آینده نفت و اولویت امروز ایران
تاکنون نزدیک به نیمی از ذخایر نفتی اثبات شده جهان شامل انواع نفت خام و میعانات برداشت شده است، اما با وجود اینکه ایران یکی از اولین کشورها در شروع تولید تجاری نفت بوده، کمی بیشتر از یک سوم ذخایر اثبات شده اش را برداشت کرده است؛ بنابراین تفاوت قابل ملاحظه ای در روند برداشت نفت، بین ایران و متوسط جهانی وجود دارد. آیا این تفاوت یک نقطه قوت به حساب می آید؟ آیا برداشت بیشتر نفت در حکم استفاده نادرست و غیرصیانتی از این موهبت خدادادی است؟ آیا عدم استخراج نفت، به مثابه باقی گذاشتن ثروت برای نسلهای آینده است؟ پاسخ به این سوالات و برنامهریزی صحیح و تصمیمگیری هوشمندانه درباره اولویت های امروز صنعت نفت کشور، مستلزم ترسیم تصویری جامع و واقعگرایانه از وضعیت عرضه، تقاضا و به طور کلی تجارت آینده نفت در جهان است. اگر در آینده شاهد کاهش عرضه یا افزایش تقاضای نفت خام باشیم، تفاوت روند برداشت نفت در ایران با متوسط جهانی ممکن است نقطه قوت تلقی شود زیرا کشور ما همچنان قادر به تامین تقاضا بوده و از شرایط آتی بهره اقتصادی خواهد برد، اما از آمار و ارقام تولید و مصرف جهانی نفت، پیشبینی های موسسات آیندهپژوهی معتبر دنیا و نیز رفتارها و سیاست گذاریهای کشورهای مطرح جهان چنین برمی آید که تقاضا زودتر از عرضه به پایان راه خود نزدیک خواهد شد و به این ترتیب در آینده، داشتن ذخایر مازاد نه تنها مزیتی نخواهد داشت، بلکه به معنی از دست دادن فرصتهای قبلی برای بهرهبرداری حداکثری از دوران طلایی نفت خواهد بود. الگوی مصرف انرژی جهان، تغییرات قابلملاحظه و پرشتابی را در سه دهه آینده تجربه خواهد کرد. امروزه بخش عمده کاربرد نفت خام در حمل ونقل است، اما خودروهای الکتریکی با سرعت سرسامآور در حال تولید و عرضه هستند و پیش بینی ها نشان میدهد تا سال 2050 بیش از نیمی از خودروهای در حال تردد در جهان الکتریکی خواهند شد و این تغییر، کاهش چشمگیر میزان تقاضای فراورده های نفتی را به دنبال خواهد داشت. بهره گیری از انرژیهای نو و تجدیدپذیر نیز بهطور تصاعدی بهویژه در کشورهای توسعهیافته در حال افزایش است. این انرژیها و در راس آنها انرژیهای خورشیدی و بادی، نه فقط نگرانیهای زیستمحیطی مربوط به سوختهای فسیلی را برطرف میکنند، بلکه مهم تر از آن، توجیه اقتصادی بسیار خوبی دارند. امروزه قیمت تمام شده یک کیلووات برق خورشیدی یا برق بادی کمتر از یک کیلووات برق فسیلی است و در آینده نزدیک با توجه به پیشرفتهای فناورانه و زیرساختی که هنوز در جریان اند، این فاصله بیشتر نیز خواهد شد. در حال حاضر بیش از 600 گیگاوات ظرفیت نصب شده نیروگاه های خورشیدی و همین میزان ظرفیت نصب شده نیروگاههای بادی (مجموعا هزارو 200 گیگاوات) در سرتاسر جهان هست و پیشبینی می شود ظرفیت این نوع نیروگاه ها تا سال 2050 از مرز 14هزار گیگاوات عبور کند. برای درک بهتر این ارقام، می توان به کل ظرفیت 90 گیگاواتی نیروگاههای ایران که عمدتا هم فسیلی هستند توجه کرد. با توجه به اینکه کاربری های غیر سوختی نفت مانند فراوردههای شیمیایی و پتروشیمیایی نیز بخش کوچکی از سبد تقاضای نفت را تشکیل می دهند، بنابراین نمی توانند در تغییر روند تقاضا، نقش تعیین کننده ای ایفا کنند.
