نشریه منابع انسانی ناجا
پیاپی 33 (پاییز 1392)

استفاده از الگویی مناسب، برای انتخاب بهترین گزینه از بین گزینه های مختلف برای احراز پست مدیریت در هر سازمانی حائز اهمیت است. هدف کلی از انجام این تحقیق کاربردی نمودن روش تصمیم گیری چندشاخصه برای انتخاب شایسته ترین مدیر می باشد این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش، توصیفی - تحلیلی است. جامعه آماری این تحقیق مدیران میانی دانشگاه علوم انتظامی می باشد که با توجه به در دسترس بودن اعضای جامعه آماری روش نمونه گیری تمام شمار انجام گرفت. به منظور گردآوری داده های مورد نیاز، پرسشنامه پنجاه و هشت شاخصی برای ارزیابی مدیران میانی توسط محقق و با همکاری اساتید راهنما، مشاور و بازرسی دانشگاه تنظیم و سپس توزیع شد که در آن برای هر شاخصی نمره های بین 0 تا 20 پیش بینی گردید. آلفای کرونباخ این پرسشنامه 85 درصد می باشد که نشان از اعتبار و پایایی ابزار جمع آوری اطلاعات دارد. برای محاسبه فراوانی، درصد فراوانی و ترسیم نمودار از روش های توصیفی آمار و برای تحلیل داده ها از الگوی تصمیم گیری چندشاخصه (تکنیک تاپسیس) استفاده شده است.نتیجه تحقیق نشان داد که الگوی تصمیم گیری چندشاخصه برای انتخاب شایسته ترین فرد بسیار مناسب می باشد همچنین در این پژوهش سبد شایستگی مدیران و نمرات آنان مشخص گردید.

امروزه، دانش به یک منبع کلیدی اقتصاد و عامل موفقیت سازمان ها تبدیل شده است. ذات دانش به نحوی است که مدیریت آن باید بوسیله خود فرد انجام پذیرد و همین امر باعث مطرح گردیدن مفاهیم مختلف روانشناختی در مدیریت دانش شده است. با وجود آنکه در مدارک علمی متعددی ارتباط مدیریت دانش و یژگی های فردی از قبیل هوش هیجانی بیان گردیده است، اما تلاش های اندکی برای نشان دادن این موضوع انجام گرفته است. این پژوهش با هدف بررسی ارتباط بین ابعاد هوش هیجانی و تسهیم دانش انجام شده است. سنجش هوش هیجانی مطابق با مدل گلمن براساس پنج بعد خود آگاهی، خود مدیریتی، خود انگیزشی، همدلی و مهارت اجتماعی انجام شده است. روش تحقیق توصیفی - پیمایشی است. حجم نمونه آماری با استفاده از روش کوکران 302 نفر ازکارکنان معاونت نیروی انسانی ناجا بوده است. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه ای شامل 33 سوال بوده ضریب پایایی پرسش نامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 74/0 بدست آمد و روایی صوری و محتوایی به وسیله ی خبرگان مدیریت دانش تایید گردید. داده های پژوهش با استفاده از روش های آماری و ضریب همبستگی پیرسون تحلیل گردید. تحلیل داده ها این نتیجه را در برداشت که بین تحصیلات و توانمندی افراد در مدیریت دانش شخصی رابطه همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. همه ابعاد هوش هیجانی با مدیریت دانش شخصی رابطه مثبت و معنا داری دارد.

نیروی انسانی متعهد به سازمان، باارزش ترین سرمایه هر سازمان می باشد. با توجه به اینکه تحقیقات متعددی نشان داده اند که تصور کارکنان از کیفیت زندگی کاری بر روی تعهد آنها به سازمان تاثیر چشمگیری دارد، تحقیق حاضر به دنبال بررسی میزان کیفیت زندگی کاری نیروهای پلیس شهر اصفهان و رابطه آن با تعهد سازمانی آنها می باشد. در این تحقیق حجم نمونه مورد بررسی 205 نفر تعیین شد. پرسشنامه ای متشکل از دو قسمت بین اعضای نمونه که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس مشخص شده بودند، توزیع گردید. ضریب آلفای پرسشنامه مورد استفاده نیز 94/0 بود. در این تحقیق در دو فرضیه اول و دوم به ترتیب میزان کیفیت زندگی کاری و تعهد سازمانی نیروهای پلیس مورد بررسی قرار گرفته و در فرضیه های سوم تا ششم نیز به ترتیب رابطه بین کیفیت زندگی کاری با تعهد سازمانی و هر یک از ابعاد سه گانه آن (تعهد عاطفی، تعهد مستمر، تعهد هنجاری) مورد بررسی قرار گرفته است. داده های گردآوری شده با استفاده از روش های آماری، آزمون t تک نمونه ای و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که میزان کیفیت زندگی کاری نیروهای پلیس در سطح متوسطی بود ولی میزان تعهد سازمانی نیروهای پلیس درسطح بالایی می باشد. همچنین یافته ها نشان دهنده ارتباط مثبت و معنی دار بین عوامل کیفیت زندگی کاری و ابعاد سه گانه تعهد سازمانی در بین نیروهای پلیس می باشد.

امروزه صاحب نظران، تفکر انتقادی را به عنوان برونداد اصلی آموزش عالی معرفی کرده و تدریس تفکر را نکته پایه برای یادگیری به شمار می آورند.تفکر انتقادی با ویژگی ارزیابی کردن مفاهیم و شناخت پدیده ها روند حل مسائل را با ریشه یابی عمیق و تجزیه و تحلیل کردن آنها برای دانشجویان تشریح می کند و توانایی ایجاد روحیه جستجوگری و انگیزه مساله یابی و حل آن را در یادگیرندگان به وجود می آورد و مهمترین نتیجه آموزشی حاصل از تفکر انتقادی به ایجاد قدرت بیان و فن نقادی کمک کرده و تحمل درک دیدگاه های مخالف را در دانشجویان به وجود خواهد آورد. در مطالعه حاضر، شیوه های ایجاد تفکر انتقادی در بین دانشجویان دانشگاه علوم انتظامی مورد بررسی قرار گرفته و راهکارهای اساسی برای ایجاد یک کلاس درس مبتنی بر تفکر انتقادی ارائه گردیده است. با توجه به نتایج مطالعات انجام شده توصیه می شود اساتید دانشگاه علوم انتظامی از روش تفکر انتقادی، جهت تدریس بهره جویند و جهت دسترسی به این مهم، مسئولان دانشگاه نیز، شرایط انجام این روش را فراهم نمایند تا از این طریق زمینه ایجاد تفکر انتقادی که رسالت اصلی دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی بویژه دانشگاه علوم انتظامی است فراهم نمایند.

هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی احساس توانمندی کارکنان ناجا در شهر تهران می باشد. به همین منظور 184 نفر از پرسنل ناجا به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به پرسشنامه های محقق ساخته پاسخ دادند. جهت بررسی پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج نشان داد بالاترین ضریب آلفا 92/0 مربوط به عوامل سازمانی و کمترین ضریب آلفا 75/0 مربوط به احساس توانمندی می باشد. در پژوهش حاضر برای تدوین الگوی احساس توانمندی کارکنان ناجا از روش تحلیل عاملی و برای تعیین وزن و اهمیت نسبی متغیرها (شاخص ها)، از مجذور بارهای عاملی استفاده گردید. این الگو دارای 4 بعد اصلی است که سه بعد آن مربوط به توانمندسازها به عنوان عوامل فردی(دارای8 مولفه)، عوامل سازمانی (دارای 5 مولفه) و عوامل مدیریتی(دارای 7 مولفه) که مجموعا 80 درصد امتیازات الگو را به خود اختصاص داده اند و یک بعد آن مربوط به پیامدها (دارای 5 مولفه) می باشد که مجموعا 20 درصد امتیازات الگو را به خود اختصاص داده است.

تحقیق حاضر اصول و روش های استاندار سازی رفتار کارکنان پلیس را در رویکرد دینی بررسی می کند. استانداردسازی رفتار دارای یک هدف مشخص است. اگر رفتار کلیه کارکنان یک سازمان و نیز رویه ها و دستورالعمل ها و... استاندارد باشد آن سازمان از یک نظم و ثبات مطلوب برخوردار خواهد شد و همه مشتریان آن سازمان از آسایش و آرامش برخوردار خواهند شد. مسئله تنظیم و اصلاح رفتار از مسائل بنیادین در حیات انسانی است که مورد توجه مکاتب مختلف فکری قرار گرفته است و شریعت اسلام، هم در معرفی رفتار مطلوب و هم در ارائه عوامل و قواعد تنظیم رفتار، استانداردسازی و اصلاح آن آموزه های فراوانی دارد.در رویکرد نرم افزاری پلیس به لحاظ ارتباطات وتعاملات با محیط سازمانی، استاندارد سازی رفتار یکی از ابعاد اصلی در توفیق رسالت واهداف سازمانی است که در سال های اخیر از جایگاه برجسته ای برخوردار شده است. این اهمیت یابی تا حد زیادی ناشی از توسعه رسانه ها، فناور ی های اطلاعاتی، ارتباطی و... می باشد که زمینه حضور و نقش آفرینی برای بازیگران زیادی را در سطح جامعه برای تحت تاثیر قرار دادن ماموریت های پلیس فراهم آورده اند. در این راستا، هدف اصلی این مقاله شناسایی اصول و روش های استاندارد سازی رفتار کارکنان پلیس در رویکرد دینی می باشد.- لازم به ذکر است با توجه به ماهیت علوم انسانی و جنبه نظری آن ابزار تحقیق بیشتر نوشتاری و نظری خواهد بود. و از شیوه کتابخانه ای، به روش توصیفی-تحلیلی، در تبیین اصول وروش های استاندارد سازی رفتاراستفاده شده، و در ادامه مطالب، مورد تحلیل و نتیجه گیری قرار می گیرد.

این مقاله به مسئله نقش و وظایف مرتبط با افسران پلیس تایوان متمرکز شده و ارتباط بین تعارض نقش، فرسودگی عاطفی و مشکلات سلامت را براساس مدل منابع و الزامات شغلی(مدل JD-R) مورد بررسی قرار داده است.در این رابطه علاوه بر تعارض کار- خانواده، که یک تعارض میان نقشی می باشد، نوعی تعارض درونی به نام تعارض سازش ناپذیری-مهربانی برای افسران پلیس شناسایی شده است. همچنین، طبق مدلJD-R فرض بر این گرفته شده که فرسودگی عاطفی بر رابطه ی بین تعارضات نقش و مشکلات سلامت اثرتعدیل کنندگی کامل دارد. داده های موجود در مطالعه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است که در آن تعداد 672 افسر پلیس در کاسیونگ تایوان، در ارائه داده ها همکاری کردند. تجزیه وتحلیل همبستگی نشان داد که تعارضات نقش، فرسودگی عاطفی و مشکلات سلامت دارای همبستگی مثبت با یکدیگر هستند. نتایج مدل معادله ی ساختاری نیز بیانگر این بود که اثر مثبت تعارضات نقش بر مشکلات سلامت تا حدی توسط فرسودگی عاطفی تعدیل می گردد.