فهرست مطالب

پژوهش های آموزش و یادگیری - سال دهم شماره 2 (پاییز و زمستان 1392)

دوفصلنامه پژوهش های آموزش و یادگیری
سال دهم شماره 2 (پاییز و زمستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/12/17
  • تعداد عناوین: 24
|
  • مرجان کیان*، محمود مهرمحمدی صفحات 1-18
    این پژوهش به شناسایی ابعاد و سطوح برنامه درسی مغفول هنر در دوره ابتدایی مبتنی بر الگوی مطلوب پرداخته است تا بتواند آنچه مورد غفلت واقع شده است را تبیین کند. روش پژوهش، روش ترکیبی(کیفی و کمی) است به گونه ای که در بعد کیفی، از شیوه تحلیل اسناد، بررسی تجارب ملی و بین المللی، سندکاوی، و در جهت تبیین مولفه های برنامه درسی مغفول هنر، از رویکرد «تحلیلی- مقایسه ای» استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه اسناد علمی معتبر و متخصصان برنامه درسی و آموزش هنر در کشور ایران بود. نمونه آماری نیز شامل اسناد در دسترس و مدارک معتبر ملی و بین المللی و راهنمای برنامه درسی هنر رسمی دوره ابتدایی بود. در فرایند اعتباربخشی الگوی مطلوب، از نظر 15 نفر از صاحبنظران برنامه درسی و آموزش هنر استفاده شد. یافته ها نشان داد الگوی مطلوب برنامه درسی هنر دارای اصول و اهداف تربیت هنری مبتنی بر اصول حاکم بر نظام تربیت رسمی و عمومی ایران است. ارکان برنامه درسی مطلوب هنر متشکل از سه بعد تجویزی، نیمه تجویزی و غیرتجویزی و رویکرد مطلوب، رویکرد تربیت هنری دیسیپلین محور است. در سطح خرد الگوی مطلوب نیز عناصر برنامه درسی تعیین شد. برخی از مولفه های بعد تجویزی و کل بعد نیمه تجویزی و غیر تجویزی جزء برنامه درسی مغفول هنر دوره ابتدایی است که از طریق تببین آنها، می توان توجه دست اندرکاران و تصمیم گیرندگان برنامه درسی را به تامل درباره آنچه از دستور کار برنامه درسی آشکار حذف شده است جلب نمود.
    کلیدواژگان: برنامه درسی مغفول، برنامه درسی هنر، دوره ابتدایی، الگوی مطلوب
  • ناصر بهروزی*، محمد پروینیان نسب، منیجه شهنی ییلاق صفحات 19-34
    هدف پژوهش حاضر مقایسه ی دانش آموزان دبیرستانی پسر با سبک های یادگیری متفاوت از لحاظ خلاقیت و راهبردهای یادگیری خودگردان می باشد. نمونه ی مورد مطالعه در این پژوهش شامل 400 نفر از دانش آموزان پسر پایه اول دبیرستان های شهرستان دهدشت است که در سال تحصیلی 88- 1387 مشغول به تحصیل بوده اند. افراد نمونه در این پژوهش به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای نسبتی انتخاب شدند. به این صورت که در مرحله اول از بین 13 دبیرستان پسرانه دولتی 7 دبیرستان به صورت تصادفی ساده انتخاب شده و در مرحله دوم به نسبت تعداد دانش آموزان پایه اول هر دبیرستان افراد نمونه نیز به صورت تصادفی ساده انتخاب شده اند. برای سنجش متغیرهای این پژوهش از پرسشنامه سبک یادگیری کلب (LSI)، پرسشنامه مداد-کاغذی چند جوابی برای سنجش خلاقیت (MMPT) و پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری (MSLQ) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین دانش آموزان دبیرستانی با سبک های یادگیری مختلف از لحاظ خلاقیت و راهبرد یادگیری خودگردان در سطح 001/0 تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج همچنین نشان داده است که دانش آموزان با سبک یادگیری واگرا در مقایسه با دانش آموزان با سبک های یادگیری همگرا، جذب کننده و انطباق یابنده از خلاقیت بیشتری برخوردارند و راهبردهای شناختی و خودگردانی را بیشتر مورد استفاده قرار می دهند.
    کلیدواژگان: خلاقیت، راهبردهای یادگیری خودگردان، سبک های یادگیری، دانش آموزان دبیرستانی
  • کورش فتحی واجارگاه، محبوبه عارفی، حامد زمانی منش* صفحات 35-48
    پژوهش حاضر با هدف «بررسی چالش های آموزش عالی بین المللی در دانشگاه شهید بهشتی» به روش توصیفی- پیمایشی صورتگرفتهاست. جامعه آماری پژوهش، 575 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی بودند که تعداد 230 نفر از آنها به روش نمونه گیری طبقهای متناسب با حجم و براساس جدول کرجسی و مورگان بهعنوان نمونه پژوهش انتخابشدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی و پایایی آن، تاییدشد. جهت تحلیل داده ها از آزمونهای تی تکنمونهای، تی دو گروهی مستقل، تحلیل واریانس یکراهه، آزمون تعقیبی شفه و آزمون اولویتبندی فریدمن، استفادهشدهاست. مهمترین یافته ها عبارتبودند از اینکه چالش های مالی، فرهنگی، فناورانه، ساختاری، دیپلماتیکی و دانشگاهی در سطح 05/0 معنادار است؛ همچنین از دید اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، مهمترین چالشهایی که آموزش عالی بین المللی با آنها مواجه است بهترتیب، چالش های «فرهنگی، ساختاری، دیپلماتیکی، فناورانه، مالی و دانشگاهی» هستند
    کلیدواژگان: جهانیشدن، بین المللیشدن، آموزش عالی بین المللی، دانشگاه شهید بهشتی
  • نعمت الله موسی پور* صفحات 49-78
