آرشیو دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۴۰۴۲
صفحه آخر
۱۶
فلسفه در خیابان

اغراق نکن!

محسن آزموده

ما آدم ها عاشق می شویم، یکی را دوست می داریم و به او عشق می ورزیم. عشق به تعبیری ناب ترین احساس بشری است و به همین خاطر در هر تجربه ای که تکرار می شود، صورتی یکه و بی همتا می یابد. بی خود نیست که شاعر می گوید: یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب/ کز هر زبان که می شنوم نامکرر است. در دورانی هم که دو نفر عاشق هم هستند، از بیان هر حرفی به هم دریغ نمی کنند و همین طور برای همدیگر نوشابه باز می کنند. از قضا همین عاشق و معشوق دلسوخته، فردا که به هر دلیلی با هم قهر می کنند یا از هم سیر می شوند، از بیان بدترین نسبت ها به یکدیگر اجتناب نمی کنند و گاهی معشوق سابق را چنان مورد عنایت قرار می دهند که مخاطب تصور می کند بیچاره مذکور پدرش را کشته است یا شیطانی دیوسیرت است. این تنها نمونه کوچکی از تغییر و تحول در احساسات آدمی از عشق به نفرت است. در مورد سایر احساسات و عواطف و هیجانات نیز وضع بر همین منوال است. در شماره قبل گفتیم فیلسوفان اخلاق معتقدند انسان ها نسبت به باورهای شان مسوولند و از نظر اخلاقی حق ندارند هر چیزی را بپذیرند و به دیگران منتقل کنند. اکنون اضافه می کنیم که ما آدم ها نسبت به احساسات و عواطف و هیجانات خودمان نیز مسوول هستیم. البته ممکن است بگویید ساحت احساسات و عواطف غیراختیاری است و در نتیجه خارج از حیطه اخلاق. اما دست کم می توان گفت که ظهور و بروز بیرونی این احساسات در رفتار و گفتار ما تا حدود زیادی اختیاری است. یعنی وقتی من کسی را دوست دارم، دقیقا متناسب با میزان عشق و علاقه درونی ام نسبت به او رفتار کنم و اغراق نکنم. مهم تر از آن اینکه وقتی به هر دلیلی این رابطه به هم خورد، سعی کنم در داوری ام نسبت به آن فرد معقول باشم و بدترین صفت ها را به او نسبت ندهم. البته شکی نیست که این میزان از تسلط بر احساسات و هیجانات مستلزم تمرین است و به راحتی حاصل نمی شود.