
    نتیجه کلی حاصل از این مطالعه نشان دهنده این است که سروتایپ های III و V رایج ترین سروتایپ های کپسولی در میان نمونه های بالینی استرپتوکوکوس گروه B در بررسی حاضر بودند.
    کلیدواژگان: استرپتوکوکوس گروه B، سروتایپ های کپسولی، ژنوتایپینگ
  • مانیا شیخ، فرید بحرپیما، اسماعیل ابراهیمی تکامجانی، بیژن فروغ صفحه 39
    زمینه و هدف
    اختلالات تعادلی و راه رفتن از جمله عوارض حرکتی شایع به دنبال سکته مغزی می باشند. نتایج تحقیقات نشان می دهد که روش های متداول فیزیوتراپی قادر نیستند به طور موثری این اختلالات را درمان نمایند. بنابراین لزوم انجام بررسی های گسترده تر در مورد شناخت علل این عوارض و ارائه راهکارهای درمانی موثر ضروری به نظر می رسد.
    روش کار
    در این بررسی تجربی 30 بیمار مبتلا به همی پارزی با دامنه سنی 60-40 سال شرکت نمودند. بیماران به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول به روش «حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت» و گروه دوم به روش «حرکت درمانی انبوه» به مدت 3 هفته تحت درمان قرار گرفتند. ارزیابی های آزمایشگاهی شامل اندازه گیری سرعت سیکل راه رفتن و پارامترهای کینتیک راه رفتن (دامنه و سرعت نوسانات مرکز فشار اندام های سالم و مبتلا در صفحات ساژیتال و فرونتال) بودند که قبل و پس از دوره درمان ثبت و مورد مقایسه قرار گرفتند. جهت آنالیز آماری اطلاعات، در صورت نرمال بودن توزیع داده ها از آزمون های پارامتری t test و pair t test و در صورت غیر نرمال بودن توزیع داده ها از آزمون های غیرپارامتری Wilcoxon و Mann-Whitney، استفاده شد. از SPSS V 11.5 نیز استفاده شد.
    یافته ها
    سرعت سیکل راه رفتن در هر دو گروه افزایش نشان داد (01/0=، p 03/0= p). در گروه اول دامنه نوسانات مرکز فشار پای سالم و مبتلا در صفحه فرونتال کاهش معنی داری نشان داد (008/0=، p 03/0= p). ضمنا سرعت نوسانات مرکز فشار پای مبتلا در دو صفحه ساژیتال و فرونتال نیز کاهش معنی داری نشان داد (03/0=، p 01/0= p). در گروه دوم تنها دامنه نوسانات مرکز فشار پای سالم در صفحه ساژیتال کاهش معنی داری نشان داد (03/0= p).
    نتیجه گیری
    فیزیوتراپی به روش «حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت» قادر است با غلبه بر پدیده یادگیری در عدم استفاده و با اصلاح عارضه نقص در ارسال پیام های حسی به سمت مراکز کنترل کننده حرکت، به نحو موثرتری اختلالات تعادلی دینامیک ضمن راه رفتن را درمان کند.
    کلیدواژگان: راه رفتن، کینتیک، حرکت درمانی، همی پارزی
  • مرضیه نجومی، سید کاظم ملکوتی، هلیا قانعان، محمد تقی جغتایی، پرفسور لارش جاکوبسن صفحه 50
    زمینه و هدف
    استیگما به بیماری های اعصاب و روان منجر به تحمیل بار اضافی این بیماری ها بر سلامت عموم می گردد. به طور کلی، استیگما وضعیت جدایی و تمایزی است که در قالب نگرش منفی شکل می گیرد. با توجه به اطلاعات موجود، مطالعه بزرگی که به آگاهی و نگرش نسبت به بیماران اعصاب و روان بپردازد، در ایران انجام نشده است. بنابراین هدف از انجام این مطالعه تعیین آگاهی و نگرش نمونه ای از جمعیت شهر تهران در مورد بیماران اعصاب و روان می باشد.
    روش کار
    این مطالعه مقطعی در شهر تهران بین ماه های فروردین تا آذر 1388 انجام گرفت. توسط روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از خانه ها، 800 فرد مورد بررسی قرار گرفتند. نسخه تعدیل یافته پرسشنامه تهیه شده در برنامه جهانی روانپزشکان برای کاهش استیگما و تمایز مورد استفاده قرار گرفت. روش جمع آوری داده ها توسط پرسشگران آموزش دیده بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار V.13 SPSS استفاده شده و آزمون کای اسکور برای تحلیل زیر گروهی به کار گرفته شد.