    تدریس ازجمله فعالیتهایی است که تعریف آن با همه سهولت ظاهری، از صعوبت زیادی برخوردار است؛ نقش انکارناپذیر این فعالیت در فرایندهای آموزشیوپرورشی، موجب شدهاست که برای وضع مطلوب آن اندیشهورزیشود و الگوهایی ارائهشوند؛ این تلاشها با دستاوردهایی متنوع همراه بودهاند و به تبع آن، شواهد و دلایلی برای دفاع از الگوهای مورد نظر تهیه و تولیدشدهاند؛ اما «آیا با اطمینان میتوان از یک روش، الگو یا راهبرد مناسب تدریس سخنگفت و دفاعکرد؛ بهگونهایکه آن روش یا الگو یا راهبرد بهمثابه یک راه، معلم (از آموزگار تا استاد دانشگاه) را بهمقصودبرساند؟»؛ طرح اساسی در این مقاله (که مخاطب خاص خود را مدرسان دانشگاهی میداند)، آن است که دراصل «معلمیکردن» با عمل در موقعیتهای منحصربهفرد همراه است و برای چنین عملی «قابلیت تولید روش براساس دانش»، نقشی محوری بازیمیکند. آنان که به افتخار معلمی درمیآیند، نمیتوانند برای اعمال خود به راهبرد، الگو و روشی خاص دلببازند و بر آن اساس به سراغ هر موضوع و هر مخاطبی در هر شرایط و هر زمان، بروند؛ باوجوداین، هرگاه به بازشناسی عمل «معلمیکردن» اقدامشود، میتوان با تسامح به گونه هایی از عمل دستیافت که برای باخبرکردن دیگران، مفید خواهندبود؛ این گونه های عمل معلمی را میتوان با عنایت به نقشی که استاد و دانشجو (معلم و شاگرد) در هریک از چهار مرحله (آغاز، استمرار، اثربخشساختن و ارزشیابی) فرایند تدریس ایفامیکنند، در قالب شانزده مورد معرفیکرد و نام راهبرد تدریس بر آنها نهاد؛ درعینحال، بر این مدعا تاکیدمیشود که براساس نتایج حاصل از پژوهشهای حوزه تدریس، هیچیک از راهبردهای تدریس، بدون درنظرگرفتن شرایط، اهداف، مخاطب و هزینه آن، بر دیگری ارجحیتندارند اما، آگاهی از راهبردهای تدریس و تامل بر تجارب تدریس، خود، لازمه تولید روش و الگوی متناسب تدریس هر موضوع در هر زمان به هر گروه از مخاطبان است و از این حیث، همه استادان (معلمان) نیازدارند خود را به این دانش مجهزکنند و در اعتلای آن بکوشند.
    کلیدواژگان: تدریس، دانشگاه، تربیت آموزشگر، مدرس، الگو، راهبرد تدریس، آموزشگر، استاد، شاگرد، دانشجو
  • رضا جعفری هرندی*، سید ابراهیم میرشاه جعفری، محمد جواد لیاقتدار صفحات 79-100
    مقاله حاضر به دنبال آن است که ضمن بررسی دیدگاه صاحب نظران و معلمان درخصوص برنامه درسی آموزش علوم ایران، الگویی مناسب را برای برنامه درسی آموزش علوم پیشنهاددهد. روش پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی بوده که در آن از مصاحبه ساختاریافته و پرسش نامه به عنوان ابزار گردآوری داده، استفاده شده است. روایی صوری و محتوایی این دو ابزار، تامین و تاییدشده بود؛ همچنین ضریب آلفای کرونباخ بالای 87/0 نشان دهنده پایایی مناسب ابزارها بود. جامعه آماری پژوهش شامل صاحب نظران و معلمان درس علوم سراسر کشور در دوره ابتدایی و راهنمایی بودند. نمونه آماری صاحب نظران شامل 10 نفر بود که بدون نمونه گیری و به عبارتی با روش سرشماری در نمونه آماری قرار گرفتند؛ همچنین 170 نفر از معلمان درس علوم از سراسر کشور با استفاده از فرمول حجم نمونه برآورد و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایچندمرحله ای در نمونه قرار گرفتند. یافته های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS در سطح آمار توصیفی (جدول، درصد و میانگین) و استنباطی (آزمون خی دو، یو مان- ویتنی برای متغیرهای دوسطحی و کروسکال والیس برای متغیرهای چندسطحی) محاسبه و نتایج به دست آمده، بیانگر این است که هدف، محتوا و روش تدریس برنامه درسی آموزش علوم ایران، در سطح اطمینان 95 درصد به خوبی تعیین شده است زیرا در آزمون خی دو، مقدار سطح معناداری کمتر از 05/0 است؛ لذا تفاوت مشاهده شده میان فراوانی پاسخ ها از نظر آماری معنادار است، اما شیوه های ارزشیابی برنامه درسی آموزش علوم ایران با سطح اطمینان 95 درصد به خوبی تعیین نشده است؛ همچنین نتایج به دست آمده از این پژوهش می تواند به برنامه ریزان، مولفان کتاب های درسی و معلمان کمک کند تا با دیدی وسیع تر نسبت به تدوین بهتر برنامه درسی، تغییر برنامه درسی و انتخاب مناسب تر اهداف، محتوا، روش تدریس و ارزشیابی به کمک الگوی پیشنهادشده، اقدام کنند.
    کلیدواژگان: دیدگاه، برنامه درسی، آموزش علوم، عناصر اساسی آموزش علوم
  • حمدالله حبیبی*، محمدحسن پرداختچی، محمود ابوالقاسمی، محمد قهرمانی صفحات 101-118
    جو و فرهنگ مدرسه، زیربنای روان شناسی- اجتماعی را برای فرایندهای یاددهی – یادگیری مدرسه فراهم می کند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه جو یادگیری محور مدرسه و اثربخشی مدرسه است. جو یادگیری محور، اصطلاحی است که محقق، پس از استخراج عواملی که بر اثربخشی مدرسه تاثیردارند، به دست داده است. روش تحقیق از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری نیز شامل کلیه دبیران، مدیران و معاونان مدارس متوسطه نظری – دولتی شهر تهران با تعداد بالغ بر 13 هزار نفر است. 400 نفر از جامعه آماری به شیوه خوشه ایاز مناطق آموزشی 3، 6، 7، 11، 12 و16 انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مصاحبه و پرسش نامه های محقق ساخته استفاده شد. با مطالعه مبانی نظری و پیشینه تحقیق و ارائه آنها به افراد متخصص برای اظهار نظر، چهار عامل برای جو یادگیری محور، استخراج شد که شامل انتظارهای سطح بالا، نگرش، انگیزش و محیط یادگیری است. مبنای اصلی پرسش نامه اثربخشی مدرسه، پرسش نامه تدوین شده به کمک مدل پارسونز است که با کمی تغییر در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفت؛ این پرسش نامه شامل چهار مولفه؛ انطباق، تحقق اهداف، انسجام و تداوم است. پرسش نامه جو یادگیری محور با پایایی (94/0) و پرسش نامه اثربخشی مدرسه با پایایی (95/0) برای گردآوری داده ها مورد استفاده قرار گرفت. درراستای پاسخگویی به فرضیه های تحقیق، رابطه میان جو یادگیری محور و میزان اثربخشی مدرسه با کمک ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون، بررسی شد. نتایج نشان دادند که رابطه میان جو یادگیری محور و اثربخشی مدرسه معنی دار است و درنهایت، مدلی برای تبیین رابطه دو متغیر ارائه شد.
