آرشیو پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۱، شماره ۷۶۹۵
بانو
۶

چرا بی تفاوت رها می کنیم؟!

با تردد در خیابان های شلوغ شهرهای بزرگ منظره ای نازیبا همواره در مقابل شماست. زباله هایی که توسط مردم بدون کمترین ملاحظه ای در سطح خیابان و پیاده رو رها می شود و انباشت زباله ها درگوشه، گوشه باغچه ها، پیاده روها و... منظره زشت و البته مشمئز کننده ای را به وجود می آورند. چنانچه عدم رعایت فرهنگ پاکیزگی و نظافت اجتماعی یکی از معضلات اجتماعی قلمداد شود، می بینیم که دایره مشکلات اجتماعی صرفا به روابط اجتماعی و ناکامی های فرد در اجتماع بر نمی گردد. یکی از مسائلی که باعث شده امروز چهره شهرهای بزرگ در ایران اسلامی زشت و نابسامان به نظر آید فقدان تربیت اجتماعی در رعایت نظافت و عدم فرهنگ سازی درست در این زمینه است که موجبات فضایی تاسف بار از انباشت زباله ها و در کوی و برزن و نیز جوهای آب ومعابر را به وجود آورده است. هر ایرانی مسلمانی با گشت زدن در خیابان های شهر تهران و مشاهده بی تفاوتی آدم ها در پراکنده سازی زباله هایشان در سطح شهر متاسف ودریغا گویی خواهد شد. راستی، مگر فرهنگ اسلامی ما توصیه به رعایت نظافت تا سرحد ایمان، نمی کند؟ چگونه است از فرهنگ پربار اسلامی وایرانی دور شده ایم و نسبت به حفظ پاکیزگی شهر وکشورمان بی تفاوت گشته ایم؟ سروده خانم غزل تاجبخش شاعره معاصر با تاکید بر رعایت فرهنگ پاکیزگی و نظافت اجتماعی فرارویتان قرار دارد.

فرماندهی زباله

برانگشتانم مدادی می روید

که تاریخ احساسم را رقم می زند

از سیاه چاله های پشت دستانم

گنجشک های خاطره دانه بر می چینند

در شهر می گردم

پرسه هایی پرسشگر!

درد بی دردی مردمانی بی خیال!

یا سر خورده ولجباز!

می خورند و می ریزند

می ریزند و می گذرند!

درد پردردی رفتگران

بر می گیرند از کف خیابان

جاری می کنند در جوی

جای آب زلال

قیر کدر و بویناک!

در دل هایشان نفرت فاصله

برخش خش جارویشان موسیقی انزجار

زمان در سکوت چرکین خود

بر زباله ها به تمسخر می نگرد

و بر نخاله های اشرافی به نیشخند

در کجای کائنات فرهنگی جای داریم

که درد بزرگ ما

فرماندهی زباله است؟

او فرمان می دهد و ما

فرسایش مفصل های خود را

به اجرا می گذاریم؟!