    یافته ها
    میانگین سنی نمونه 5/37 سال با انحراف معیار 7/14 سال بود. 3/53% مرد بودند. اغلب (70%) افراد مورد بررسی ذکر کردند که بیماری در خارج از بیمارستان قابل درمان است و در حدود 74% ذکر کردند این افراد می توانند در شغل های عادی فعالیت کنند. در حدود 68% به امکان برقراری رابطه دوستی با بیماران اعصاب و روان پاسخ مثبت داده بودند. در حدود 5/52% معتقد بودند که بیماران اعصاب و روان به دلیل رفتارهای خشونت آمیز خطرناک هستند. تنها 17% افراد گزارش کردند که از صحبت با این بیماران می ترسند. به طور کلی، متغیرهای جمعیتی با آگاهی و نگرش به بیماران اعصاب و روان ارتباط قابل توجهی نداشت.
    نتیجه گیری
    در نمونه مورد بررسی استیگما به بیماران اعصاب و روان چندان شایع نبود. در مقایسه با سایر مطالعات، نگرش و آگاهی افراد مورد بررسی نسبت به بیماران اعصاب و روان در حد مناسب و قابل قبول بود.
    کلیدواژگان: بیماری اعصاب و روان، آگاهی، نگرش، استیگما
  • نسرین خالصی، کامبیز کشاورز، آتوسا رضاخانی صفحه 59
    مقدمه
    بیماری وردینگ هافمن یک بیماری دژنراتیو حرکتی است که از زمان جنینی بیمار را درگیر نموده و در دوران شیرخوارگی و کودکی پیشرفت می نماید. معمولا مرگ تا سن 2 سالگی و به علت نارسایی تنفسی رخ می دهد. ساده ترین و قطعی ترین راه تشخیص، تعیین مارکر ژنتیکی SMA (Spinal Muscular Atrophy) در خون است.
    معرفی بیمار: در این مقاله به توصیف یک مورد نوزاد مبتلا به بیماری وردینگ هافمن پرداخته می شود که با انجام آنالیز DNA، وجود بیماری در والدینش اثبات گردید. نکته مهم آنکه مرگ دو فرزند قبلی با نارسایی تنفسی و ضعف عضلانی در دوره نوزادی و شیرخوارگی و یک مورد سقط در سه ماهه دوم بوده است؛ یعنی یک بیماری اتوزوم مغلوب و درگیری هر 4 فرزند خانواده.
    نتیجه گیری
    این بیماری اتوزومال مغلوب است و بروز خانوادگی به صورت بسیار معدود گزارش شده است، اما در این گزارش هر 4 فرزند خانواده با تابلوی مشابه فوت نموده اند.
    کلیدواژگان: بیماری وردینگ هافمن، مارکر ژنتیک مولکولی SMA، بروز خانوادگی، وراثت اتوزوم مغلوب
  • حمیدرضا کدخدایی، علیرضا صادقی پور، علیرضا نگهی صفحه 64
    مقدمه
    هرچند وجود تومور بدخیم در مری و یا تیموس به طور جداگانه موضوع شناخته شده و نسبتا شایعی می باشد، ولی همزمانی این دو در یک بیمار ازجمله موارد بسیار نادر محسوب می گردد. در این مقاله یک مرد 81 ساله با دو تومور همزمان در مدیاستن (تیموما) و مری توراسیک (اسکواموس سل کاسینوما) معرفی می گردد.
    معرفی بیمار: بیمار مرد 81 ساله ای است که با شکایت سکسکه و دیسفاژی پیشرونده برای جامدات مراجعه و با تشخیص سرطان مری توراسیک بستری می گردد. بررسی قبل از عمل نشان دهنده تومور نسبتا حجیم در مدیاستن قدامی می باشد. سابقه بیمار به حدود چهار سال قبل برمی گردد زمانی که در مرکز چشم پزشکی بستری و رادیوگرافی قفسه سینه از وی به عمل می آید. بر مبنای شکایت اصلی، بیمار (دیسفاژی) به اتاق عمل منتقل و ازطریق توراکوتومی چپ هر دو تومور در یک مرحله برداشته می شود.
    نتیجه گیری
    هرچند وجود تومور بدخیم در مری و یا تیموس به طور جداگانه موضوع شناخته شده و نسبتا شایعی می باشد، ولی همزمانی این دو در یک بیمار ازجمله موارد بسیار نادر محسوب می گردد. در مرور متون قابل دسترس، مورد مشابهی مشاهده نگردید
    کلیدواژگان: تومور مری، تیموما، تومور همزمان
|
  • Md Sh Bahasadri M. Kashanian Z. Khosravi Page 13
    Background
    Poor pregnancy outcome and complications like pre-eclampsia, preterm delivery, premature rupture of membranes (PROM) and Intra Uterine Growth Restriction (IUGR) have special importance and finding new methods for their prediction have been always under serious concern. The purpose of the present study is to evaluate the poor pregnancy outcome in nulliparas who had microalbuminuria at the end of second trimester of their pregnancy.