    کلیدواژگان: جو یادگیری محور، اثربخشی مدرسه، مدارس متوسطه تهران
  • رضا ساکی* صفحات 119-132
    در این مطالعه، ظرفیت جامع پژوهش برای کمک به حرفه معلمی در قالب مفهوم سواد پژوهشی و در شش سطح اساسی، تبیین شده است؛ همچنین سطوح نیاز معلمان دوره های مختلف تحصیلی به دریافت آموزش های پژوهشی، مشخص شده است. براساس یافته های پژوهش، نیاز معلمان به آموزش پژوهش در همه دوره ها بالاتر از متوسط (75/11 از 18) اعلام شد که ضرورت سرمایه گذاری آموزشی هرچه بیشتر را در این زمینه مطرح می سازد؛ همچنین براساس نتایج پژوهش، نیاز معلمان به آموزش روش های پژوهشی معلم محور در همه دوره ها به عنوان اولویت اول، مطرح شده است. با وجود اعلام نیاز بالاتر از متوسط همه معلمان به دریافت آموزش سطوح مختلف سواد پژوهشی، بین نیاز معلمان در دوره های مختلف تفاوت وجوددارد. معلمان دوره ابتدایی و راهنمایی، میزان نیاز خود را در مقایسه با معلمان دوره دبیرستان به دریافت آموزش های مرتبط با سواد پژوهشی، بیشتر اعلام کرده اند
    کلیدواژگان: معلم پژوهنده، سواد پژوهشی، درس پژوهی، اقدام پژوهی، کارگزار فکور، نیازهای آموزشی
  • فتانه باقری*، نعمت الله موسی پور صفحات 133-146
    هدف مقاله حاضر، نشان دادن توان آزمون بندر-گشتالت در پیش بینی ابتلا کودکان پیش دبستانی به مشکلات دیکته نویسی است. در این پژوهش از روش طولی به منظور اعمال آزمون ها و گردآوری داده، استفاده شد؛ در مرحله اول 830 کودک پیش دبستانی (609 دختر و 221 پسر) به شیوه نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای، انتخاب و از لحاظ انواع و میزان خطا در آزمون بندر-گشتالت، بررسی شدند؛ سپس 300 دختر و 163 پسر از کودکان یادشده که سال بعد در پایه اول ابتدایی مشغول به تحصیل بودند، از لحاظ مشکلات دیکته نویسی مورد آزمون، قرار گرفتند و کسانی که دارای بیشترین و کمترین میزان مشکل در نوشتن دیکته بودند در دو گروه قرار داده شدند و از حیث بهنجاربودن، آزمون هوش ریون کودکان برای آنها، اجراشد. جهت تحلیل داده های پژوهش، از تحلیل واریانس یک راهه، دوراهه و آزمون تعقیبی شفه، استفاده شد. نتایج پژوهش نشان دادند که میزان خطای تحریف در گروه کودکان مستعد ابتلا به مشکلات دیکته نویسی در دبستان، بیشتر از میزان خطای تحریف کودکان عادی بود؛ به علاوه، کودکان مستعد ابتلا به مشکلات دیکته نویسی بعد از خطای تحریف، بیشترین میزان خطای چرخش را دارند. بر این اساس می توان اذعان کرد که آزمون بندر- گشتالت، قادر است در دوره پیش دبستانی به شناسایی کودکانی که ممکن است در دوره دبستانی، دچار مشکلات دیکته نویسی شوند، کمک کند؛ بنابراین، پیشنهادمی شود از این آزمون برای غربالگری استفاده و بر پایه نتایج حاصل، تدابیر پیشگیرانه لازم، اعمال شوند.
    کلیدواژگان: ناتوانی های یادگیری، مشکلات دیکته نویسی، کودکان دبستانی، آموزش مدرسه ای، آزمون بندر، گشتالت و کودکان پیش دبستانی
  • محمدرضا آهنچیان*، امین بابادی صفحات 147-162
    هدف اصلی پژوهش، نشان دادن کاربرد روش تحقیق آمیخته در تهیه و اعتباریابی پرسش نامه ارزشیابی عملکرد مدیران گروه های آموزشی دانشگاه فردوسی بود. مقاله حاضر، ضمن روشن کردن مسیر طی شده در طراحی و اعتباریابی ابزار، نتایج به-دست آمده در قالب پرسش نامه های تهیه شده را نیز ارائه داده است. جامعه پژوهش، شامل چهار گروه؛ اعضای هیئت علمی، مدیران گروه های آموزشی، روسا و معاونان آموزشی دانشکده ها و دانشجویان بود. به کمک مصاحبه، مذاکره با متخصصان و مرور مستندات، با استفاده از روش دلفی، مولفه های اصلی فرم ارزشیابی تهیه شد؛ پس از دستیابی به مولفه ها، پیش نویس اولیه پرسش نامه ها در چهار فرم و برای چهار گروه آزمودنی تهیه شد. پرسش نامه های اولیه، روی 112 عضو هیئت علمی، 24 رئیس و معاون آموزشی دانشکده، 56 مدیر گروه و 112 دانشجو به مرحله اجرا درآمد. با بهره گیری از شاخص های آمار توصیفی و آزمون های استنباطی شامل «ضریب آلفای کرونباخ و تحلیل واریانس یک طرفه»، داده های حاصل از پرسش نامه های تهیه و اجراشده، مورد اعتباریابی قرار گرفت. ضریب آلفای کرونباخ برای پرسش نامه ها از نظر ویژگی های فنی برحسب نظر اعضای هیئت علمی (ارزیابی توسط همکار) برابر با 96/0، روسا و معاونان آموزشی دانشکده ها (ارزیابی توسط فرادستان) برابر با 96/0، مدیر گروه (خود- ارزیابی) برابر با 86/0 و دانشجویان (ارزیابی توسط مصرف کنندگان یا مشتریان) برابر با 79/0 بود که معتبر و مناسب هستند. درمجموع، بیش از 70 درصد از پاسخ دهندگان، پرسش نامه های تهیه شده را مناسب تشخیص داده، تفاوتی معنی دار هم در متوسط نظریات آنها دیده نشد. در پایان مقاله حاضر، نمونه فرم های ارزیابی تهیه و اعتبارسنجی شده، ارائه شده است.
