فهرست مطالب

Kerman University of Medical Sciences - Volume:10 Issue: 3, 2003

Journal of Kerman University of Medical Sciences
Volume:10 Issue: 3, 2003

  • 61 صفحه، بهای روی جلد: 3,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1382/05/07
  • تعداد عناوین: 9
|
  • پژوهشی
  • محمد جواد زاهدی، صدیف درویش مقدم، مهدی حیاتبخش عباسی، حمیده فردوسی، لاله مظفریان صفحات 123-130
    ویروس هپاتیت (HBV) B یکی از شایع ترین پاتوژن های مزمن جهان است بیش از 2 بیلیون نفر از مردم جهان با این ویروس مواجه شده اند و 350 میلیون نفر از آنها (5% جمعیت دنیا) ناقل مزمن آن هستند. یکی از شایع ترین راه های انتقال این ویروس، خون و فرآورده های خونی است و به همین دلیل سازمان انتقال خون تمامی فرآورده های خونی را از نظر HBs Ag کنترل می کند. در افراد ناقل HBVمی بایست وضعیت تکثیر ویروسی با استفاده از مارکرهای مناسب از جمله HBe Agمورد بررسی قرار گیرد تا در صورت مثبت بودن و همچنین بالا بودن آنزیم های کبدی افراد مبتلا به هپاتیت مزمن شناسایی شده و سپس تحت در مان قرار گیرند. هدف از این مطالعه بررسی فراوانیHBe Ag و همچنین بررسی تست های عملکرد کبدی LFT در افراد HBs Ag مثبت و شناسایی افراد مبتلا به هپاتیت مزمن در سال 1378 در شهر کرمان بوده است. این مطالعه بر روی 300 فرد HBs Ag مثبت که در گروه سنی 65-17 سال قرار داشته اند صورت گرفته است. در گروه مورد بررسی 29 نفر (9.6%) HBe Agمثبت بودند و تفاوت معنی داری در جنس مرد و زن مشاهده نگردید. سنجش همزمان LFT نشان داد که 12 نفر (41.4%) از افرادHBe Ag مثبت، آسپارتات آمینوتراسفراز (AST) غیر نرمال داشتند و 13 نفر (44.8%) آنها، آلانین آمینوترانسفراز (ALT) غیر نرمال داشتند. در کل در 10 نفر (34.5%) از افراد HBe Ag مثبت، هر دو آنزیم بالاتر از حد نرمال بود. در حالیکه فقط در 19 نفر 7.1)%) از افرادHBe Ag منفی هر دو آنزیم بالاتر از حد نرمال بود (?47IU/L) به عبارت دیگر HBe Ag مثبت به عنوان یک عامل خطر (Risk factor) برای افزایش آنیزیم های کبدی می باشد (P<0.00001) تست های نشان دهنده وضعیت سنتتیک کبد از جمله،PT آلبومین، پروتئین وهمچنین بیلی روبین در بیماران HBe Agمثبت و منفی اختلاف معنی داری را نشان نمی داد (P<0.05) این مساله نشان می دهد که در بیماران Hbs Ag مثبت که حین اهدای خون تشخیص داده می شوند، هپاتیت مزمن در درصد قابل توجهی وجود دارد ولی بیماری کبدی شدید معمولا وجود ندارد.