    Methods
    The study was conducted as a prospective cohort study on 490 nulliparous women who were at the end of the second trimester of pregnancy. Urine test for albuminuria and creatinine measurement was performed in all women and an albumin creatinine ratio (ACR) was calculated according to milligram per gram. The women were then divided into 3 groups of severe, moderate and mild microalbuminuria according to the ratio. Then the women were followed up to the end of their pregnancy and compared for preterm labor, pre-eclampsia, IUGR and PROM. Statistical analysis was performed using SPSS V.15. Student t - and Chi square tests were used for analysis. P value of less than 0.05 was considered as significant.
    Results
    There was no significant difference in regards to BMI, age and age of pregnancy at the time of sampling. Preterm labor {21 (55.26%) cases VS 65 (14.38%), p=0.001}, pre-eclampsia {19 (50%) cases VS 39 (8.62%) cases, p=0.001}, IUGR {15 (39.47%) cases VS 30 (6.63%) cases, p=0.001} and PROM {11 (28.94%) cases VS 47 (10.39%) cases, p=0.001} were more in the case group than control group. Gestational diabetes did not show significant difference between the 2 groups.
    Conclusion
    Preterm labor, pre-eclampsia, IUGR and PROM were more in the women who had microalbuminuria at the end of the second trimester of their pregnancy.
  • Msc S. Dakhesh P. Zareian Page 21
    Background
    Animal models of psychosocial stress are a good model for studying stress-related behavioral and endocrinological disorders in humans. The aim of present study is to investigate the effect of psychosocial stress on plasma testosterone level and pain perception.
    Methods
    In this experiment 74 male rats (200-250 g) and 20 female rats (200-300 g) were used. In experimental groups (S1,S2), subjects were exposed to the attacks of stimulus (dominant) rats once a day for 5 consecutive days (30 min VS 4 hr). In control groups, subjects and stimulus rats were housed in different rooms (C1) or in adjacent cages in a room (C2). Pain perception was assessed by means of the Tail flick test. Testosterone was measured by radio-immunoassay. SPSS V.11 statistical software was used for data analysis. One way ANOVA was used to evaluate the results.
    Results
    Psycho-social stress reduced testosterone concentration in subject groups (S1, S2). Tail flick latency decreased significantly in S2 subject group (TFL: 4.2±0.4 s) and C2 control group (TFL: 4.2±0.2 s) as compared to C1 control group (TFL: 5.9 ± 0.8s). In addition there was significant difference between two subject groups (p<0.01). There was no significant difference between subject group (S1) and control groups.
    Conclusion
    This study shows that psychosocial stress decreases plasma testosterone concentration and this effect is independent of length of daily encounters. But the pain perception depends on the length of daily encounters (30 min encounters did not, whereas 4 hr daily encounters did result in hyperalgesia).
  • Msc S. Rahnama H. Forouhesh Tehrani N. Amirmozafari K. Azadmanesh Sh Biglari Page 29
    Background
    Group B Streptococci (GBS) or Streptococcus agalactiae is one of the most common causes of sepsis and meningitis in neonates and of invasive diseases in pregnant women. It can also cause infectious disease among adults with underlying medical conditions like immunocompromised individuals. Polysaccharide capsule is an important virulence factor. Nine GBS serotypes (Ia, Ib, II to VIII) based on capsular polysaccharide antigens have been described. Distribution of capsular serotypes varies over time and by geographic location. The aim of this study was to detect the capsular serotype distribution in GBS clinical isolates based on genotyping of cps-gene cluster and to determine the predominant serotypes of GBS.
    Methods
    In this cross sectional study a total of 50 GBS strains were isolated from various clinical sources including: urine, vagina, semen and urethral secretions. GBS was identified by Gram stain, catalase test, CAMP test and also resistance to 0.04 U Bacitracin and SXT disks. DNA was extracted from all the isolates using the wizard SV Genomic DNA Purification system, Promega, USA. The capsular serotype of the isolates was assigned by using a specific-two Multiplex PCR assay. For statistical analysis, Chi-square method was used. SPSS V.13 was also used.
    Results
    In the 50 GBS isolates, the predominant serotypes were III with 25 isolates (50%) and serotype V with 8 isolates (16%). Seven isolates (14%) belonged to serotype Ia and 7 isolates (14%) belonged to serotype II, respectively. Serotypes Ib, IV, VI, VII and VIII were not found and 3 strains were classified as nontypeable.
    Conclusion
    Based on the results of this study, serotypes III and V were the predominant serotypes in GBS clinical isolates.
  • M. Shaikh F. Bahrpeyma E. Ebrahimi Takamajani B. Forough Page 39
    Introduction
    Balance and gait disorders are common motor complications after stroke. Studies have revealed that conventional physiotherapy cannot manage these disorders efficiently; so more studies addressing the causes of these complications and presenting efficient treatment protocols are crucial.