    کلیدواژگان: مدیران گروه های آموزشی، ارزیابی عملکرد، اعتباریابی پرسش نامه، روش تحقیق آمیخته
  • یحیی معروفی *، محمدرضا یوسف زاده، محترم قبادی، عبدالله افشار صفحات 163-178
    هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی سطح توانمندی شغلی مربیان پرورشی دوره ابتدایی شهر تهران و راهکارهای توسعه آن است. روش تحقیق توصیفی از نوع پیمایشی و جامعه آماری پژوهش را مدیران و مربیان پرورشی مدارس ابتدایی مناطق 19گانه آموزش و پرورش شهر تهران تشکیل می دهد. از میان مناطق فوق، پنج منطقه به روش نمونه گیری خوشه ایانتخاب و سپس 311 مدیر مدرسه و 310 مربی پرورشی انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات را دو پرسشنامه سنجش توانمندی شغلی مربیان و راهکاری ارتقاء آن و پرسشنامه انطباق عملکرد مربیان با شرح وظایف شغلی آنان تشکیل می دهد که اولی توسط مربیان پرورشی و دومی توسط مدیران مدارس پاسخ داده شد. روایی ابزارها با کمک روایی محتوایی بر اساس دیدگاه متخصصان و پایایی آنها با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ به ترتیب 96/ و93/0 برآورد گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و آزمون های t، F و تحلیل عاملی تاییدی تجزیه و تحلیل شده است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که میانگین توانمندی شغلی مربیان 01/4 از 5 و در سطح بالایی قرار دارد. اگرچه، میانگین توانمندی شغلی مربیان زن بیشتر از مربیان مرد است، ولی تفاوت های مشاهده شده از لحاظ آماری معنی دار نیست. با این وجود، تفاوت های مشاهده شده بین میانگین توانمندی شغلی مربیان دارای تحصیلات و سوابق خدمتی مختلف معنی دار است. از میان راهکارهای مورد بررسی، اعتماد شغلی، افزایش حرمت اجتماعی و امنیت شغلی، تاثیر گذاری شغلی، تعیین دقیق اهداف، مسئولیت ها و اختیارات شغلی و شایستگی شغلی با کسب میانگین 35/4 و 31/4، 22/4، 22/4 و20/4 از 5 به عنوان مهم ترین راهکار های توسعه توانمندی شغلی مربیان ارزیابی شده است. همچنین یافته های پژوهش نشان داد که راهکارهای توسعه توانمندی شغلی مربیان را می توان در قالب دو راهکار عمده روانشناختی و سازمانی دسته بندی نمود. بعلاوه، از دیدگاه مدیران مدارس، عملکرد مربیان پرورشی تا حد زیادی با شرح وظایف شغلی آنها انطباق دارد.
    کلیدواژگان: توانمندی شغلی، مربیان پرورشی، دوره ابتدایی، راهکارهای توانمندسازی
  • نعمت الله عزیزی*، خلیل حسین پناهی صفحات 179-194
    پژوهش های انجام شده درخصوص کلاس های چندپایه، اغلب ناظر بر مسائل، تنگناها و چالش هایی است که مسئولان نظام آموزشی کشور در اداره این کلاس ها با آن دست به گریبان اند و به آثار و مزایای مترتب بر این کلاس ها و نقش و تاثیر آنها در تعامل های کلاسی بین دانش آموزان و تقویت بستر یادگیری آنان، چندان توجه نشده است. پژوهش حاضر با هدف سنجش میزان تاثیر فعالیت های آموزشی جاری در پایه اول ابتدایی بر تقویت مهارت های چهارگانه زبان آموزی (خواندن، گوش دادن و صحبت کردن، املا و انشا) دانش آموزان پایه دوم کلاس های چندپایه، در مطالعه ای مقایسه ای طراحی و اجراشد. جامعه آماری پژوهش، شامل دانش آموزان سال دوم ابتدایی مناطق روستایی استان کردستان در کلاس های مستقل و کلاس های چندپایه بود. جهت انتخاب نمونه آماری از میان جامعه، یادشده، 35 نفر دانش آموز پایه دوم از کلاس های چندپایه و 35 نفر دانش آموز همان پایه از کلاس های مستقل روستایی با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های مورد نیاز از آزمون های پیشرفت تحصیلی (امتحانات) مرتبط با مهارت های فوق الذکر، بهره گرفته شد که براساس محتوای دو کتاب بخوانیم و بنویسیم پایه دوم ابتدایی و اهداف آموزشی آن طراحی شده بود. اعتبار صوری و محتوایی پرسش های آزمون های اجراشده، با استفاده از نظرات استادان علوم تربیتی و گروهی از معلمان مجرب، تامین شد و از پایایی مصححان نیز برای سنجش پایایی آزمون ها استفاده شد. برای تحلیل داده ها، علاوه بر آماره های توصیفی، جهت مقایسه میانگین تفاوت عملکرد هر دو گروه و مقایسه نتایج آزمون های گروه ها در سه مرحله از اجرای آزمون ها، از آزمونt مستقل در سطح 95 درصد، استفاده شد. نتایج پژوهش، موید تاثیر مثبت فعالیت های آموزشی در پایه اول کلاس های چندپایه بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه دوم همان کلاس ها درزمینه مهارت های خواندن، گوش دادن و صحبت کردن و مهارت املاست؛ این در حالی است که یافته های پژوهش، تفاوت معناداری را در میانگین نمرات دانش آموزان دو گروه در مهارت انشای آنان، نشان نداد.
