آرشیو یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۲، شماره ۳۷۴۰
رسانه: رادیو و تلویزیون
۳
زاویه دید

سریالی که نکوست از تیتراژش پیداست

آذر مهاجر

چیزی از شروع سریال دودکش به کارگردانی محمدحسین لطیفی نگذشته، اما از همین چند قسمت اول می توان گفت دودکش سریالی دیدنی است. شاید بتوان گفت براساس همان ضرب المثل قدیمی که می گوید سالی که نکوست از بهارش پیداست، سریالی می تواند موفق باشد که از همان تیتراژ ابتدایی مخاطب را درگیر و پای تلویزیون می نشاند.

گرچه این سریال هم مانند همه آثاری که در زمان محدود و سریع ساخته می شوند ایرادهایی دارد و این عیب ها بخصوص در صحنه های مربوط به حرکت اتومبیل قالیشویی در شهر که با استفاده از تکنیک کروماکی تصویربرداری شده کمی توی ذوق می زند، اما با این همه دودکش سریال خوبی از کار درآمده است. شخصیت ها پذیرفتنی هستند و جایگاه اجتماعی روشن و تعریف شده ای دارند، کنش ها و واکنش ها منطقی هستند و بازیگران خوب از پس نقش ها برآمده اند، حتی بازی سیما تیرانداز با آن چهره و فیزیک ظریف در نقش یک زن زحمتکش.

با همه اینها برای دوست داشتن دودکش کافی است به تیتراژ اول آن دقت کنیم. از تیتراژ می توان فهمید کارگردان برای ورودیه اثرش ارزش قائل بوده و به آن فکر کرده است. تیتراژ متناسب با فضای داستان طراحی شده، قالبی نو دارد و از موسیقی مناسب برخوردار است. ترکیب تصاویر متنوع از زندگی روزمره آدم ها، آهسته شدن برخی تصاویر برای چند ثانیه جهت تاکید بیشتر، ترکیب و رنگ آمیزی هدفمند تصاویر، ایجاد ریتم با شیوه نمایش تصاویر و حال و هوای متفاوت با تغییر رنگ ها و نورها و استفاده نکردن از فونت های رایج برای نوشتن اسامی در تیتراژ و البته طرح حرف هایی از زبان کارگردان با دستخط او از جمله مواردی است که حال و هوای متفاوتی برای شروع سریال دودکش ایجاد می کند.

شاید هیچ کدام از ایده های به کار گرفته شده در تیتراژ دودکش تازه نباشند؛ هم ترکیب تصاویری از زندگی روزمره آدم ها برای شروع تیتراژ قبلامورد استفاده قرار گرفته و هم دستخط کارگردان و ارائه یک نوشته به مخاطب، اما سازنده تیتراژ دودکش با ترکیب این دو ایده و افزودن جزئیات، کاری تازه و با طراوات ارائه داده است. تیتراژ به عنوان تابعی از سلیقه کارگردان و به مثابه راه ورود به دنیای یک سریال تاثیر زیادی بر جذب مخاطب دارد و این اتفاق درباره سریال دودکش رخ داده است.