آرشیو دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹، شماره ۳۷۵۳
ادبیات
۷
شیرازه

شیوه های اجرای تئاتر

شرق: «130 نکته درباب کارگردانی» عنوان کتابی است از فرانک هاوزر و راسل رایش که با ترجمه حمید احیاء در سری کتاب های مطالعات اجرای نشر بیدگل به چاپ رسیده است.

فرانک هاوزر که اصالتی لهستانی داشت، در سال 1922 در ولز متولد شد و پس از دوران تحصیلش، به تهیه کنندگی نمایش روی آورد و سپس گروهی از بازیگران را در آکسفورد گرد آورد. او نزدیک به دو دهه کارگردان تماشاخانه آکسفورد بود و نمایش های گوناگونی را در لندن و نیویورک به روی صحنه برد. پس از آنکه هاوزر آکسفورد را ترک کرد، نمایش های مختلفی در وست اند اجرا کرد.

راسل رایش، از شاگردان فرانک هاوزر بوده و از همین جا آشنایی این دو شکل می گیرد و رایش در یکی از اجراهای هاوزر به عنوان دستیار مشغول به کار می شود. در جلسات تمرین نمایش، هاوزر جزوه ای مختصر به رایش می دهد که شامل نکته هایی در باب کارگردانی بوده است: این که چطور باید با بازیگر صحبت کرد، چگونه باید صحنه را تحلیل کرد، چگونه باید تمرین ها را زنده و روان نگه داشت و غیره. راسل رایش درباره این یادداشت ها نوشته: «برخلاف برداشتی که امکان داشت از یادداشت های فرانک کرد، تکنیک های کارگردانی او در تمرین ها اصلا مدرسه ای و انعطاف ناپذیر نبود. یادداشت ها اساس کار او، دخالت سریع و بجا و کارآمد او و راهنمایی و هدایت متمرکز و کاملا ساده او را به خوبی نشان می داد، و این همه را چنان ساده بیان می کرد که ممکن بود آن یادداشت ها را هم همچون خودش دست کم گرفت. فرانک، به هنگام کارگردانی اگر مجبور می شد، همه چیز را می شکافت و توضیح می داد، اما این کار را به دلخواه انجام نمی داد. چرا که انتظار داشت بازیگر یا دانشجو نیز مسئولیتی بر عهده بگیرد و فعالانه در بحث و کاوش شرکت و خود نکاتی را کشف کند. به عبارتی دیگر، اعتقاد داشت خود شخص نیز باید نقشی داشته باشد. او چیزی را بیان می کرد و انتظار داشت شخص آن را تحلیل و اجرا کند. همیشه مدتی طول می کشد تا شخص متوجه شود فرانک بی آنکه در ظاهر چیز زیادی گفته باشد یا کار مهمی کرده باشد، به بیشتر آنچه می خواسته دست یافته است، امری که نشان دهنده خبرگی و مهارت هر کارگردان و آموزگاری است».

«130 نکته در باب کارگردانی»، درواقع شامل نکاتی است که فرانک هاوزر در جزوه اش نوشته بود و البته راسل رایش چیزهای دیگری که در تمرینات از هاوزر آموخته بود را هم به آن اضافه کرده و این کتاب به این ترتیب شکل گرفته است.

این کتاب نه فقط برای کارگردانان تازه کار سودمند است، بلکه کارگردانان کهنه کار نیز که مایل اند با شیوه ها و گرایش های تازه آشنا شوند می توانند از آن استفاده کنند. این کتاب، همچنین می تواند برای فیلم سازان، تماشاگران تئاتر و علاقه مندانی که می خواهند از نزدیک با چگونگی پروسه خلق تجربه ای زنده و مشترک آشنا شوند مفید باشد. «130 نکته درباب کارگردانی» قرار نیست تنها دستورالعملی برای یک بار خواندن باشد، بلکه می توان از آن همچون «کارافزاری دائمی» استفاده کرد. طبق توضیحات خود کتاب، بخش های مختلف آن را می توان به یکی از این سه روش خواند:

ترتیب خطی کتاب روند تمرین را از شروع تا پایان نشان می دهد و در طول کارگردانی می توانید به همان ترتیبی که کار پیش می رود به آن مراجعه کنید.

بخش بندی مطالب این امکان را می دهد تا در راه رفتن به محل تمرین ها یا وقتی منتظر رسیدن بازیگران هستید کتاب را نگاه کنید و ببینید چه چیزی مناسب تمرین آن روز است.

نکته هایی را که به هم مربوط اند با هم بخوانید. با این کار می توانید موضوعات مهم دیگری پیدا کنید که لزوما به طور مجزا به آنها پرداخته نشده است.

در ادامه نویسنده درباره ارتباط با بازیگران و متن نمایش نوشته: «در نظر داشته باشید که بازیگران ماشین نیستند، متن نمای طرح صنعتی نیست، و این کتاب نیز فرصت اندیشیدن و داشتن واکنش سیال را نمی گیرد. اگر درست بنگریم، می بینیم که تمرین و اجرا تجربه ای زنده و هماره در حال تغییر است. از این رو، نمی توان نسخه ای پیچید تا در هر شرایطی کارساز باشد. از همین رو، خواننده ممکن است در صفحات این کتاب مطالبی متناقض پیدا کند... بدون شک این موضوع بسیاری از ملانقطی ها را عصبانی می کند، اما همان گونه که هر کارگردانی خود باید ابزار و ترفندهای خویش را در هر لحظه از تمرین برگزیند، خواننده این کتاب نیز باید تشخیص دهد که هر نکته ای را چه زمانی به کار گیرد و چه زمانی به تناقضات و استثنائات توجه کند. صرف خواندن این کتاب نه از کسی هنرمند خوبی می سازد و نه تکنسینی ماهر و واقعا حرفه ای. بسیاری از چیزها را نمی توان تنها با خواندن آموخت، بلکه باید تجربه کرد، کار با دیگران را، شکست های اجتناب ناپذیر را، کشفیات گران بها و دستاوردهای غیرمنتظره ای را که با پشتکار و شوق و علاقه و تعهد به کار حاصل می شوند».