    کلیدواژگان: فراوانی، تست های عملکرد کبدی، اهداء کنندگان خون، کرمان، HBsAg، HBeAg
  • علی اصغر کتابچی صفحات 131-137
    این مطالعه کارآزمایی بالینی شاهد داری است که با هدف بررسی تاثیر عمل واریکوسلکتومی بر اسپرموگرام بیماران مبتلا به واریکوسل تحت بالینی در فاصله سالهای 1375 الی 1378 انجام شد. در این بررسی 142 بیمار مبتلا به واریکوسل (63 بیمار با تشخیص واریکوسل تحت بالینی بر اساس سونوگرافی ترانس اسکروتال به عنوان گروه مطالعه و 79 بیمار با تشخیص واریکوسل بر اساس معاینات بالینی به عنوان گروه شاهد) با میانگین سنی 28.1±4.3 سال با رضایت شخصی وارد مطالعه شدند. ابتدا از هر بیمار دو نمونه اسپرموگرام به فاصله حداقل دو هفته تهیه گردید و سپس بیماران تحت عمل واریکوسلکتومی خلف صفاتی High Ligation) ورید اسپرماتیک داخلی) قرار گرفتند و در فاصله 3 و 6 ماه بعد از عمل، دو نمونه اسپرموگرام مجدد از این بیماران تهیه و نتایج پارامترهای اسپرموگرام قبل و بعد از عمل مقایسه شدند. در این مطالعه در حالی که عمل واریکوسلکتومی در گروه بالینی موجب بهبودی با اهمیتی در پارامترهای اسپرموگرام (به خصوص در پارامترهای تعداد و تحرک) شد، در گروه تحت بالینی چندان تغییری در کیفیت اسپرموگرام بعد از عمل به وجود نیاورد و بین پارامترهای تعداد اسپرم، تحرک و درصد مورفولوژی طبیعی آن قبل و بعد ازعمل تفاوت معنی داری وجود نداشت. از دیگر نتایج حاصل در این مطالعه وجود اختلاف در سمت ابتلا بود به طوری که در گروه تحت بالینی ابتلا دو طرفه و سمت راست واریکوسل نسبت به بیماران گروه بالینی بیشتر بود و همچنین سابقه ناباروری ثانویه در گروه تحت بالینی نسبت به گروه بالینی بیشتر گزارش گردید. با توجه به تاثیر ضعیف حاصل از عمل واریکوسل تحت بالینی در این مطالعه و اختلاف بالینی قابل توجه بیماران گروه واریکوسل تحت بالینی با گروه بالینی (تفاوت قابل توجه سمت ابتلا، سابقه بارروی قبلی و تفاوت کیفیت اسپرموگرام قبل از عمل) در انتخاب درمان، نیاز به تامل بیشتری احساس می شود و عمل جراحی در این دسته از بیماران به طور عجولانه به عنوان انتخاب اول ضروری به نظر نمی رسد و توصیه می شود که قبل از تصمیم گیری به عمل جراحی در آنان عوامل دیگر اختلالات اسپرموگرام و ناباروری نظیر اختلالات هورمونی، ناهنجاری های مجاری تناسلی درونی و اختلالات ایمونولوژیک بیشتر بررسی شود.
    کلیدواژگان: واریکوسل، واریکوسل تحت بالینی، اسپرموگرام
  • علی برخوری صفحات 138-144
    خونریزی های شدید و ناگهانی از عوارض قابل پیش بینی اعمال جراحی هستند که به علت مرگ و میر و عواقب جدی، نیاز به تلاش همه جانبه تیم پزشکی و استفاده از درمان های فوری و استوار بر اصول علمی دارند. خونریزی های شدید در اثر قطع ناگهانی آئورت یا پارگی قلب عموما در فاصله کوتاهی به مرگ بیمار می انجامد. در این مطالعه برای نجات جان 8 بیماری که در فاصله سال های 81 - 1375دچار خونریزی وسیع و ناگهانی حین عمل جراحی در بیمارستان شفای کرمان شدند از آمپول آدرنالین استفاده شده است. خونریزی در همه موارد آنچنان شدید بود که یا بلافاصله منجر به توقف قلبی بیمار شد و یا به سقوط کامل فشار خون انجامید. 3 نفر از بیماران حین عمل جراحی برای درمان کوارکتاسیون آئورت و 3 نفر دیگر حین اصلاح) PDA بازماندان مجرای شریانی) دچار پارگی قوس آئورت شدند. در یکی از بیماران پارگی وسیع قلب به دنبال بریدن استرنوم رخ داد و مورد آخر دچار پارگی آنوریسم دیسکانت آئورت در ناحیه فوقانی شکم شده بود. در همه این موارد پس از کلامپ کردن محل پارگی آئورت و قلب توسط جراح، بیمار به وضعیت ترندلنبرگ درآمده و تزریق آدرنالین با دوز زیاد برای به کار گیری ذخیره خونی و حفظ اعضای حیاتی یعنی قلب و مغز صورت گرفت. همزمان تزرق سریع مایع و خون انجام شد. 20 دقیقه پس از شروع ترمیم به منظور برقراری خون رسانی کلیه و کبد کلامپ نسبی شد. فشار خون در مدت خونریزی در یک حداقل لازم حفظ و ضربان قلب و فشار خون در تمام مراحل ثبت شد. با استفاده از این روش 7 مورد از بیماران نجات یافتند و تنها بیماری که دچار پارگی آنوریسم آئورت شده بود به علت خونریزی مجدد درگذشت. با توجه به موثر بودن این روش درمانی در بیمارانی که مرگ آنها معمولا اجتناب ناپذیر است می توان آن را به عنوان یک روش موثر جدید در درمان خونریزی های شدید معرفی نمود.
