آرشیو پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷، شماره ۴۲۷۹
پنج شنبه روز آخر نیست
۱۵
ترک اختیار

آه از جهان

اطهر کلانتری

رستوران هایی که غذای خانگی سرو می کنند زیاد و زیادتر می شوند، عوضش آشپزخانه های خانه ها هر روز کوچک و کوچک تر می شوند. آشپزخانه های خانه های مان محل قرار گرفتن یخچال و فریزر است. یک گاز سه شعله دارد و چند کابینت که ظرف ها را از دید مهمان مخفی نگه می دارد. آشپزخانه دیگر انبار بنشن و ادویه و مایحتاج نیست. چون قرار هم نیست از آن برای آشپزی استفاده شود. زمانی رستوران محلی بود برای خوردن کباب و پیتزا و ساندویچ، کسی شال و کلاه نمی کرد برود رستوران قورمه سبزی بخورد. قورمه سبزی غذای خانه بود، غذای مادر. حالا اما غذای خانه پیتزای یخ زده ای است که در ماکروفر می گذاریم و تا لباس عوض کنیم و دست و صورت مان را بشوییم دیییینگ، غذا حاضر است. اما اگر بخواهیم قورمه سبزی و قیمه بخوریم و مادری هم در دسترس نباشد، به هم زنگ می زنیم و از هم می پرسیم: «کجا برم یه غذای خونگی خوب بخورم؟» از شوخی های زمانه یکی هم اینکه در خانه فست فود می خوریم، بیرون غذای خانگی. این سرعت زندگی و این بی دل ودماغی بد بلایی شد به زندگی مان. این غذای جسم مان بود. حالا کمی به تغذیه جان مان فکر کنیم! چیزی از دست رفت. با خودم تکرار می کنم: «پرورده حلاج بود و «بااو» می گفت، «در یکی از کوچه باغ های بغداد گشت می زدیم که نفیری به گوش برگذشت و چنان تر نواختی از سر سوز که هرکه شنود گریه در پیوست. یکی با حسین درآمد که نفیر چیست، یا شیخ، بیشه یا بلبان؟ حسین [ابن منصور حلاج] بانگ برداشت که این؟ اینکه خود ناله اوست! پرسید که کی؟ گفت ابلیس! که می نالد و آه می کشد، آه از جهان، که رفت از دست.»*

*.ابن ازرق/ این شماره با تاخیر 6/ آوانوشت/ چاپ اول 1390 تهران