ماجرای 2 دوست و ریپورت اند بلاک
شخصی در هنگام گلچرخ زدن در شبکه های اجتماعی به طور اتفاقی صفحه یکی از دوستان دوران دانشگاه خود را که سال ها بود او را ندیده و از وی خبری نداشت پیدا کرد و به دایرکت وی رفت و ضمن معرفی خود، احوال وی را جویا شد. ساعتی بعد دوست موردنظر آنلاین شد و دایرکت شخص را دید و ضمن اظهار خوشحالی از یافتن وی به دایرکت وی پاسخ گفت. شخص که هنوز آنلاین بود، پس از احوالپرسی های معمول و مرور خاطرات شیرین گذشته، از دوست موردنظر پرسید: از احوال خود برایم بگو. چه می کنی و در چه حالی. دوست موردنظر نوشت: دو سال پیش ازدواج کردم. شخص نوشت: تبریک می گویم، چه خوب. دوست مورد نظر نوشت: جای تبریک ندارد، همسرم زن بسیار ولخرج، دهن بین، عصبی و اذیت کنی بود. شخص نوشت: متاسفم، چه بد. دوست موردنظر نوشت: جای تاسف ندارد. چرا که بسیار پولدار و از خانواده ای ثروتمند بود. شخص نوشت: خب، چه خوب. دوست موردنظر نوشت: خیلی خوب نبود. ظرف دو سال همه پول ها را به شاخ گاو زدیم و حیف و میل کردیم. شخص نوشت: چه بد. دوست موردنظر نوشت: خیلی هم بد نشد، چون تهش به اندازه این که یک خانه به نام خودم بخریم پول ماند. شخص نوشت: چه خوب. دوست موردنظر نوشت: خوب که چه عرض کنم. چندماه پیش کل ساختمان بر اثر اتصال سیم برق سوخت و خاکستر شد. شخص نوشت: اوه چه بد. دوست موردنظر نوشت: خیلی هم بد نشد. چراکه زنم داخل خانه بود و خاکستر شد و از دستش خلاص شدم. در این هنگام، مرد که از توالی خبرهای خوب و بد کلافه و از موضع غیرانسانی دوست موردنظر در قبال مرگ همسرش عصبانی شده بود، نوشت: خاک بر سرت حیوان. یک انسان در آتش سوخته و خاکستر شده، آن وقت تو می گویی بد نشد؟ خاک بر سر تو و نگاه غیرانسانی و ضدزن تو و هفت جد و آبادت. وی سپس دوست موردنظر را ریپورت و بلاک کرد و به ادامه گلچرخ خود در شبکه های اجتماعی پرداخت.