    کلیدواژگان: آدرنالین، شوک هموراژیک، کلاپس گردش خون، کلامپ آئورت، اعمال جراحی قلب بسته
  • مسعود پریرخ، احمد امین، سکینه محمدعلیزاده صفحات 145-151
    هدف از این مطالعه ارزیابی میزان موفقیت بی حسی تنه ای عصب آلوئولار تحتانی با استفاده از مپی واکائین 3% در مقایسه با لیدوکائین 2% همراه با اپی نفرین 1.80000 در 30دانشجوی داوطلب بوده است. تمامی کسانی که تحت بی حسی قرار گرفتند سالم بوده و هیچ دارویی قبل از بی حسی مصرف نکرده بودند. این افراد در دو جلسه جداگانه و به طور تصادفی با یکی از محلول های یاد شده تحت بی حسی تنه ای عصب آلوئولار تحتانی قرار گرفتند. قبل از بی حسی دندان های کانین، پره مولر دوم و مولر اول سمتی که قرار بود بی حس شود و همین دندان ها در طرف مقابل به عنوان شاهد با پالپ تستر الکتریکی (EPT) آزمایش شدند. پس از تزریق، هنگامی که احساس مورمور در لب پایین احساس می شد به عنوان زمان شروع بی حسی ثبت می گردید. بر اساس برنامه تنظیمی در زمان های متفاوت از 3 تا 49 دقیقه پس از بی حسی لب، میزان حساسیت دندان های ذکر شده به EPT سنجیده می شد. هنگامی که دندان ها به حداکثر درجه EPT پاسخ نمی داند، به عنوان بی حسی پالپی در نظر گرفته می شد. جهت آنالیز داده ها از آزمون paired t-test استفاده شد. نتایج نشان داد که اگر چه احساس بی حسی در لب در تمام موارد ایجاد شده بود، اما تنها 76.7 درصد دندان های مولر، 73.3 پره مولر دوم و 66.7 درصد دندان های کانین که مپی واکائین %3 تزریق شده بود، موفقیت در بی حسی را نشان می دادند، در حالیکه میزان موفقیت در بی حسی پالپی در مواردی که لیدوکائین 2% تزریق شده بود، به ترتیب 66.7، 76.7، 53.3 درصد دندان های مولر، پره مولر دوم و کانین بود. تفاوت معنی دار میان زمان ‎آ‎غاز بی حسی لب و میزان موفقیت یا عدم موفقیت در بی حسی میان دو نوع ماده تزریق شده مشاهده نگردید. اما در گروهی که لیدوکائین تزریق شده بود، میزان موفقیت در بی حسی در دندان های پره مولر و مولر اختلاف معنی داری با دندان کانین داشت.
    کلیدواژگان: بی حسی تنه ای عصب آلوئولار تحتانی، لیدوکائین، مپی واکائین
  • دکترفاطمه میرزایی پور، افسانه فرود، بهزاد سرور عظیم زاده صفحات 152-157
    الکتروکاردیوگرافی از اولین اقدامات در بررسی افراد مشکوک به بیماری قلبی در تمامی مراکز درمانی است. از این رو دانستن شاخص های طبیعی برای قضاوت در مورد طبیعی یا پاتولوژیک بودن الکتروکاردیوگرام اهمیت دارد. این مطالعه به صورت توصیفی - تحلیلی با هدف تعیین شاخص های الکتروکاردیوگرافی در تمام اشتقاق ها و بررسی تاثیر سن و جنس بر شاخص های فوق صورت گرفت. بدین منظور، 500 فرد سالم به روش ساده نمونه گیری شدند و پس از گرفتن ECG و استخراج شاخص های مورد نظر و تجزیه و تحلیل داده ها نتایج زیر به دست آمد: با توجه به منفی بودن اکثر موارد موج p در اشتقاق های DIII و VI و موج T در اشتقاق های VI و avf می توان T و P منفی را در اشتقاق های فوق الذکر طبیعی در نظر گرفت. اکثر شاخص های الکتروکاردیوگرافی حداقل در بعضی از اشتقاق ها با سن و جنس رابطه معنی داری دارند که این رابطه به ویژه در مورد فاصلهQRS که با افزایش سن در تمامی اشتقاق ها کاهش می یابد و یا فاصله QT که در تمامی اشتقاق ها در زن ها بیشتر از مردان است، شاخص تر است.
