آرشیو شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۹، شماره ۳۷۶۹
اندیشه
۶
مرور

نابرابری در فضاهای شهری

در سال های اخیر علایق پژوهشی و عمومی زیادی درباره تغییر ماهیت شهرها شکل گرفته است. شهرها در سراسر جهان شاهد افزایش سرمایه گذاری در حوزه زمین، ساختمان و تغییر جمعیت شهر مرکزی بوده اند که این امر با بیرون راندن فقرا و بازساخت افراطی فضای شهری تحقق یافته است. کتاب «شهر نابرابر» راهنمایی در زمینه «شهرگرایی معاصر» و روایت سرگذشت تغییرات شهری است. این کتاب به بررسی نقش سرمایه نقدی، تجدید حیات جمعیت، ساخت ابرپروژه ها، میزبانی رویدادهای جهانی بزرگ، نقش ثروتمندان تازه و پیدایش طبقه متوسط تازه پرداخته و دلایل اصلی جابه جایی فقرا به حومه ها و آن سوی مرزهای شهری را می کاود. با توجه به مطالعات موردی از سراسر جهان، نویسنده به بررسی انواع پروژه های شهری شامل استفاده مجدد از فضاهای صنعتی قدیمی، سبزسازی شهرها و امنیتی شدن فضاهای عمومی می پردازد. اتکای کتاب بر اقتصاد سیاسی، تحلیل فرهنگی- سیاسی و رویکردهای جغرافیای شهری است تا از این رهگذر، ماهیت چندوجهی این فرایند و جلوه جهانی آن را به تصویر بکشد. نویسنده کتاب جغرافی دان شهری و استاد دانشکده سیاست گذاری عمومی دانشگاه مریلند در ایالت بالتیمور آمریکا است. کتاب «شهر نابرابر» تلاش می کند به نابرابری بعدی فضایی دهد و آن را در عرصه های شهری و منطقه ای بکاود. جان رنی شورت به خاطر داشتن تجربه های میدانی در بسیاری از کشورهای جهان، با ارائه مصداق ها و نمونه های مختلف، ایده خود در زمینه نابرابری شهری را بسط می دهد. این کتاب بنا به ماهیت موضوعی خود می تواند راهنمای جامعی در زمینه شناخت و درک مسائل نابرابری و فقر شهری باشد و مورد استفاده رشته هایی قرار بگیرد که به هر نحوی دغدغه مسائل شهری و منطقه ای را دارند و به طورخاص برای پژوهشگرانی که به مطالعات شهری، جغرافیای اقتصادی، اقتصاد شهری، جامعه شناسی شهری، برنامه ریزی شهری و جهانی شدن علاقه دارند، سودمند است. کتاب شهر نابرابر اساسا به دنبال تبیین و تشریح سازوکارهای شکل گیری نابرابری در شهرهای جهانی است که بخش عمده آن به لیبرالیسم و تفسیرهای تازه از آن بر می گردد. نویسنده پس از طرح دیدگاه های کلی در زمینه قدرت سرمایه، محیط های ساخته شده، تبدیل سرمایه نقدی به سرمایه ثابت تحت تاثیر معماران، سازندگان و پیمانکاران، به مفاهیم دیگری نظیر رژیم های شهری و ماشین رشد شهری و در نهایت «حق به شهر» اشاره می کند. ایده حق به شهر که توسط لوفور مطرح شده است، هم اکنون یک استعاره استاندارد در ادبیات مطالعات شهری به حساب می آید. طبق اظهارات اولیه لوفور، حق به شهر یک ایده رادیکال درباره مشارکت در تصمیم گیری ها از سوی تمام افراد ساکن (نه فقط شهروندان) در این فضا، افراد صاحب ملک یا افراد سخنور درباره تولید فضای شهری است. گفتمان حق به شهر باعث انگیختن کارهای پژوهشی بسیار جالبی شده است. این اصطلاح برای درک بسیاری از موضوعات به کار می رود که از جنگ برای فضای عمومی گرفته تا اعیان سازی، حقوق ملک، تخلیه اجباری شهری و شهرگرایی مستقل را شامل می شود و مشتمل بر سبزسازی اجتماعات، جنبش فضا های خالی، هنر دیوارنویسی در خیابان ها و پویش های برنامه ریزی شده اجتماعی است. بخش مهمی از کتاب شهر نابرابر به مقوله نابرابری در برخورداری از مسکن اختصاص یافته است. مولف در این کتاب مسکن را به مفهوم شهر سودآور و شهر نولیبرال گره می زند و از خلال بحث های خود و با ذکر مثال های گوناگون از شهرهایی نظیر لندن، سیدنی، پکن، هنک کنگ، استانبول، ونکور، دوبی و... سعی در تحلیل این شرایط دارد. به باور شورت، تغییرات در ابعاد مسکن پدیده ای جهانی است که عوامل سرمایه ای آن را سمت وسو می دهد. البته سازوکارهای آن در هر شهری متفاوت است. به طورکلی دو عامل نوسازی و تغییرات جمعیتی تاثیر مهمی بر تغییرات مسکن داشته اند. عامل اول که اولین بار توسط روت کلاس به عنوان اعیان سازی مطرح شد، در واقع سیاست ها و حربه های تازه نولیبرالسیم برای دراختیارگرفتن فضای شهری است. به همین دلیل با وعده نوسازی بافت های ناکارآمد، ارتقای کیفیت محیط شهری، باعث جابه جایی های اجباری گروه های فرودست و فقیر به نواحی حاشیه ای شهر می شود. عامل دوم به تغییرات در ابعاد خانوارها و گرایش های نسل جدید اشاره دارد که برخلاف نسل های قبلی تمایل به خانواده های گسترده ندارند و همچنین گرایش به زندگی انفرادی در میان آنها دیده می شود. البته این دو فرایند به صورت هم زمان همدیگر را تقویت می کنند و نتیجه چنین وضعیتی ساخت خانه های کوچک است. وجود فرصت های اشتغال در شهرهای مرکزی به ویژه در شهرهای کشورهای جهان سوم رقابت برای حضور و زندگی در این شهرها را قوت می بخشد و در نتیجه سیاست های مسکن به سمت خانه های کوچک کشیده می شود که اصلا پدیده مطلوبی برای ساکنان شهری امروز و نسل آتی نیست.