آرشیو شنبه ۲۲‌شهریور ۱۳۹۹، شماره ۵۷۵۳
صفحه آخر
۲۰
مقطع حساس کنونی

مشهورترین کمدین از کجا شروع کرد

امید مهدی نژاد (طنزنویس)

 در یکی از شهرهای نواحی مرکزی یکی از کشورهای همسایه، مردی که ادعا می کرد کارهای محیرالعقولی انجام می دهد که کلک و شعبده بازی نیست و جادو و معجزه و کرامت و از این قبیل است، توانست جمعی مرید و هوادار پیدا کند که به وی استاد می گفتند و هر دستوری می داد اجرا می کردند و در مقابل خانه وی تجمع کرده بودند و با صدای بلند استاد استاد می گفتند. ماموران امنیتی یک شب وقتی مریدان و هواداران وی خواب بودند وی را به طور مخفیانه دستگیر کردند و به مقر خود بردند. فرمانده ماموران سراغ وی رفت و گفت: حرف حسابت چیست؟ وی گفت: حرف خاصی ندارم. فرمانده ماموران پرسید: پس چرا این همه آدم دور خودت جمع کرده ای؟ وی گفت: خودشان جمع شدند. فرمانده ماموران پرسید: چرا دور من جمع نمی شوند؟ چه کار کردی که جمع شدند؟ وی گفت: کرامت های مرا دیدند و جمع شدند. فرمانده ماموران پرسید: یکیش را بگو. وی گفت: من در آب سنگ می اندازم، سنگ در آب حل می شود. فرمانده ماموران دستور داد یک لگن آب و مقداری سنگ بیاورند. وقتی آوردند، وی سنگریزه ای از جیب خود درآورد و داخل لگن انداخت و حل شد. فرمانده ماموران گفت: از سنگ های خودت نه، از سنگ های ما بینداز. وی گفت: آیا وقتی حضرت موسی عصا را مار کرد، فرعون گفت عصای خودت نه و بیا عصای مرا مار کن؟ در اینجا بود که فرمانده ماموران فهمید علاقه اصلی وی معجزه و کرامت نیست و طنز و استندآپ کمدی است. در نتیجه با وی صحبت کرد تا وی را از خر شیطان پایین بیاورد و به وی قول داد اگر دست از این مسخره بازی بردارد او را به برنامه عصرجدید معرفی می کند تا بتواند از راه درست و اصولی مسخر ه بازی کند و هوادار پیدا کند. وی نیز پذیرفت و به خانه بازگشت و با چوب هواداران را زد تا پراکنده شدند و به طنز و استندآپ کمدی روی آورد و چندی بعد به یکی از مشهورترین کمدین های نواحی مرکزی تبدیل شد.