    کلیدواژگان: شاخص های طبیعی، الکترو کاردیوگرافی، سن، جنس
  • منظومه شمسی میمندی، شهریار دبیری، میترا بحرینی صفحات 158-165
    لیشمانیوز در 97 کشور جهان اندمیک می باشد و درمان آن به عنوان هفتیم الویت تحقیقاتی از طرف WHO مطرح شده است. افزایش روز افزون انواع مقاوم به گلوکانتیم که درمان انتخابی این بیماری است، ضرورت بررسی اثر داروهای دیگر مانند الوپورینول را برای این انواع ایجاب میکند. لذا در این مطالعه پروماستیگوت های لیشمانیا ماژور (L.Major ASK5) در مجاورت غلظت های افزاینده گلوکانتیم کشت داده شد تا انواع مقاوم به 250 میلی گرم بر میلی لیتر گلوکانتیم حاصل شد. سپس تغییرات سیتولوژیک و تاثیرغلظت های مختلف الوپورینول (از 0.0025 تا 0.5 میلی گرم بر میلی لیتر) بر درصد رشد نوع مقاوم و اولیه در محیط آزمایشگاهی بررسی و مقایسه شد. بررسی سیتولوژیک نشان داد که طی پروسه مقاوم شدن ابعاد پروماستیگوت ها و طول فلاژل کاهش یافته در حالیکه تعداد فرم Pseudoamastigots افزایش یافته است. سرعت رشد نوع اولیه پس از 48 ساعت انکوباسیون بیش از نوع مقاوم بود درصد رشد نوع اولیه تحت تاثیر الوپورینول به طور معنی داری کاهش یافت، اما این دارو تاثیر معنی داری بر رشد نوع مقاوم نداشت. درصد رشد نوع مقاوم فقط در غلظت های 0.01 و 0.02 میلی گرم بر میلی لیتر الوپورینول کاهش یافت در حالیکه در غلظت های بالاتر و پائین تر تاثیر معنی داری نداشت. بر اساس نتایج این مطالعه الوپورینول به عنوان داروی خوراکی و مقرون به صرفه در درمان نوع اولیه لیشمانیوز ماژور توصیه می گردد اما استفاده از این دارو به تنهایی در انواع مقاوم توصیه نمی شود.
    کلیدواژگان: لیشمانیا ماژور، پروماستیگوت، مقاومت دارویی، الوپورینول، گلوکانتیم
  • دکتربهزاد سرور عظیم زاده، سعدالله شمس الدینی صفحات 166-171
    کسر جهشی مهمترین شاخص عملکرد قلب می باشد. و در بین روش های تشخیص بیماری های قلب انجام آنژیوگرافی و اکوکاردیوگرافی می تواند نشان دهنده توان کاری قلب بیماران باشد. آنژیوگرافی روش استاندارد برای تشخیص و تعیین قدرت انقباض ماهیچه قلب به حساب می آید ولی انجام آن یک عمل تهاجمی است. لذا تعیین حساسیت و ویژگی روش غیر تهاجمی اکوکاردیوگرافی نسبت به آنژیوگرافی می تواند اهمیت و ارزشمندی این روش را ارزیابی نماید. این مطالعه بر روی 50 بیمار کاندید آنژیوگرافی انجام شد. برای تعیین میزان کسر جهشی (EF) ابتدا اکوکاردیوگرافی به طریق (M-Mode) و بعد روش دو بعدی (2D) و در آخر از روش آنژیوگرافی استفاده گردید. ظرفیت بیماریابی یا حساسیت (sensitivity) و ظرفیت سالم یابی یعنی ویژگی (Specificity) در روش M-Mode به ترتیب 59.4% و 100% و با روش دو بعدی به ترتیب 43.7% و 94.4% بدست آمد. در نتیجه ویژگی و حساسیت M-Mode در مقایسه با روش دو بعدی بیشتر بود. در مقایسه اختلاف درصد کسرهای جهشی بدست آمده در روش دو بعدی با آنژیوگرافی (P<0.0001) و M-Mode با آنژیوگرافی (P=0.003) معنی دار بود. بدین معنی که با افت کسر جهشی روش های اکوکاردیوگرافی از دقت تشخیصی کافی برخوردار نمی باشند. بدین معنی که ضریب Pearson’s بین نتایج کسرهای جهشی به دست آمده در روش های اکوکاردیوگرافی با آنژیوگرافی به ترتیب برای r=0.78، M-Mode و برای r=0.44، 2D بدست آمد. یعنی نتایج M-Mode از همبستگی بیشتری با آنژیوگرافی برخوردار می باشند.
