آرشیو یکشنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۹، شماره ۱۱۱۲
زندگی
۱۳
نسل اول 3

شمس لنگرودی شاعر شعرسرا

دکتر احمد پوراحمد

کتاب ها، مقالات و سخنرانی های بی شماری در تاریخ ادبیات جهان نوشته شده که در آنها کوشش برای یافتن پاسخ به این سوال ظاهرا ساده شده است: «شعر خوب چه شعری است؟»

شکی نیست که نکات ریز و روشنگر فراوانی را می شود در این کوشش ها یافت اما ظاهرا همه به نوعی از راه های گوناگون به یک مقصد رسیده اند: «شعر خوب شعری است که پیچیده ترین و ژرف ترین حس شاعر را در قالبی زیبا و ساده در دسترس قشر وسیعی از مخاطبان قرار دهد به گونه ای که بشود آن را بار ها خواند و در تجربه های مشابه به آن مراجعه کرد.» چهارصد و اندی غزل حافظ یا غزل های عاشقانه سعدی صد ها سال است که مخاطبانی از سلیقه های بسیار گوناگون را به سوی خود کشیده و آنها را ناگزیر از خواندن مکرر این شعر ها کرده است.

راز دیگری هم هست که شاعر را مردمی و ماندگار می کند: «سرودن شعر نه ساختن آن». به این اعتبار است که می توان شمس لنگرودی را شاعر ماندگار و خوب نامید. نزدیک به 35 سال پیش او می گوید:

در سایه چاقو/ سنجاقک/ خواب رفته است/ با رویای دو باز جوان/ در پرهایش.

شعری که در این مدت طولانی از یاد نمی رود و بارها بر زبان می آید. بسیار پیش آمده کسانی را دیده ام که شعرخوان حرفه ای نیستند و شعر شمس را از برمی خوانند. و شعر شناسان حرفه ای را نیز دیده ام که چه موشکافانه پیچ و مهره شعر او را می گشایند و درباره آن به ستایش سخن می گویند. شمس لنگرودی مثل هر شاعر خوب دیگر شعر نمی سازد آن را می سراید. او شعری را که به سراغ او آمده روی کاغذ می آورد تا خواننده شعرش نیز به اندازه تجربه و حسی که در لحظه خواندنش دارد از آن لذت ببرد و سپس رهایش کند تا در فرصتی دیگر با حس و تجربه جدیدتری به سراغ آن بیاید و گوشه کشف نشده دیگری در آن بیابد.

شمس لنگرودی پا به 60سالگی گذاشته است. امروز او می تواند بر خود ببالد از اینکه با شعر های خوب و صمیمی اش بسیاری را با شعر آشتی داده در ذهن و دل هزاران نفر جا خوش کرده است.

تولدت مبارک شمس عزیز.

*مترجم