    کلیدواژگان: دوره ابتدایی، کلاس چندپایه، فعالیت های یاددهی، یادگیری، مهارت های زبانی، تعامل های آموزشی
  • مهدی نامداری پژمان*، سیروس قنبری، حشمت الله محمودی صفحات 195-216
    هدف پژوهش، شناسایی موانع اجرای برنامه معلم پژوهنده از دید معلمان پژوهنده و کارشناسان استان همدان بود. روش پژوهش برمبنای نظریه های روان سنجی و به ویژه تحلیل عاملی اکتشافی بود. جامعه آماری شامل کلیه معلمان پژوهنده و کارشناسان پژوهشی استان همدان بود که از بین آنها 321 نفر معلم پژوهنده و 133 نفر کارشناس پژوهشی به روش نمونه گیری خوشه ایتصادفی، انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده، پرسش نامه محقق ساخته با 46 گویه بسته پاسخ مربوط به موانع اجرای برنامه معلم پژوهنده بود. پایایی اولیه پرسش نامه به روش آلفای کرونباخ 94/0 به-دست آمد. پس از توزیع، گردآوری و تحلیل داده های پرسش نامه به روش تحلیل عاملی اکتشافی، موانع استخراج شد. در تحلیل عاملی اکتشافی از رویه مولفه های اصلی و روش چرخش واریماکس، استفاده شد. مشخصه های آماری اولیه با اجرای تحلیل مولفه های اصلی به دست آمده نشان داد که ارزش ویژه دوازده عامل، بزرگ تر از 1 بود؛ این دوازده عامل درمجموع، 56/65 درصد کل واریانس متغیرها را تبیین می کردند. ماتریس متغیرهای چرخش داده شده به شیوه واریماکس نشان داد که چهار پرسش زیر دو عامل، بار داشتند و بایدحذف می شدند و دوباره تحلیل عاملی، صورت می گرفت. با انجام این کار، هفت عامل، استخراج و 35 گویه باقی ماندند؛ این هفت عامل درمجموع، 58/56 درصد از واریانس کل متغیرها را تبیین کردند. پس از بررسی تحلیلی پرسش نامه توسط یک گروه از متخصصان اقدام پژوهی، موانع اجرای برنامه معلم پژوهنده به تفکیک به صورت ترتیبی، استخراج شدند که شامل «موانع مدیریتی، ضعف اطلاع رسانی، ضعف توانایی پژوهشی معلم، مشکلات ارزشیابی، نارسایی دوره های آموزشی، موانع سازمانی و ضعف محتوای آموزشی» می شوند.
    کلیدواژگان: اقدام پژوهی، معلم پژوهنده، برنامه معلم پژوهنده، تحلیل عاملی
  • محمدرضا آهنچیان* صفحات 217-230
    هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل «بازدارنده» و «پیش برنده» کیفیت خدمات آموزشی در مدارس شاهد و ایثارگر و ارائه مدل مطلوب براساس عوامل شناسایی شده بوده است. با استفاده از روش تحقیق کیفی و تشکیل گروه های کانونی، این دو دسته عوامل به عنوان محور مصاحبه، انتخاب شدند. در پژوهش، 53 مدیر مرد و 52 مدیر زن مدارس شاهد و ایثارگر از هفت استان خراسان رضوی، مازندران، سیستان و بلوچستان، گلستان، سمنان، خراسان جنوبی و خراسان شمالی، مشارکت داشتند. افراد در چهارده گروه شامل هفت گروه مردان و هفت گروه زنان تقسیم شدند. برای دستیابی به نتیجه، از روش مصاحبه در گروه های کانونی سازمان یافته، استفاده شد که بیشتر برای کارشناسان و متخصصان به کارگرفته می شوند. یافته ها نشان دادند که توانمندی-های مدارس شاهد و ایثارگر برای حل مشکلات مفروض در فرایند یاددهی- یادگیری و با هدف ارتقای کیفیت خدمات آموزشی، بیشتر از محدودیت های آنهاست. پیش برنده ها و بازدارنده ها در پنج گروه شامل «زمینه، انسانی، مالی، برنامه درسی و اجرایی» است. مهم ترین پیش برنده ها تاکید بر کیفیت به عنوان مزیت رقابتی ازسوی سیاست گذاران و مدیران ارشد این مدارس، به علاوه منابع انسانی مجرب، استقبال خوب والدین و منابع مالی مناسب و مهم ترین بازدارنده ها نیز عدم انعطاف در برنامه درسی، ساختار قطعی سلسله مراتبی و روند غیرمنعطف اداری، محدودیت های اجرایی مدیر و کمبود نیروی متخصص در برخی زمینه های شغلی بوده اند. براساس نتایج به دست آمده از مرحله پیشین، مدلی مطلوب برای مدیریت کیفیت در مدارس شاهد و ایثارگر پیشنهاد شد.
    کلیدواژگان: مدیریت کیفیت، خدمات آموزشی، مدرسه شاهد و ایثارگر
  • ولی مهدی نژاد* صفحات 231-242
    هدف پژوهش حاضر، شناسایی دیدگاه دبیران دوره متوسطه درخصوص بی انضباطی کلاسی دانش آموزان، بوده است. روش پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی بوده و 315 دبیر نیز به شیوه نمونه گیری طبقه ای تصادفی ساده انتخاب شده اند. ابزار پژوهش پرسش نامه جونز و همکاران (1995) بوده است. از مجموع 315 ابزار اجراشده، 280 پرسش نامه (164 زن و 116 مرد) قابل بررسی بوده اند. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t و تحلیل واریانس استفاده شد. یافته های پژوهش نشان دادند که 1/67 درصد از دبیران بیش از آنچه بایسته است برای اداره و کنترل کلاس، وقت صرف می کنند. بی انضباطی های دانش آموزان برحسب میزان یا تکرار شامل «صحبت کردن یا شوخی کردن با دیگر دانش آموزان، غرولندکردن نسبت به تکالیف داده شده و انجام ناقص آنها، ایجاد صداهای غیرکلامی به طور عمدی» بوده است. پردردسرترین بی انضباطی ها، موارد بالا به علاوه عدم رعایت نوبت در صحبت کلاسی بوده اند. بین میزان و تکرار هریک از بی انضباطی ها و میزان اختلالی که این بی انضباطی ها در فعالیت های آموزشی ایجادمی کنند، رابطه معنی دار مثبت وجودداشت. دبیران دوره متوسطه، بیشترین اهمیت و اولویت را به بهبود آموزش مهارت های مدیریت کلاس در مراکز تربیت معلم داده؛ همچنین مشورت با متخصصان تعلیم و تربیت و روان شناسی را نیز از راهکارهای اولویت دار برای این منظور، دانسته اند.