مزیت اقتصادی و زیستمحیطی انرژیهای تجدیدپذیر به حدی است که بسیاری از کشورهای پیشرفته و مطرح در اروپا، آمریکای شمالی، آسیای شرقی و اقیانوسیه، سالهای 2020 تا 2050 را بهعنوان سالهای عاری از سوخت فسیلی هدف گذاری کرده اند. این امر نشاندهنده عزم جدی آنها برای جایگزینی سوختهای فسیلی در آینده نزدیک است. در ضمن از آنجا که این کشورها بر سیاست گذاریهای جامعه بینالملل تاثیر بسزایی دارند، باید انتظار داشت که به موازات، مقررات جدید و سخت گیرانهتر زیست محیطی در نهادهای بینالمللی به تصویب برسد و اجازه استخراج سوختهای فسیلی و استفاده از آنها محدود شود. از نظر عرضه، بیشترین تولید روزانه نفت و میعانات به ترتیب در اختیار آمریکا با 12.5 میلیون بشکه، عربستان سعودی با 12.5 میلیون بشکه، روسیه با 11.5 میلیون بشکه، کانادا با 5.5 میلیون بشکه و چین با پنج میلیون بشکه است. این پنج کشور در مجموع بیش از نیمی از تولید جهانی را بر عهده دارند و اکنون همگی بیشترین و بی سابقهترین میزان نفت خود را تولید می کنند. با چنین روند پرشتاب و با احتساب درصدی برای اکتشافات جدید، ذخایر این کشورها بین دو تا پنج دهه دیگر پاسخ گوی تقاضای بازار خواهد بود و از بررسی سیاست گذاریها و رفتارهای آنها به نظر نمی رسد که پس از این بازه زمانی نیز برنامه ای برای بازار انرژی نداشته باشند. بهویژه بهنظر می آید این کشورها با هدف بهره برداری حداکثری از ذخایر خود، روی هم زمانی کاهش عرضه با کاهش تقاضا برنامهریزی جدی کرده اند. بسیاری از سایر کشورهای تولیدکننده نفت نیز وضعیت مشابهی دارند. در ایران اما با روند فعلی برداشت نفت خام و میعانات که نرخ آن در چهار دهه گذشته هیچ گاه به مرز پنج میلیون بشکه در روز نرسیده است و فعلا نیز افق بهتری حداقل تا پنج سال آینده وجود ندارد، نزدیک به یک قرن دیگر زمان لازم است تا همه ذخایر شناخته شده تاکنون استخراج شوند.
