آرشیو یکشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴، شماره ۳۲۲۹
صفحه آخر
۱۶
گردون

وجه مشترک و تمایز دو تصادف اخیر...

ابراهیم عمران

چند تصادف طی دو روز در تهران و شهرستان رخ داده است که گزارش گونه ای از آن در ادامه نوشته می شود... طبق مرسوم تصادف های شبانه پایتخت که جنون سرعت و شاید برخی مسائل دیگر، سبب ساز آن هستند: شهروندانی به کام مرگ شتافتند و به واسطه رعایت نکردن قوانین رانندگی و جاری کشور، داغش به دل خانواده های شان برای همیشه نشست.

شاید واکاوی این گونه تصادف های نیمه شب ما را به شناسایی برخی روحیات «خلوت گونه» سرنشینانش، یاری کند. اینکه با بی توجهی محض، جان خود و دیگر شهروندان بی گناه را به راحتی می ستانند. شاید دیگر بحث قضا و قدر در این باب آنقدر گفته شده که نیاز به شرح و بسط بیشتر ندارد و کیست که آگاهی نداشته باشد به گردن گرفتن بی مبالاتی، لاجرم آنچنان سخت است که پای این گونه «واسطه های توجیه کننده»

را به وسط می کشاند. وجه مشخصه این حادثه با واقعه چپ کردن اتوبوس در سوادکوه فقط در رعایت نکردن حق دیگری است که افسوسانه جایی در روحیات مان ندارد.

آن رویداد پایتخت (اگر پیش داوری نباشد): با توجه به نوع اتومبیل های در صحنه، متعلق به قشر خاصی از اجتماع است که شاید از ادله های دیگر خبری نباشد در آن و در دیگر سو اما کمک راننده ای است که به واسطه بی خوابی های مکرر و ناشی و کم تجربه بودن، جان بی شماری را می گیرد... یکی از بی خبری محض معیشت و دیگری از درد معیشت! هر چند این گونه نگریستن نمی تواند عمق جانکاه بودن واقعه را پوشش دهد ولی نمی توان منکر «خیال راحت» آن پورشه سوار شد که می اندیشید ماشینش به واسطه گران بودن از هر گونه حادثه ای دور است و صاحب اسکانیایی که هر چه در موردش نوشته شود، اثری ندارد در نزد راهبران جاده تا جایگزینی برای آن بیابند... روح اصلی این نوشته نه جاده است و نه ماشین که کمی تامل کردن صاحبان آن، می توانست بهاری دیگر

برای شان رقم بزند...