    کلیدواژگان: مدیریت کلاس، بی انضباطی های کلاسی، ادراک دبیران، مقطع متوسطه
  • کامران شیروانی * صفحات 243-256
    با توجه به جایگاه کتاب درسی در نظام آموزشی و نیز کلاس های آموزش زبان خارج از نظام رسمی (آموزشگاه های آزاد)، ارزیابی این کتب، اهمیتی بسزا دارد. هدف پژوهش حاضر، ارزیابی تطبیقی کتب درسی زبان انگلیسی دوره متوسطه با کتب درسی آموزشگاه های آزاد از نظر معلمان، بوده است. داده های پژوهش از پرسش نامه نظرخواهی 25 پرسشی از نمونه 59 نفری از معلمانی که تجربه تدریس هر دو کتاب را داشته اند، به دست آمده است. هریک از معلمان، دو پرسش نامه یکسان را برای؛ کتب دوره متوسطه و نیز برای کتب آموزشگاه های آزاد، تکمیل کردند. داده های به دست آمده برای مقایسه میزان توجه به قالب بندی، تمرین و فعالیت ها، مهارت های زبانی، نوع و محتوای زبانی و موضوع و محتوا در تدوین این دو دسته کتب آموزش زبان انگلیسی، تحلیل شد. نتایج نشان دادند که کتب دبیرستان در مقایسه با کتب آموزشگاه های آزاد از نظر قالب بندی در وضعیتی مطلوب تر قرار دارند و از نظر موضوع و محتوا، تفاوت معناداری بین این دو دسته کتب، مشاهده نشد؛ به علاوه، نتایج نشان دادند که از نظر معلمان زبان انگلیسی، کتب آموزشگاه های آزاد از لحاظ توجه به مهارت های زبانی، نوع و محتوای زبانی و تمرین ها و فعالیت ها، در سطحی مطلوب تر قرار دارند.
    کلیدواژگان: کتاب درسی، زبان انگلیسی، دوره دبیرستان، ارزیابی تطبیقی، آموزشگاه های آزاد
  • اکبر رهنما*، محمدحسن میرزامحمدی، فرامرز بیجنوند صفحات 257-288
    هدف اساسی پژوهش حاضر، بررسی رابطه تفکر انتقادی با تولید علم اعضای هیئت علمی دانشگاه شاهد بوده است. روش پژوهش، توصیفی و از نوع پیمایشی بود. ابزار گردآوری داده ها، شامل آزمون استاندارد تفکر انتقادی واتسون- گلیزر و همچنین پرسش نامه محقق ساخته تولید علم بود. جامعه پژوهش مورد نظر شامل کلیه اعضای هیئت علمی دانشگاه شاهد بود. پژوهش به روش سرشماری صورت گرفته و کل جامعه از طریق دو پرسش نامه مورد پژوهش قرار گرفتند. با توجه به عدم همکاری تعدادی از اعضای هیئت علمی و همچنین ناقص بودن تعدادی از پرسش نامه های جمع آوری شده، درنهایت، داده های گردآوری شده از 197 نفر، مورد تحلیل قرار گرفتند. به منظور تحلیل داده ها از شاخص های توصیفی، شامل «میانگین و انحراف استاندارد» و نیز استنباطی، شامل «ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی گروه های مستقل، آزمون تحلیل واریانس یک راهه بین آزمودنی و آزمون تعقیبی توکی، آزمون تی تک نمونه ای و رگرسیون چندمتغیره به روش گام به گام»، استفاده شد. یافته های پژوهش، بیانگر وجود رابطه مستقیم (مثبت) و معنادار بین میزان تفکر انتقادی اعضای هیئت علمی دانشگاه شاهد با میزان تولید علم ایشان است. میزان مهارت های تفکر انتقادی اعضای هیئت علمی دانشگاه شاهد در حد بالا و میزان تولید علم ایشان در حد متوسط بوده است. نتایج، بیانگر عدم وجود تفاوت معنادار بین میزان تفکر انتقادی و همچنین میزان تولید علم اعضای هیئت علمی زن و مرد دانشگاه شاهد بوده است. 5/19 درصد از واریانس متغیر «تولید علم» از طریق مولفه «توانایی بررسی پیش فرض ها» و 9/21 درصد از واریانس متغیر «تولید علم» از طریق دو مولفه «توانایی بررسی پیش فرض ها» و «توانایی استنتاج» قابل تبیین است.
    کلیدواژگان: تفکر انتقادی، تولید علم، آموزش عالی، اعضای هیئت علمی
  • علی اکبر امین بیدختی*، طاهره قاسمی صفحات 289-302
    هدف از پژوهش حاضر، بررسی مقایسه ای ویژگی های شخصیتی مرتبط با کارآفرینی در میان دانش آموزان دبیرستان های دولتی و غیرانتفاعی شهرستان گرمسار است. جامعه آماری پژوهش، دانش آموزان دبیرستان های پسرانه و دخترانه دولتی و غیرانتفاعی شهر گرمسار بودند. نمونه مورد مطالعه، شامل «350 نفر، 175 آزمودنی برای هر گروه» است که از طریق نمونه گیری خوشه ایتصادفی انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش، پرسش نامه کارآفرینی ساخته شده توسط تیموری در سال 1387 بوده است. جهت تحلیل داده ها از آمار توصیفی شامل «جدول های فراوانی، نمودار، انحراف استاندارد و میانگین و آزمون های آماری، تحلیل واریانس چندمتغیری و تحلیل واریانس یک راهه» استفاده شد. نتایج حاصل از تحقیق نشان دادند که دانش آموزان دبیرستان های غیرانتفاعی از حیث ویژگی های شخصیتی کارآفرینی نسبت به دانش آموزان دبیرستان های دولتی از وضعیتی بهتر دارند. بین دانش آموزان دبیرستان های دولتی و غیرانتفاعی از لحاظ خلاقیت، کانون کنترل درونی، تحمل ابهام و تمایل به خطرپذیری، تفاوت معنی دار وجوددارد و دانش آموزان دبیرستان های غیرانتفاعی در مقایسه با دانش آموزان دبیرستان های دولتی در وضعی بهتر قرار دارند، ولی در ویژگی انگیزه پیشرفت، تفاوت معنی دار مشاهده نشد و دانش آموزان دبیرستان های غیرانتفاعی با دانش آموزان دبیرستان های دولتی در سطح یکسان قرار دارند.
