آرشیو یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۲، شماره ۵۴۰۷
ایراندخت
۱۸

امید به فرداها

عالیه میرصادقی

پنجره دلت را که به سویم گشودی حس زندگی در روح خسته ام جریان گرفت. دلم سال ها بود از تلخی های زمانه گرفته بود، اما باز به فرداها امیدوار شد. کلام مهربانانه تو بود که به سختی های زندگی مثل یک موج گذرا نگاه کردم. با هر تلاطمی زود فرو نریختم و ایستادم و شکست دادم تا برنده بودن را از آن خود کنم. شیرین و تلخ روزهایم سپری شد و از تو برایم دفتر خاطراتی به جا مانده است که هر ورقش فصل جدیدی از زیبایی های روزگار را به تصویر کشیده است.خورشید تابان هر روز صبح به احترام نام توست که در آسمان زندگی ام جلوه گری می کند چون تو مادری هستی که به احترام قدم هایت گل ها هم تعظیم می کنند و عطر وجودشان را به لحظه هایت هدیه می کنند.