آرشیو چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۵، شماره ۲۳۶۸۰
ایران شناسی
۶

آذربایجان

عزیز دولت آبادی

جلوه گاه عشق و ایمان، مسکن آزادگان

چیره دستی کرده در طرح تو نقاش ازل

آبهای چشمه سارانت همه زمزم صفت

پهلوانان در حریم دوستانت، ناتوان

نوجوانان در وقار و فکرت و تدبیر، پیر

چون کتابی جمله خاموش اند و یک دنیا سخن

شعر "قطران" در سلامت شهره آفاق شد

ساحل دریاچه ات، گهواره "زرتشت" بود

وین عجب با این همه لطف خدایی هر زمان

چون سمندر در میان شعله ها افروختی

شیر مردانت فدای نهضت مشروطه شد

مدتی در آتش غم اوفتادی چون خلیل

در حوادث نیک دادی امتحان خویش را

افسر ملک کیان، ای خاک آذربایجان

روضه رضوان ز رشکت کرده آذرها به جان

دامن کوه "سهند"ت دلگشاتر از جنان

ناتوانان در مصاف دشمنانت، پهلوان

پیرمردان در دلیری و شجاعت، نوجوان

چون صدف گوش اند و چون دریا عمیق و بی کران

"مولوی" را "شمس تبریزی" نمودی جاودان

زان سبب آبش رباید درد را از جسم و جان

بر سرت باریده باران بلا از آسمان

سوختی ای تیر جانسوز حوادث را نشان

تا فراهم ساختی آزادی نطق و بیان

امن و راحت شد گران و رنج و حسرت، رایگان

تا شدی در سبقت میهن پرستی، قهرمان