    کلیدواژگان: کارآفرینی، ویژگی های شخصیتی، دبیرستان دولتی و غیرانتفاعی، شهرستان گرمسار
  • علیرضا عصاره*، غلامعلی احمدی، حیدرعلی عباس پور صفحات 303-312
    پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش وپرورش پیش دبستانی بر پیشرفت تحصیلی و سازگاری اجتماعی دانش آموزان دوزبانه (آذری زبان)، پرداخته است. هدف از پژوهش، مقایسه پیشرفت تحصیلی و سازگاری اجتماعی دانش آموزان دوزبانه دختر و پسر پایه اول ابتدایی که دوره پیش دبستانی را گذرانده اند، با دانش آموزانی بوده است که این دوره را نگذرانده اند. روش پژوهش، توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بوده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان دوزبانه پایه اول شهرستان خدابنده بوده که از بین آنان 120 نفر (60 دختر و60 پسر) به صورت خوشه ایچندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند (در هر گروه 30 نفر پیش دبستان رفته و30 نفر پیش دبستان نرفته)، داده های حاصل با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شدند. نتایج حاصل از پژوهش نشان دادند که بین دانش آموزان دوزبانه پایه اول شرکت کننده در آموزش های پیش دبستانی با دانش آموزان فاقد این تجربه، در متغیرهای «پیشرفت تحصیلی و سازگاری اجتماعی»، تفاوت معنادار وجوددارد. دانش آموزان پسر دوزبانه پایه اول پیش دبستان رفته، نسبت به دختران، پیشرفت تحصیلی و سازگاری اجتماعی بیشتر و بالاتری دارند. تفاوت میانگین نمرات پیشرفت تحصیلی درس فارسی نسبت به سایر دروس، معنادارتر است و این امر ناشی از ارتباط بین فهم زبان و درک مطلب با فهم دروس و پیشرفت سواد خواندن و درنتیجه، تاثیر دوره پیش دبستانی بر مهارت های زبان آموزی است.
    کلیدواژگان: آموزش وپرورش پیش دبستانی، پیشرفت تحصیلی، سازگاری اجتماعی، دوزبانگی، قوه خلاقه
  • طاهره اختری * صفحات 313-324
    پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش وپرورش پیش دبستانی بر پیشرفت تحصیلی و سازگاری اجتماعی دانش آموزان دوزبانه (آذری زبان)، پرداخته است. هدف از پژوهش، مقایسه پیشرفت تحصیلی و سازگاری اجتماعی دانش آموزان دوزبانه دختر و پسر پایه اول ابتدایی که دوره پیش دبستانی را گذرانده اند، با دانش آموزانی بوده است که این دوره را نگذرانده اند. روش پژوهش، توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بوده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان دوزبانه پایه اول شهرستان خدابنده بوده که از بین آنان 120 نفر (60 دختر و60 پسر) به صورت خوشه ایچندمرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند (در هر گروه 30 نفر پیش دبستان رفته و30 نفر پیش دبستان نرفته)، داده های حاصل با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و استنباطی تحلیل شدند. نتایج حاصل از پژوهش نشان دادند که بین دانش آموزان دوزبانه پایه اول شرکت کننده در آموزش های پیش دبستانی با دانش آموزان فاقد این تجربه، در متغیرهای «پیشرفت تحصیلی و سازگاری اجتماعی»، تفاوت معنادار وجوددارد. دانش آموزان پسر دوزبانه پایه اول پیش دبستان رفته، نسبت به دختران، پیشرفت تحصیلی و سازگاری اجتماعی بیشتر و بالاتری دارند. تفاوت میانگین نمرات پیشرفت تحصیلی درس فارسی نسبت به سایر دروس، معنادارتر است و این امر ناشی از ارتباط بین فهم زبان و درک مطلب با فهم دروس و پیشرفت سواد خواندن و درنتیجه، تاثیر دوره پیش دبستانی بر مهارت های زبان آموزی است.
    کلیدواژگان: اضطراب یادگیری زبان عربی، پیشرفت تحصیلی، جنسیت، رشته تحصیلی، دانشجویان
  • پریسا یاسمی نژاد*، مرضیه طاهری، محسن گل محمدیان، حسن احدی صفحات 325-338
    هدف پژوهش، بررسی رابطه بین خودتنظیمی با انگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر دوره متوسطه شهر تهران بود. جامعه مورد مطالعه، شامل تمامی دختران متوسطه شهر تهران بود. حجم نمونه 300 نفر بود که به شیوه نمونه گیری خوشهای چندمرحله ای انتخابشدند. ابزارهای مورد استفاده، شامل «پرسشنامه یادگیری خودتنظیمی (صلاحیت میانبرنامهای) با 52 پرسش براساس مقیاس لیکرت، پرسشنامه انگیزش پیشرفت هرمنس با 29 پرسش چهارگزینه ای بهعلاوه معدل نیمسال اول دانش آموزان نیز جهت اندازهگیری عملکرد تحصیلی، بودهاست. جهت تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره گامبهگام) استفادهشد. تحلیل داده ها نشانداد که بین خودتنظیمی و انگیزش پیشرفت دانش آموزان دختر رابطه مثبت و معنیدار وجوددارد (501/.) و متغیر پیشبین خودتنظیمی، 25 درصد واریانس انگیزش پیشرفت را تبیینمیکند؛ همچنین بین خودتنظیمی و پیشرفت تحصیلی، رابطه مثبت و معنیدار وجوددارد (744/.) و خودتنظیمی، 54 درصد واریانس متغیر ملاک پیشرفت تحصیلی را تبیینمیکند. نتایج دیگر نشاندادند که بین انگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر، رابطه معنیدار مثبت وجوددارد (53./) و متغیر انگیزش پیشرفت، توان تبیین 28 درصد واریانس متغیر ملاک یعنی پیشرفت تحصیلی را دارد. نتایج رگرسیون گامبهگام حاکی از آن بود که متغیرهای خودتنظیمی و انگیزش پیشرفت با هم، 56 درصد از واریانس پیشرفت تحصیلی را تبیینمیکنند.
