مشهورترین کمدین از کجا شروع کرد
در یکی از شهرهای نواحی مرکزی یکی از کشورهای همسایه، مردی که ادعا می کرد کارهای محیرالعقولی انجام می دهد که کلک و شعبده بازی نیست و جادو و معجزه و کرامت و از این قبیل است، توانست جمعی مرید و هوادار پیدا کند که به وی استاد می گفتند و هر دستوری می داد اجرا می کردند و در مقابل خانه وی تجمع کرده بودند و با صدای بلند استاد استاد می گفتند. ماموران امنیتی یک شب وقتی مریدان و هواداران وی خواب بودند وی را به طور مخفیانه دستگیر کردند و به مقر خود بردند. فرمانده ماموران سراغ وی رفت و گفت: حرف حسابت چیست؟ وی گفت: حرف خاصی ندارم. فرمانده ماموران پرسید: پس چرا این همه آدم دور خودت جمع کرده ای؟ وی گفت: خودشان جمع شدند. فرمانده ماموران پرسید: چرا دور من جمع نمی شوند؟ چه کار کردی که جمع شدند؟ وی گفت: کرامت های مرا دیدند و جمع شدند. فرمانده ماموران پرسید: یکیش را بگو. وی گفت: من در آب سنگ می اندازم، سنگ در آب حل می شود. فرمانده ماموران دستور داد یک لگن آب و مقداری سنگ بیاورند. وقتی آوردند، وی سنگریزه ای از جیب خود درآورد و داخل لگن انداخت و حل شد. فرمانده ماموران گفت: از سنگ های خودت نه، از سنگ های ما بینداز. وی گفت: آیا وقتی حضرت موسی عصا را مار کرد، فرعون گفت عصای خودت نه و بیا عصای مرا مار کن؟ در اینجا بود که فرمانده ماموران فهمید علاقه اصلی وی معجزه و کرامت نیست و طنز و استندآپ کمدی است. در نتیجه با وی صحبت کرد تا وی را از خر شیطان پایین بیاورد و به وی قول داد اگر دست از این مسخره بازی بردارد او را به برنامه عصرجدید معرفی می کند تا بتواند از راه درست و اصولی مسخر ه بازی کند و هوادار پیدا کند. وی نیز پذیرفت و به خانه بازگشت و با چوب هواداران را زد تا پراکنده شدند و به طنز و استندآپ کمدی روی آورد و چندی بعد به یکی از مشهورترین کمدین های نواحی مرکزی تبدیل شد.