آرشیو سه‌شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۵، شماره ۶۰۸۹
اجتماعی
۲۲

رنجنامه

روزنامه وزین رسالت، سلام مردی رنجور و بیمار و دلشکسته را از راهی دور و دشت های وسیع و دامنه کوه های مرتفع و استوار آذربایجان پذیرا باشید. خداوند شما و همه خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را در پناه لطف بیکران خویش محافظت فرماید. اینجانب فیروز بنیادی فرزند موسی هفتاد و یک ساله قبلا در روزنامه رسالت مشاهده کرده بودم که از روستای ما یکی دو نامه درددل برای رئیس جمهور محبوب چاپ کرده اید، خوشحال شدم و اشک شوق در چشمانم جمع گردید، تصمیم گرفتم من هم از درد و رنج و گرفتاری خودم برای رئیس جمهور عزیز و مردمی بنویسم و از او کمک بخواهم. قبلا از دست اندرکاران روزنامه وزین رسالت تقدیر و تشکر می کنم. تقاضا دارم با چاپ رنجنامه حقیر مرا رهین محبت خویش قرار دهید.

رئیس جمهور عزیز و مردم دوست: سلام، سلامی به پاکی و زلالی اشک کودکان یتیم و فقیر، سلامی به صفا و صمیمیت دل های بی کینه کشاورزان باایمان ولی محروم دشت مغان و چشمه های جوشان مشگین شهر و اردبیل. آرزو دارم که خداوند به حضرت عالی توفیق خدمت به پا برهنه های جامعه را عنایت فرماید و وجود شریفتان را از تمامی بلایای سماوی و ارضی مصون و محفوظ بدارد. اینجانب پیرمرد هفتاد ویک ساله و از کار افتاده ای هستم که با پنج سرعائله دیگر قادر به تامین هزینه های سرسام آور زن و فرزندانم نیستم. چون بیماری آسم باعث شده که حدودا چهار سال مسیر منزل تا بیمارستان را طی کنم، از طرفی همسرم هم بیمار است و من و او شرمنده دو دختر دم بخت خود هستیم و تنها نان آور زندگی ما یکی از پسرانمان می باشد. زمین های کشاورزی ما هم چون آب کافی ندارد آن گونه که باید و شاید کفاف امورات زندگی مان را نمی دهد. البته مقدار زمینی که من دارم تنها متعلق به بنده نیست و سه شریک هستیم، جان کلام اینکه بعد از خدای مهربان چشم امیدمان به لطف و محبت شما و دست های پر از عاطفه حضرت عالی است. در ضمن شماره تلفن تماس بنده در دفتر روزنامه رسالت موجود است که در صورت لزوم می توانید از دوستان در این روزنامه وزین بگیرید.

و من الله توفیق- دوستدار همیشگی شما فیروز بنیادی

روستای دده بیگلو مشگین شهر