عدم برنامه ریزی برای مشکلات روحی و روانی
حال باید دید چه دلایلی باعث پر شدن این پیمانه روانی در فرد می شود. فشارهای محیطی، مسائل نابسامان اقتصادی و اجتماعی، تنگناهای خانوادگی، اختلافات زناشویی، داشتن روابط متقاطع و خسته کننده والد و فرزندی و نداشتن امنیت شغلی از جمله مواردی است که می تواند دست به دست هم داده و باعث شود هویت فرد از لحاظ شخصیتی و اجتماعی نزد خودش زیر سوال رود. در این شرایط فرد با احساس عدم کفایت و ناکارآمدی و در نهایت افسردگی در زندگی مواجه می شود و امکان ارتکاب یک خودکشی یا خودسوزی یا رفتارهای مشابه را از خود بروز می دهد. به نظر می آید جایگاه نهادهایی مانند مراکز مددکاری اجتماعی و مشاوران در جامعه کمرنگ است، زیرا اینگونه افراد در مراحل اولیه ناراحتی و افسردگی به راحتی قابل شناسایی و غربالگری هستند. ولی متاسفانه این تفکر در جامعه کاری ما خیلی ضعیف است. در زمینه مشکلات روحی و روانی افراد نه برنامه ریزی ای صورت می گیرد و نه بودجه یی تخصیص داده می شود.
به هر حال وظیفه کارشناسان امر است که این موارد و مشکلات را پیگیری و شناسایی کند. در نهایت هم برنامه ریزی برای بهبود شرایط انجام دهد.
خودسوزی نهایت اعلام اعتراض یک فرد به اطرافیانش است و می خواهد از این طریق به همه بگوید که تا چه حد تحت فشار بوده است. حال این قبیل اقدامات در بعضی شرایط و مسائل فرهنگی به این صورت بروز می یابد.