    کلیدواژگان: کسر جهشی، اکو کاردیوگرافی، آنژیو گرافی، ویژگی، حساسیت
  • علیرضا نیک طبع، علی سالاری صفحات 172-179
    تحقیقات نشان داده اند که تمرینات ذهنی نقش موثری در کسب مهارت های حرکتی دارد. از طرفی در توانبخشی ارتوپدی تمرینات تعادلی در بهبود نقص حس عمقی ناشی از صدمات مفصلی نقش اساسی را ایفا می کند. مطالعات اندکی در زمینه تاثیر تمرینات ذهنی، فیزیکی و ذهنی - فیزیکی و مقایسه آنها بر روی تعادل ایستاده صورت گرفته است. این مطالعه به منظور ارزیابی و مقایسه این تاثیرات انجام گرفته شده است. شصت نفر داوطلب سالم به طور تصادفی در چهار گروه قرار گرفتند: گروه کنترل، گروه تمرین ذهنی، گروه تمرین فیزیکی و گروه تمرین ترکیبی ذهنی - فیزیکی. گروه ذهنی، تمرین تعادلی را روی صفحه تعادل تصور می کرد، گروه فیزیکی این کار را به طور عملی انجام داد و گروه ترکیبی ذهنی - فیزیکی هر دو روش تمرین را اجرا کرد. هر گروه تمرین مربوطه را روزانه و به مدت پنج روز انجام دادند. برای تعیین زمان حفظ تعادل، تمام افراد در ابتدا و انتهای دوره تمرین ارزیابی شدند. نتایج حاصله در داخل گروه و بین گروه ها با یکدیگر مقایسه گردید. تمامی گروه های تمرینی در مقایسه با گروه کنترل بهبودی معنی داری پیدا کردند (P<0.001). ختلاف معنی دار چشمگیری در نسبت پیشرفت بین گروه ترکیبی ذهنی - فیزیکی با سایر گروه ها دیده شد (P<0.001). بین گروه فیزیکی و گروه ذهنی اختلاف معنی داری در پیشرفت مشاده نگردید. نتایج حاصله نشان داد که تمامی انواع تمرین ها باعث بهبودی تعادل می شوند. پس می توان نتیجه گرفت در افرادی که توانایی انجام این تمرینات فیزیکی را به علت استراحت و یا هر صدمه عصبی - اسکلتی که این تمرین در آنها منع شده ندارند، تمرینات ذهنی تعادلی به طور موقت جایگزین مناسبی برای تمرینات فیزیکی می باشد. از طرفی با توجه به اثرات قابل توجه تمرینات ترکیبی ذهنی - فیزیکی بر روی تعادل به نظر می رسد که اگر بیمار تمرینات ترکیبی را به کار گیرد بهترین نتایج را به دست خواهد آورد.
    کلیدواژگان: تصویرسازی حرکتی، تعادل ایستاده، تمرین ذهنی، حس عمقی
  • موردی
  • سید حجت آیت الهی موسوی صفحات 180-184
    دررفتگی تروماتیک استخوان کوبوئید به تنهایی و بدون شکستگی و یا دررفتگی دیگر در پا آسیب بسیار نادر است که تاکنون ده مورد از آن گزارش شده است. مورد ذکر شده در این مقاله پسر بچه 12 ساله ای است که به دنبال سقوط از ارتفاع و با وارد آمدن نیروی اینورژن و پلانتارفلکشن به پا دچار دررفتگی این استخوان شده بود. غیر از دررفتگی کوبوئید، شکستگی و یا دررفتگی دیگری در اندام وی وجود نداشت. جا اندازی بسته جهت درمان موثر واقع نشد و استخوان کوبوئید با جا اندازی باز در جای آناتومیک خود قرار گرفته و با دو عدد پین ثابت شد. جهت اندام، آتل کوتاه ساق گرفته شد. عارضه ای به دنبال این دررفتگی دراندام رخ نداد و پیش آگهی خوب بود.