آرشیو یکشنبه ۴ دی ۱۳۹۰، شماره ۲۰۱۰۵
فرهنگ: مقاومت
۹

نشان پرواز

حسین اسرافیلی

کسی نگفت از میان توفان، چگونه آن شب گذشته بودی؟

ز گردباد و تگرگ و باران، چگونه آن شب گذشته بودی؟

کسی نگفت از میان آتش، میان آن شعله های سرکش

بهانه در دل، شراره در جان، چگونه آن شب گذشته بودی؟

نه ردپایی، نه گرد راهی، فقط تفنگی شکسته دیدم

تو بی نشان از کنار یاران، چگونه آن شب گذشته بودی؟

به بال سرخت که بسته بود آن نشان پرواز آسمان را؟

بگو که از خط و خون یاران، چگونه آن شب گذشته بودی؟

کسی نگفت از دل هیاهو، زخون و سنگر، زموج و باران

تو بی قرار از نهیب توفان، چگونه آن شب گذشته بودی؟

فقط شنیدم که بال خود را، گشادی از این کرانه رفتی

کسی نگفت از فراز میدان، چگونه آن شب گذشته بودی؟

گرفتم از تو سراغ، گفتند: گذشتی از شب، شهاب گونه

و من به حیرت که با شهیدان، چگونه آن شب گذشته بودی؟

شلمچه بود و نگاه تیزت، که می گشودی به دیده بانی

چه گویم اما، به شوق ایمان، چگونه آن شب گذشته بودی؟

چو ابر و باران، ره تماشا، گرفته بود اشک و خون چشمم

ندیدمت با لبان خندان، چگونه آن شب گذشته بودی؟