آرشیو سه‌شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۹، شماره ۱۹۶۴۷
نسل سوم
۱۰

بوی بارون

سید حمیدرضا برقعی

دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی

افتاده نخ چادر او دست نسیمی

تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم

با دست خودش داده اناری به یتیمی

حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را

بخشیده به همسایه، چه قرآن کریمی!

در خانه ی زهرا(س) همه معراج نشینند

آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی

ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم

می سوخت حریم دل مولاچه حریمی!

آتش مزن آتش در و دیوار دلش را

جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی

¤

حالانکند پنجره را وا بگذاریم

پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی