آرشیو شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۳، شماره ۵۸۲۱
شعر
۷

شعر

* دو شعر از نازنین رحیمی

(1)

تو

لحظه حیرت منی

مثل خاورمیانه

که لحظه حیرت زمین است

(2)

تهران

مثل سایه یک چوب روی زمین

با تابش هر نوری

عوض می شود

تهران من!

کوچه هایت را به دوش می کشم

و خانه های دربندت را

و بنا به نگاه

برج ها را هم که زیبا نیستند نمی بینم

و مثل تعریف جاذبه در ماه

می مانم

وقتی زندگی دو قدم مانده به <عشق> تمام شد

چرا مانده ایم تهران من؟

بی جاذبه حتی دوست داشتن معلق است

و دست اش دراز

تا به کسی برسد

و بی سیاره

شهر

چیزی مثل درخت بی تنه می شود

انتظار سایه

می کشم

* دو شعر از محسن حامد

(1)

درون خودم گیر کرده ام

مثل قایقی نشسته به گل

یا رودی محدود به سد

شاید هم

داس کهنه ای باشم

فرو رفته در دل کنده درخت

(2)

نیاز به سیب نیست

چشم های تو

جاذبه را اثبات می کند

* چهار شعر از زهرا قجاوند

(1)

به پشت سر نگاه کن

به مرگی که تکیه داده بر صندلی

به مردی که

برای فراموش کردن

برای فراموش شدن

با مدادهای رنگ پریده

درد می کشد

بر آیینه های غبارگرفته

و من هنوز فکر می کنم

که برای من دست تکان می دهد

(2)

مادرم

دست می کشد بر پیشانی ام

و پیراهن کودکی من زود بزرگ می شود

(3)

از سفید نپرس

که رنگ پیراهن ما نیست

این ها تعبیر کودکانه خواب های زنی است

که اتفاق می افتد

مربع

زنی رنگ پریده

هی گریه می کند

لباس عزا می پوشد

اتاق سیاه می شود

در برابر آیینه ای که ایستاده

شیهه اسب می آید

(4)

خشکشویی نبش چهارراه

خوب می دانست

پیراهن مادر مرده است

* شعری از مرتضی مهدی پور

دلم برای رویایی می سوزد

که از مرز رفتن گذشت و به آبی رسید

و در خیال وجودش

باران را می شمرد

سهمش را گرفته بود؟

از باران

و حضور آبی رویا

وقتی که هر قطره اش

زندان هزار خاطره فراموش شده را

بی انحنایی

در روز شبش محبوس می کرد

چشم کدام نگاه بسته خواهد ماند؟

چشم کدام نگاه باز خواهد ماند؟

برای لحظه ای خاموش شدند

صدای ترمزها

و بوق تمام ماشین های تقاطع

وقتی که بطری آبم را

روی گل های گلدان ریختم

همه می دیدند مرا گویی

و من

تنها نگاه مبهوت کودکی را دیدم

که نگاهشان را

نگاه می کرد