طبیعتا با کشف ذخایر جدید، این زمان طولانی تر نیز خواهد شد. با توجه به آنچه گفته شد و با در نظر گرفتن بازار عرضه و تقاضای نفت خام در دهههای آتی، فعالیت های توسعه ای و نرخ تخلیه مخازن که امروز در کشور شاهد آن هستیم، متناسب با روند جهانی نیست و در آینده جایگاه مناسبی را برای ایران در جامعه بینالملل رقم نخواهد زد. این نگرانی جدی وجود دارد که زمانی در حدود سه دهه دیگر فرا برسد که نفت در مخازن کشور وجود داشته باشد؛ ولی استخراج آن با محدودیتهای زیستمحیطی مواجه شده و از توجیه اقتصادی کمی برخوردار باشد. این به آن معنی است که ممکن است ما و نسلهای بعد برای همیشه فرصت استفاده از بخشی از ذخایر نفتی کشورمان را از دست بدهیم؛ بنابراین رویکرد تاخیر در برداشت نفت و نگهداری این ثروت در زمین، از ضمانت اجرائی کافی برای بهرهمندی نسلهای آتی برخوردار نیست. رویکرد استراتژیک باید در صیانت از ثروت حاصل از نفت، به جای صیانت از خود نفت قرار گیرد. بنابراین به یک تفاهم ملی در سطح تصمیم سازان و تصمیم گیران -که اتفاقا پرتعداد هم هستند- نیاز مبرم داریم تا جهت حرکت توسعه ای کشور و در سایه آن جهت توسعه نفت را مشخص و تثبیت کنیم. متاسفانه حصول چنین تفاهمی آسان نیست و نبود آن موجب تشتت فکری مدیران و کارشناسان، سردرگمی در تصمیم گیری ها، ایجاد اصطکاک در امور اجرائی و استهلاک سرمایههای انسانی کارآمد کشور می شود. همچنین با در نظر گرفتن متوسط عمر میادین نفتی، فرصت زیادی برای تصمیمگیری درباره روند برداشت و توسعه نفت در اختیارمان نیست و با گذشت زمان، فرصت اتخاذ تصمیمات محدود و محدودتر میشود. پیشنیاز رسیدن به چنین تفاهمی این است که توجه به آینده با در نظر گرفتن واقعیتهای کشور و تمرین ذهنی در اینباره، برای تصمیم سازان و تصمیم گیران به عادت بدل شده تا به مرور تصویری روشن، جامع و یکپارچه از افق پیشرو در ذهنشان شکل گیرد و می توان امیدوار بود که آنان افزایش تولید نفت و فعالیت های توسعه ای مرتبط با آن را حقیقتا بهعنوان یک ضرورت و اولویت ملی دیده و در راستای برطرف کردن عوامل ممانعتکننده و تقویت عوامل تسریعکننده قدم بردارند. در این صورت به سه حوزه اصلی باید توجه حداکثری کنند: اول توسعه بخش بالادستی نفت با توجه به ریسک های زیاد و هزینه های بالا به شدت به سرمایه گذاری های کلان نیازمند است؛ بنابراین باید سرمایه گذاری در این بخش به یکی از جذابترین حوزه های سرمایه گذاری در کشور، به ویژه برای سرمایه گذاران ایرانی و در راس آنها بخش خصوصی تبدیل شود، آن گاه منابع سرمایه ای مختلف، حتی سرمایه های سرگردان، به مرور به سوی این بخش سرازیر می شوند. در عین حال هرگاه که شرایط سیاسی بین المللی اجازه دهد، باید به جذب سرمایه های خارجی توجه جدی کرد. دوم آنکه هرگاه مقدور باشد، باید از طریق تعامل بین المللی حداکثری از ظرفیتهای جهانی برای جذب فناوری های نو و یادگیری روشهای برتر مدیریتی بهره برد؛ اما در کنار آن، بهره برداری از ظرفیت و توان مدیریتی، فنی و اجرائی داخل کشور نیز بسیار حائز اهمیت است. توجه به توان داخلی، در زمان حاضر که برای تعامل بین المللی با محدودیت هایی مواجهیم، بیش از پیش اهمیت یافته است. شرکتها، موسسات و متخصصان کشور از ظرفیتهای بسیار خوبی برخوردارند؛ هرچند این ظرفیتها پراکنده بوده و نیاز به ساماندهی دارد. سوم آنکه زیر ساختهای اداری و مقرراتی کشور، به هیچ وجه مناسب توسعه پرشتاب نیستند. مقررات متعدد، مبهم، متضاد و ناکارآمد، بوروکراسی گسترده و دست و پاگیر، فرایندهای اداری طولانی و نفس گیر، روزمرگی مدیران و مشغولیت آنها به خرده ریزهای اداری فرایند توسعه بهنگام، متوازن و پایدار را کمرمق و محدود می کند. سبک کردن مقررات و چابک سازی فرایندها در توسعه نفت از مهم ترین اقدامات است.