    کلیدواژگان: خودتنظیمی، انگیزش پیشرفت، پیشرفت تحصیلی، دوره تحصیلی متوسطه
  • صدیقه بهرامی*، علیرضا یوسفی، سید حمیدآتش پور صفحات 339-350
    هوش عملی، مقولهای است که به تازگی شناختهشده و مورد توجه قرارگرفتهاست و امروزه بهعنوان یکی از عوامل تاثیرگذار در پیشرفت فرد در مدرسه، شغل، زندگی، در کنار هوش تحصیلی یا تیزهوشی درسی، مورد بحث واقع میشود. پژوهش حاضر بهمنظور بررسی تاثیر آموزش هوش عملی بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان صورتگرفتهاست. جامعه آماری، شامل کلیه دانشآموزان دختر پایه سوم راهنمایی ناحیه دو اصفهان بودهاند. از بین جامعه آماری، یک گروه 30 نفری بهعنوان نمونه آماری به شیوه تصادفی ساده، درنظرگرفتهشدند و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیمشدند. روش پژوهش شبهتجربی بوده، پیشرفت تحصیلی از طریق مقایسه معدل ترم اول و دوم دانشآموزان، اندازهگیریشد. تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی صورتگرفت. در سطح توصیفی از میانگین و انحراف استاندارد و در سطح استنباطی از تحلیل کوواریانس برای تعیین تفاوت گروه ها در ترم دوم استفادهشد. استفاده از کوواریانس بهمنظور حذف اثر متغیرهای مزاحم بود. نتایج نشانداد 65/85 = fدر سطح 001/0 کاملا معنادار بود. ضریب تاثیر بهدستآمده، بسیار قوی و برابر 76/0 بود؛ یعنی 76 درصد اختلاف بهوجودآمده بین گروه ها به دلیل تاثیر متغیر مستقل، بودهاست. معدل ترم اول و دوم آزمودنی های گروه کنترل، تفاوت معنادار نشاننداد درحالیکه میانگین ترم دوم گروه آزمایش 19/1 نمره افزایشداشت؛ بنابراین فرضیه تحقیق، مبنیبر وجود تفاوت بین پیشرفت تحصیلی گروه ها، پس از اجرای دوره آموزش هوش عملی برای گروه آزمایش تاییدشد.
    کلیدواژگان: هوش عملی، پیشرفت تحصیلی، دانش آموزان
  • علی اکبر شیخی فینی*، اقبال زارعی، سمیه سعادت زاده صفحات 351-360
    پژوهش حاضر، تاثیر روش تدریس مشارکتی با تاکید بر الگوی جرئت آموزی در بیان را بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه اول دوره متوسطه در درس دین و زندگی، بررسی کرده است. روش تدریس مشارکتی با تاکید بر الگوی جرئت آموزی در بیان، برای گروه آزمایشی و روش تدریس سخنرانی یا سنتی برای گروه کنترل به کارگرفته شد. روش تحقیق، تجربی بود و از طرح چهار گروهی سولومون با پیش آزمون و پس آزمون، استفاده شد. نمونه مورد مطالعه 124 نفر از دانش آموزان سال اول دبیرستان شهر بندرعباس بودند. ابزار مورد استفاده در پژوهش، پرسش نامه جرئت آموزی گمبریل و ریچی، بوده است. برای سنجش میزان پیشرفت تحصیلی از نمرات دانش آموزان استفاده شده است. دو روش تدریس مشارکتی و سنتی به مدت ده هفته اجراشدند. نتایج نشان دادند که روش تدریس مشارکتی با تاکید بر الگوی جرئت آموزی در بیان، بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تاثیر مثبت داشته است.
    کلیدواژگان: روش تدریس مشارکتی با تاکید بر الگوی جرئت آموزی در بیان، پیشرفت تحصیلی
  • مهدی سبحانی نژاد*، علیرضا یوزباشی صفحات 361-378
    پژوهش درپی شناسایی موانع خانوادگی مشارکت اولیای دانش آموزان در امور مدارس متوسطه بوده است. روش پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی بود. نمونه پژوهش شامل 300 نفر از والدین مشارکت نکرده در امور مدارس متوسطه بودند. روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی بوده به علاوه از پرسش نامه محقق ساخته روایی و پایایی سنجی شده استفاده شده است. داده ها به دو شیوه توصیفی و استنباطی، تحلیل آماری شدند. یافته ها نشان دادند که فرهنگ خانواده (میانگین 74/1 و انحراف معیار 25/1)، اقتصاد خانواده (میانگین 48/2 و انحراف معیار 33/1)، سطح تعامل خانواده (میانگین 52/1 و انحراف معیار 04/1)، مشکلات خانوادگی (میانگین 25/1 و انحراف معیار 3/1) و رعایت علایق دانش آموزان (میانگین 76/0 و انحراف معیار 09/1) بر عدم مشارکت اولیا در امور مدارس در حد بالاتر از متوسط تاثیرداشته است. تحلیل توصیفی میانگین ها، مبین برتری نقش اقتصاد خانواده بر عدم مشارکت اولیای دانش آموزان در امور مدارس بوده است پس از آن به ترتیب، مقوله های «فرهنگ خانواده، سطح تعامل خانواده، رعایت علایق دانش آموزان و مشکلات خانوادگی» قرار داشتند. در فرهنگ خانواده برحسب متغیر ناحیه، اقتصاد خانواده برحسب متغیر ناحیه؛ مشکلات خانوادگی برحسب متغیر ناحیه و تاثیر رعایت علایق دانش آموزان برحسب متغیر چندمین فرزند خانواده (برتری فرزند دوم و اول)، تفاوت معنادار وجودداشته است.
    کلیدواژگان: موانع خانوادگی، مشارکت اولیا، دانش آموزان، مدارس متوسطه، اصفهان
  • حسن زارعی محمودآبادی*، مجتبی سلطانی علی آباد، ساره امیرجان صفحات 379-388
    هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی به شیوه گروهی بر میزان خودمتمایزسازی پسران نوجوان دبیرستانی شهر تهران بود. جامعه آماری مورد مطالعه، نوجوانان پسر دبیرستان های منطقه سه تهران بود که با استفاده از روش تصادفی، تعداد 30 دانش آموز انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 دانش آموز) قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت سه ماه، تحت سیزده جلسه آموزش مهارت های ارتباطی به صورت گروهی قرار گرفتند. درنهایت از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. ابزار این پژوهش، پرسش نامه خودمتمایز سازی (DSI) بود. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس و t وابسته نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی به صورت گروهی، باعث افزایش خود متمایز سازی در نوجوانان شده است.
    کلیدواژگان: مهارت های ارتباطی، خودمتمایزسازی، پسرهای دبیرستانی، کواریانس