    Methods
    Thirty hemiparetic patients (age range 40-60 years old) participated in this experimental study. Patients were randomly divided in to 2 groups. One group received Constraint Induced Movement Therapy (CIMT) (group1) and the other Mass Practice (group 2) for 3 weeks. Experimental assessments included stride velocity and kinetic parameters of gait (amplitude and velocity of center of pressure sways of paretic and non-paretic limbs in sagittal and frontal planes) that were recorded and compared before and after treatment. For statistical analysis of data, if distribution of data was normal, parametric tests of t and pair t-tests were used. If distribution of data was not normal, non parametric tests of Wilcoxon and Mann-Whitney were used. SPSS V.11.5 was also used for data analysis.
    Results
    In both groups, stride velocity increased (p=0.03, p=0.01). In CIMT group, COP sway for paretic and non-paretic limbs decreased in frontal plane (p=0.03, p=0.008). COP sway velocity for paretic limb decreased in both planes (p=0.01, p=0.03). For mass practice group, only COP sway amplitude for non-paretic limb decreased in sagittal plane (p=0.03).
    Conclusion
    Physical therapy based on “Constraint Induced Movement Therapy” can more efficiently manage dynamic balance gait disorders by overcoming "learned non-use" phenomena and improving somato-sensory deafferentation to central motor controllers.
  • M. Nojomi S.K. Malakouti H. Ghanean M.T. Joghataei L. Jacobson Page 50
    Background
    The stigma associated with mental illness adds to the public health burden of mental illness itself. In general terms stigma is the status loss and discrimination triggered by negative stereotypes. To our knowledge, this is not any large scale study of knowledge of and attitudes towards mental illness in Iran. Therefore, the aim of this study was to determine the knowledge and attitude of a community sample towards mental illness in city of Tehran.
    Methods
    This cross-sectional study was conducted in city of Tehran between April and December 2009. By a multistage random sampling of household respondents, 800 subjects were recruited in the study. A modified version of the questionnaire developed for the "World Psychiatric Association Program to Reduce Stigma and Discrimination" was used. The method of collecting data was interview by trained interviewers. We used SPSS V.13 software for describing and analyzing data. Chi-square was used for subgroup analyses.
    Results
    The mean age of sample was 37.5 years (14.7 yrs) with 53.3% being males. Most of them (70%) mentioned that mental illness is treatable out of hospital and 74% of them believed patients with mental illness could have ordinary jobs. About 68% had a positive attitude towards friendly relationship with mental illness patients. About 52.5% of the subjects believed that people with mental illness are dangerous because of their violent behaviors. Only 17% of subjects were afraid of having conversation with a mentally ill person. Generally, socio-demographic variables were not associated with knowledge and attitudes of peoples towards mental illness strongly.
    Conclusion
    There is not extensive stigmatization of mental illness in our sample. Compared to other similar studies, the views and attitudes of our sample towards mental illness were partially good and acceptable.
  • N. Khalesi, K. Keshavarz, A. Rezakhani Page 59
    Background
    Werding-hoffmann disease is a degenerative disease of motor neurons that begins in fetus and continues to be progressive in infancy and childhood. Most of them die by 2 years of age because of respiratory failure. The simplest and most accurate method of diagnosis is detection of serum genetic marker of SMA. Case report: In this article a neonate with Werding-hoffmann disease is studied; the importance being that the disease was detected in his parents by DNA analysis. The two previous siblings died during infancy because of respiratory failure and muscular weakness. There was also a positive family history of an abortion during the second trimester; in other words an Autosomal Recessive (AR) disease affecting all of the 4 siblings.
    Conclusion
    Werding-hoffmann is an AR disease with a rare familial incidence.
  • Md H.R. Kadkhodaie A.R. Sadeghi A.R. Negahi Page 64
    Introduction
    Despite the high incidence of esophageal and thymic carcinoma in human being, co-existence of these two malignant lesions is very rare. In this study we have reported an 81 year old man with a huge mediastinal tumor (Thymoma) and Squamous Cell Carcinoma (SCC) of esophagus. Case report: An 81 year old man presented with hiccups and progressive dysphagia for solids and was admitted in our hospital as a case of SCC of thoracic esophagus. Pre-operative evaluation showed a huge anterior mediastinal mass. The patient's past history goes back to about 4 years ago, when he was admitted in another center for ophthalmic surgery and chest radiography showed an anterior mediastinal mass. Because of his chief complaint (dysphagia), the patient underwent operation and through the left thoracotomy incision complete resection of mediastinal tumor and esophagectomy was done.
    Conclusion
    Despite the high incidence of esophageal and thymic carcinoma in human being, co-existence of these two malignant lesions is very rare.